شوهرم از من خواست با دوستانش رابطه جنسی داشته باشم!
در این پست از مجله اینترنتی کولاک مطلبی در مورد
شوهرم از من خواست با دوستانش رابطه جنسی داشته باشم!
ارائه شده است ، در صورتی که محتوای این پست مورد توجه تان واقع شده است، می توانید برای مشاهده مطالب بیشتر در این موضوع به دسته بندی
دادگاه خانواده
مجله اینترنتی کولاک مراجعه کنید .
این ماجرای زندگی زنی است که هوای زندگی اش اغلب توفانی بوده و مدام ابرهای تیره و تار، آسمان زندگی اش را فرا می گرفتند. شوهر لاابالی این زن پیشنهاد بی شرمانه ای به به او می دهد و باعث فراری شدنش از خانه می شود.
زن استخوان ترکانده که خراش و جراحات روحی زیادی از همسرانش برداشته است می گوید: هنوز از دام و تارهای چسبناک شوهر اولم رهایی نیافته بودم که گیر یک مرد بی قید و بند دیگر افتادم. شوهر اولم اختلاس گر و دزد ماهری بود که دست از کارهای زشتش بر نمی داشت و مدام با نارفیق هایش نقشه دزدی و اختلاس از خانه ها و بانک ها می کشیدند و آخرش با نفرین و آه مردم در چنگ قانون می افتادند. هر طور بود خودم را از تارهای چسبناک در هم تنیده شوهر دزدم خلاص کردم و با گرفتن حضانت تنها دخترم طلاقم را از او گرفتم.
وقتی به او اعتراض می کردم با الفاظ رکیک پاسخ مرا می داد و به شدت من را به باد کتک می گرفت به طوری که از هوش می رفتم.
به ناچار دخترم را از خودم راندم و پیش مادرم فرستادم. بعد از مدتی متوجه شدم زن اول شوهرم به خاطر بی محلی و رفتار های خشن او به رابطه خیابانی رو آورده بود و برای همین شوهرم به همه زن ها شک داشت و مدام من را شکنجه می داد که مبادا دست از پا خطا کنم. شوهرم اصلا در قید و بند اخلاق نبود و اکثر اوقات نوشیدنی های الکلی مصرف می کرد و بابت این کارش روز به روز بر وحشتم افزوده می شد. آزار و شکنجه روحی و جسمی شوهر قاچاقچی ام ادامه داشت تا این که متوجه شدم سه ماهه باردار هستم و به خاطر این ماجرا بدجوری دلهره وجودم را گرفته بود و جرئت گفتن این موضوع را به شوهرم نداشتم.
روزی مادر شوهرم متوجه شد باردار هستم و مانند یک حیوان وحشی به جانم افتاد و با زدن یک آمپول قصد سقط بچه را داشت که نشد و جنین داخل شکم ام ناقص شد و بعد از مدتی مرده به دنیا آمد. به خاطر این کار مادر شوهرم به شدت حالم خراب شد و خیلی جدی آسیب دیدم و چند ماهی در بیمارستان بستری شدم.
بعد از بهبودی دوباره پا در خانه وحشت شوهرم گذاشتم و او نه تنها دست از کارهای پلیدش بر نداشته بود بلکه مثل گرگ درنده مدام به من حمله ور می شد. این داستان غم انگیزم ادامه داشت تا این که یک شب که شوهرم دوستانش را به خانه دعوت کرده بود پیشنهاد بی شرمانه ای به من داد و از من خواست با دوستانش رابطه داشته باشم و قید رابطه زناشویی ام را بزنم.
با شنیدن این جملات وهم گونه و ترسناکش وحشت کردم و با جار و جنجال خودم را از دام شیطانی شوهرم خلاص کردم و از خانه بیرون زدم. وحشت تمام وجودم را گرفته بود و جرئت بازگشت به خانه را نداشتم و تصمیم گرفتم به قانون پناه بیاورم و با طرح شکایت از شوهر فاسدم جدا شوم و پیش تنها دخترم برگردم.
/رکنا
این پست توسط بخش دادگاه خانواده مجله کولاک گردآوری شده است , امیدواریم از مطالعه مطلب
شوهرم از من خواست با دوستانش رابطه جنسی داشته باشم!
استفاده کافی برده باشید، از شما دعوت می شود از مطالب مرتبط با این پست دیدن فرمایید .
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |