گفتگو

گفتگوی اختصاصی با مهتاب جامی بازیگر سریال بچه مهندس دو

گفتگو: عباسعلی اسکتی ، مجله اینترنتی کولاک

عکس: بهنوش منصوری

 یک بازیگر باید هر نقشی را بتواند بازی کند

مهتاب جامی در کنار خواهر و خواهر زاده اش
مهتاب جامی در کنار خواهر و خواهر زاده اش

عاشق مردم سیستان و بلوچستان هستم

مهتاب جامی متولد نوزده مهر هفتاد و چهار، زاهدان، از فعالیت های هنری او می توان به نقش آفرینی در مجموعه های « خاله ماهرخ » ، « نماهنگ خلقت » ، « مین در شهر » و « کفتر طلا » اشاره کرد، با مهتاب جامی که مقام اول برنامه رادیو در جشنواره اصفهان را دارد به بهانه سریال بچه مهندس دو که این شبها روی آنتن است گفتگویی زمستانی داشته ایم که با هم می خوانیم.

 

*این سریال چه حرفی برای گفتن دارد؟

همانطور که الان همه می بینیم در سنین نوجوانی یک سری اتفاقات است که برای همه نوجوانان می افتد، متاسفانه ما بازخوردهایی که از این سریال در شبکه های اجتماعی می بینیم این است که خیلی از خواننده ها و آدم های مجازی میگویند که شما آمده اید و زود ازدواج کردن را پیشنهاد می کنید و این خیلی خوب نیست، یعنی مشکلات بلوغ خودشان و اطرافیانشان را کتمان کرده اند، ما خودمان نوجوان بوده ایم و همین الان هم داریم اطرافمان این مسائل را مخصوصا در این روزگار و این نسل جدید نوجوان می بینیم، یک سری اتفاق هایی است که شبیه این یا خیلی بدتر از این وجود دارد و من احساس می کنم سریال با دیدگاه روانشناختی که دارد خیلی خوب با این مسائل برخورد می کند. حالا غیر از این که جواد بچه پرورشگاه است ولی خیلی مشکلاتی دارد که همه بچه ها ممکن است داشته باشند، بنابراین به نظر من خیلی قشنگه است که با یک دید خوب به این قضیه نگاه کنیم و نوجوانها بهتر است که از آن درس بگیرند و قرار نیست احسساسات خودشان را از بین ببرند و متوقف کنند، زمان بدهند به خودشان که اول هدف و بعد چیزهایی حاشیه ای که در زندگی شان پیش می آید برای آنها مهم باشد.

مهتاب جامی در کنار خواهر و خواهر زاده اش

*چرا بازی در این مجموعه را پذیرفتید؟

من  یک فراخوان برای تست این سریال دیدم که رفتم و چون شباهت داشتم به آن دو نفر که قبلا کاراکتر مژگان را در کودکی و نوجوانی بازی کرده بودند و همه چیز اوکی شد، برای من یک افتخار خیلی بزرگ بود در کار آقای علی غفاری بازی کردن، اصلا هیچ حرفی نیست، من این نقش را قبول نکردم و خیلی خوشحالم که برای این نقش قبول شده ام.

 

*از زاهدان تا تهران و تلویزیون مسیر سختی بود؟

خیلی سخت بود، یعنی اینکه همانقدر که فاصله تهران تا زاهدان زیاد است رسیدن به هدف هم همانقدر سخت می شد به خاطر اینکه من خیلی دور بودم، استان سیستان و بلوچستان خیلی از پایتخت دور است، خیلی امکانات کمی دارد، همانطور که خودتان می دانید مردم آنجا چهار پنج سال پیش خیلی با این کارها موافق نبودند، خیلی سخت بود که من به عنوان یک دختر خانواده ام را متقاعد کنم که بروم و دوهزار کیلومتر دورتر از آنها زندگی کنم ولی در نهایت این اتفاق افتاد، می خواهم به همه بگویم وقتی یک هدف در ذهنشان دارند تا جایی که امکان دارد و ضرر و آسیبی به کسی نمی رسد هدفشان را دنبال کنند و اگر مطمئن هستند که آن اتفاق که قرار است بیفتد به نفعشان است مصمم تر به دنبال آن بروند، حالا هرچقدر که دور، هر چقدر که سخت و هر چقدر که هزینه باید برای آن بپردازید، چه مالی و چه معنوی، این که به هدفتان برسید یک اتفاق خیلی قشنگ است.

 

*فضای تئاتر و هنر در شهرستان ها مثلا زاهدان چگونه است؟

بچه های زاهدان یا زابل که من آن موقع زیاد با آنها در ارتباط بودم خیلی زحمت می کشیدند، واقعا زحمت می کشیدند، مواقعی بود که سه یا چهار روز پای فیلم یا تئاترمان بیدار می ماندیم که دکورمان را بسازیم و لوکیشن را درست کنیم، همه چیز آنجا دلی بود و همه با هم همکاری می کردند، خوشبختانه زاهدان و مردم آن مردمی هستند که هیچوقت پشت هم را خالی نمی کنند و در شرایط سخت همه کنار همدیگر هستند، من شاهد این هستم که بچه هایی که با همدیگر مشکل داشتند، با هم قهر بودند یا از همدیگر خوششان نمی آمد باز هم زمان جشنواره تئاتر می آمدند و برای ساختن دکور کارهای همدیگر کمک می کردند، یعنی امکان داشت با هم صحبت نکنند ولی به هم کمک می کردنند، بچه های فیلم سازی در زاهدان به شدت تلاش می کنند، مثل همدلی و همکاری بچه های زاهدان ندیده ام، این همه تلاش می کنند اما متاسفانه به خاطر امکانات کم یا بی مهری مسئولان زاهدان، این که روزها می بینیم هر کسی به فکر خودش است تا هنر، یک ذره جا می مانند، متاسفانه بعضی مواقع هم که کارهایشان به جشنواره های بزرگ راه پیدا می کند، مثل جشنواره پارسال که بچه ها تا فجر هم کار آوردند و به اجرا هم رسیدند این را می بینیم و احساس می کنیم که کار از پایه حرفه ای نبوده و روی آن کار نشده است، به خاطر نبود استادهای خوب در شهر ما، هیچکس نیست که بچه ها را به خوبی هدایت کند، پیشکسوت های شهر ما یا آنهایی که بلد هستند چیزی بگویند یا خیلی مسن هستند یا اگر جوان هستند و دو سه فیلم هم بازی کرده اند چیزی برای ارائه ندارند، به نظر من اول از همه اینکه یک تعداد استاد خوب باید در شهر ما باشند و به بچه ها آموزش بدهند چون بچه ها تلاش می کنند و شب و روز پای کارشان می ایستند اما آخر چیزی که برای اجرا می آورند چیزی درخور توجه نیست، این و اینکه به استان ما امکانات بدهند، درست است که به استان ما می گویند منطقه محروم ولی خیلی ها از استان ما آمده اند و در شهرهای بزرگتر حرفی برای گفتن دارند، چون در شهر خودمان به خاطر نبود امکانات نشد این کار را بکنیم.

مهتاب جامی در کنار خواهر و خواهر زاده اش
مهتاب جامی در کنار خواهر و خواهر زاده اش

 

* دوست دارید بیشتر چه نقش هایی را بازی کنید؟

من اصلا به این موضوع فکر نمی کنم چون که به نظر من یک بازیگر باید هر نقشی را بتواند بازی کند و بعد اسم خودش را بازیگر بگذارد، اگر شرایط خیلی سخت باشد می توانم بگویم من این نقش رو نمی توانم بازی کنم یا خوشم نمی آید و یا اینکه اگر قرار باشد خیلی فشار روحی و جسمی به من وارد شود می گویم نمی خواهم وگرنه اصلا به این فکر نمی کنم که چه نقشی را دوست دارم بازی کنم چون یک بازیگر باید توانایی اجرای خیلی از کاراکترها و نقش ها را داشته باشد.

 

*کارگردان ها و بازیگرهای محبوب شما؟

اول از همه آقای علی غفاری چون من با ایشان کار کرده ام و از نزدیک اخلاق و سواد حرفه ای ایشان را دیده ام و خیلی لذت بردم با ایشان و گروهشان کار کردم، بعد از ایشان آقای رسول صدرعاملی که فیلم هایشان را خیلی دوست دارم، از بچگی طرفدارشان بوده ام و بعد آقای اصغر فرهادی که برای کشورمان افتخار آوردند و فیلم هایشان حرفی برای گفتن دارد. خارجی هم من فیلمهای تارانتینو را خیلی دوست دارم و بازیگر خوب کلا به نظر من بازیگری است که تکنیک و سواد داشته باشد، فقط از روی تجربه صحبت نکند و هر روز خودش را به روز کند، بنابراین شهاب حسینی را دوست دارم و بانو سیمین معتمدآریا و مریلا زارعی، خارجی ها هم آقای جانی دپ را دوست دارم و خیلی های دیگر هستند که بخواهم اسم ببرم زیاد می شوند.

 

 

*چقدر اهل موسیقی هستید و خواننده محبوب شما کیست؟

همه آدمهای هنری به خوانندگی و موسیقی خیلی علاقه دارند و من هم یکی از آنها هستم، بیشتر موسیقی سنتی گوش می دهم و خواننده مورد علاقه ام علی زندوکیلی است، در سبک پاپ هم محمد علیزاده گوش می دهم و آقای محسن چاوشی را خیلی دوست دارم، خواننده های جدید را زیاد گوش می دهم و کلا موسیقی را خیلی دوست دارم.

 

*علاقه مندی ها و تفریح های شما؟

ورزش زیاد می کنم، به ورزش شنا و دوچرخه سواری و همینطور دو خیلی علاقه دارم، در کنار این چون من قبلا رشته گرافیک خوانده ام خیلی نقاشی می کشم، بیشترین علاقه من نقاشی کشیدن، فیلم دیدن وکتاب خواندن است و فعلا در اینها خلاصه می شود.

 

*آخرین فیلم خوبی که دیده اید و آخرین کتاب خوبی که خوانده اید؟

من خیلی فیلم می بینم، به خاطر رشته ام روی سه چهار تا فیلم می بینم و کتاب هم سعی می کنم حداقل هفته ای یک کتاب بخوانم، من هر فیلمی می بینم باید خوب باشد و نمی توانم بگویم آخرین فیلم خوبی که دیده ام چه بوده است چون فیلمهایی که می بینم فیلم های خوبی هستند. وقتم را برای فیلم هایی که احساس کنم چیزی به من اضافه نمی کنند نمی گذارم، آخرین فیلمی که دیده ام خارجی بود، اسم کارگردانش یادم نیست اما اسم فیلم «چه بر سر دوشنبه آمد» و آخرین کتابی هم که خوانده ام دو سه روز پیش مرشد و مارگاریتا را تمام کردم که خیلی کتاب و رمان معروفی است و احساس می کنم همه دنیا آن را می شناسند، همانطور که سایت آمازون گفته یکی از کتابهایی است که شما باید قبل از مرگ آن را بخوانید، نوشته میخائیل بولگاکف و امروز می خواهم شروع کنم به خواندن کتاب بازیگر در قرن بیست نوشته ادت اسلان.

مهتاب جامی

*پیامی برای همشهری های خودتان، مردم زاهدان دارید؟

پیام من برای آنها این است که همیشه همینقدر مهربان و متحد و همدل و پاک بمانید، من واقعا پاکتر از هم استانی های خودم ندیده ام، احساس می کنم اینقدر ساده و پاک هستند که هر کسی می آید آنجا می گوید من می خواهم دوباره به زاهدان بروم، فرقی هم ندارد بلوچ یا سیستانی، من عاشق هر دو هستم و هیچ فرقی هم ندارد که بگویم من سیستانی هستم و … اتفاقا من خیلی بلوچ ها را دوست دارم و امیدورام که همیشه خوب باشند و امکانات به آنها برسد، امیدوارم دیگر از این مهر منطقه محروم بیرون بیایند به خاطر اینکه استان ما غنی از چیزهای خیلی خوب است، استان ما جایی است که هم دریا دارد هم کویر و هم جنگل، یعنی ما هیچی در آن استان کم نداریم، حالا اگر سیاستی است که هم استانی های من اینقدر باید سختی بکشند و اینقدر در شرایط سخت زندگی کنند نمی دانم، اما امیدوارم تا الان همانقدر که صبور بوده اند صبور باشند و خیلی آنها را دوست دارم و خیلی به آنها افتخار می کنم و امیدوارم یک روز من هم باعث افتخار آنها بشوم.

 

*آرمانشهر شما در دنیای هنر چیست؟

هدفم این است که بتوانم دیدگاه خودم را و دیدگاه خیلی از آدمای اطرافم را که آنها نمی توانند دیدگاهشان را به جامعه نشان بدهند نشان بدهم، بتوانم حرف جدیدی برای حال خوب جامعه بزنم و کار جدیدی برای بهتر شدن حال مردم جامعه انجام بدهم، بتوانم باعث شوم در هنر که اتفاق هایی برای یک سری جاها مثل استان خودم سیستان و بلوچستان یا کردستان یا خیلی جاهای دیگر که به آنها توجه زیادی نمی شود بیفتد و بتوانم برای کشورم قدم بردارم، هدف اول من این است و بعد اینکه بازیگری شغل من است و از بچگی ام آرزوی من بازیگری بوده مثل خیلی ها که پزشک شدن پلیش شدن یا مهندس شدن آرزویشان بوده است، هدف من این دو است؛ همین !

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا