آشنایی با سامان ارسطو بازیگر تغییر جنسیت داده سریال تلویزیونی+ بیوگرافی و عکس
آشنایی با سامان ارسطو بازیگر تغییر جنسیت داده سریال تلویزیونی به همراه بیوگرافی و عکس از سامان ارسطو و اطلاعات تکمیلی و مصاحبه در این مطلب. سامان ارسطو با نام پیشین فرزانه ارسطو؛ در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۶ در شاهرود به دنیا آمد. ارسطو بازیگر، کارگردان، نمایشنامه و فیلمنامهنویس، و مدرس تئاتر اهل ایران است. او کار بازیگری تئاتر خود را در سال ۱۳۶۴ آغاز کرد، و از آن پس پیوسته تا کنون به این حرفه مشغول بوده است. در سال ۱۳۶۷ با نویسندگی و کارگردانی نمایشنامهی «سلول هیجده» وارد حرفهٔ کارگردانی تئاتر و نمایشنامهنویسی هم شد. عضویت در هیئت مدیرهٔ انجمن نمایش شاهرود از دیگر فعالیتهای وی در همان سال است.
یازده سال بعد از شروع به کار در زمینهٔ بازیگری حرفهای در تئاتر، سامان ارسطو با بازی در سریال «سفرهٔ عقد» پا به عرصهٔ بازیگری در سینما و تلویزیون نیز گذاشت. فیلم کوتاه «یک روز بالاخره ما رو از کافه میندازن بیرون» در سال ۱۳۸۵ به کارگردانی وی ساخته شد، و این آغاز فعالیت او در زمینهٔ فیلمسازی است. به علاوه او تا کنون ده فیلمنامه نوشته است.
سامان ارسطو دیپلم علوم انسانی دارد. او همچنین دارای گواهینامهٔ درجه دو هنری (معادل فوق لیسانس) در زمینه تئاتر است، که البته هنوز از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد صادر نشده است. سامان ارسطو این هنرمند علاوه بر کار هنری خود در زمینههای دیگری نیز فعالیت دارد، از جمله:
از سال ۱۳۸۲ به شکل غیر مستقیم با انجمن حمایت از حیوانات همکاری میکند، و از سال ۱۳۸۸ پانسیونی جهت نگهداری سگها و گربهها راهاندازی کرد، که این پانسیون همچنان دایر است.
از سال ۱۳۸۷ به صورت شخصی در راستای معالجات روحی و جسمی به حمایت افراد ترنسکشوال (.T.S) در تهران و شهرستانها میپردازد. او از سال ۱۳۹۱ با یکی از مؤسسات حمایت از قشر آسیبپذیر کارتونخوابها در ایران همکاری میکند.
تغییر جنسیت سامان ارسطو
سامان ارسطو یکبار در ۲۴ سالگی به اصرار خانواده ازدواج کرد و بعد از یک روز زندگی با شوهر، از او جدا شد. او یک ترنسکشوال بوده که در سال ۱۳۸۷، در سن ۴۱ سالگی، تغییر جنسیت داد و از آن پس نام خود را از فرزانه به سامان تغییر داد. وی در همان سال ازدواج کرد و در سال ۱۳۹۰ جدا شدند. سامان ارسطو در سال ۱۳۹۴ مجددا ازدواج کرد.
سامان ارسطو درباره هزینه جراحیاش اینگونه توضیح داده است: «دو تا جراحی اولم نزدیک به ۹ میلیون تومان هزینه داشت که با کمک مهتاب کرامتی و پادرمیانیهایش به ۴۰۰ هزار تومان رسید و این واقعاً کمک بزرگی بود که هیچوقت فراموش نمیکنم. جراحی دوم که مهمترین و اصلیترین جراحی بود پول زیادی میخواست؛ چیزی حدود ۲۰ میلیون تومان که با کمک ۳۰ نفر از همکارانم این مبلغ تهیه شد.»
سامان ارسطو در پاسخ به این سوال که چطور از فرزانه به سامان رسیدید، تاکید میکند: «وقتی تغییر جنسیت دادم، با همسرم اسمهایی مثل فرزین، بردیا و سامان را انتخاب کردیم، هرکدام را چند روز صدا زدیم؛ سامان بیشتر از همه اینها به من میآمد و دوستش داشتم. سال ۸۷ با همسرم نامزد کردیم، ۹ تیر ۸۸ تاریخ عقدمان بود و اردیبهشت ۹۰ از هم جدا شدیم. قسمت این بود که اینطوری زندگی کنم.»
مصاحبه سامان ارسطو
سامان ارسطو دربارهی تغییر جنسیت این دو بازیگر به انصاف نیوز گفت: «معتقدم هیچکدام از این دو بازیگر ترنس نیستند ولی اختیار آنها در دست خودشان است و چنین انتخابی کردهاند. دربارهی این موضوع ۲۵ سال تخقیق و مطالعه کردهام و بر همین اساس معتقدم که این دو بازیگر ترنس نیستند. تصویری که نسبت به یکی از این دو بازیگر دارم پنسکشوال (Pansexuality) است و دیگری را bisexual میدانم. پس از جراحی، اتفاقات عجیب و غریبی در درون آدم اتفاق میافتد که فاجعهای است. یک نفر از این دوستان اقلیت جنسی است که به راحتی تشخیص میدهم.»
ارسطو از مشکلات و محدودیتهای پس از عمل میگوید: «سال ۸۷ جراحی کردم و در آن سال بازبینی برای تئاتر داشتم. آقایان محمد حیدری رییس تئاتر شهر و موسوی رییس شورای ارزشیابی و نظارت اداره کل هنرهای نمایشی دو تن از مدیران وقت بودند. بازبینی سه ماه طول کشید و استاد کامیابیمسک هم بازبین آن نمایش بود. نقش اصلی نمایش بودم ولی پس از بازبینی به کارگردان آن اثر اعلام کردند که سامان ارسوط را از نمایش حذف کن و پس از حذف او اجرا خواهی داشت.»
او دربارهی شکایت خودش به خانهی تئاتر در آن زمان توضیح داد: «به خانه تئاتر شکایت کردم ولی این شکایت به جایی نرسید. شکایتم را به اداره کل هنرهای نمایشی بردم که باز هم حرفم به جایی نرسید. در همان سال به وزیر فرهنگ وقت نامهای نوشتم.
در آن نامه برای وزیر نوشتم اگر قرار است به خاطر تصمیمی که گرفتهام محکوم به عدم فعالیت روی صحنهی تئاتر و ممنوعالکار شوم چنین موضوعی را به من اعلام کنید. فعالیت خودم را از سال ۶۶ در عرصهی تئاتر و از سال ۷۵ هم فعالیت تصویری میکنم اما مدیران شما مانع فعالیت من میشوند و به دلیل انتخابم محکوم به ممنوعالکار شدن میشوم. از وزیر خواستم تا تکلیف وضعیت را مشخص کند. چند روز بعد، پاسخ این نامه را دریافت کردم و در آن نامه به من اعلام شد که ممنوعالکار نیستم. نامهی وزیر وقت را هنوز دارم.
هنگامی که تصمیم گرفتم تا در سال ۸۷ عمل کنم، دستیار کمال تبریزی برای سریال «سرزمین کهن» با من تماس گرفت و خواست تا در این پروژه جلوی دوربین کمال تبریزی قرار بگیرم. در این سریال ایفای نقش کردم ولی مشکلات توقیف سریال پیش آمد و پخش نشد.»
ارسطو ادامه داد: «عملا وقتی نگاه میکنی بسیاری از دوستان صمیمی خودم که در عرصهی هنر فعال هستند به من میگویند هنوز هم قانونی نانوشته وجود دارد که با جلوی دوربین رفتن تو مشکل دارند ولی کار خودم را میکنم. دربارهی این دوستان هنرمند تصور نمیکنم که چنین مشکلی برای آنها به وجود بیاید.
در دوران پیش از عمل هم گزیده کار بودم و خط قرمزها را رعایت نمیکردم. معتقدم هنر کبریت بیخطر نیست و هنر به ارزشمند بودن آن است و مرز نمیشناسد. من قبل از جراحی هم مشکلاتی داشتم. این دوستان چنین مشکلاتی ندارند و امیدوارم پس از عمل هم مشکلی نداشته باشند».
این کارگردان از محدودیتها برای بازیگرانی میگوید که به هر نحوی عمل تغییر جنسیت داشتهاند: «صد درصد محدودیتهایی پیش رو خواهند داشت. بچههای زیادی هنرجوی کلاسهایم بودهاند یا در کارگاه خودشناسیام شرکت کردهاند. آنها ترنس هستند و در دانشگاه هنر تحصیل کردهاند و به آنها به هیچ عنوان کاری داده نمیشود. همیشه به بچهها میگویم قبل از اینکه عمل کنید، حتما دو سه کار هنری چه در تئاتر یا سینما انجام دهید تا مشکلات کمتری پس از عمل برایتان پیش بیاید.
اساسا در این سالها هیچ مشکلی از ترنسها حل نشده چون هیچ قانون نوشته شدهای وجود ندارد. بچههای ما برای گرفتن یک مجوز ساده برای عمل باید ده خط متفاوت را طی کنند. یکی از دادگاه، یکی از پزشکقانونی و دیگر از روانشناس شروع میکند. پروسهی روانشناسی چند سالهای را باید طی کنند و تبدیل به پروسهای اداری میشود، یعنی به جای طولانیتر شدن دوره روانشناسی پروسه اداری طولانی میشود. کارهای اداری بیشتر از یک سال طول میکشد و جلسات روانشناسی در ۹ جلسه به پایان میرسد. هزینهها بسیار بالا است و وزارت بهداشت از این موضوع شانه خالی کرده است. بهزیستی هم مبلغ یک تا دو میلیون تومان به بچهها میدهد که در این روزها ارزش چندانی ندارد. در دورهی من هم همین مبلغ بود و متوقف شده است.
این بچهها، به ویژه مرد به زنها «Male to Female» از خانواده رانده میشوند و هیچ شغلی ندارند و وضعیت دانشگاه آنها هم بلاتکلیف است. روانشناس هم جلسهای کمتر از ۱۰۰ هزار تومان نمیگیرد؛ در این شرایط این بچهها تن فروشی میکنند.»
او توضیح داد: «گروهی است که کار خیریه برای خانوادهها انجام میدهد و زنجیرهای در این گروه برای بچههای تراجنسی تشکیل دادم. هیچکدام از این دو هنرمند حتی پیامی به من ندادهاند. مشکل ما این است که هیچ همبستگی با یکدیگر نداریم. مشکل این بچهها به من مربوط میشود و سعی میکنم که مشکلات را حل کنم اما موانعی که وجود دارد به جمع مربوط میشود. یکی از بازیگران خانم خودش را حامی میداند ولی کاری نمیکند.»
ارسطو از نقش کارگردانها در حمایت از بازیگرانی میگوید که عمل کردهاند: «نقش کارگردان مهم است که ما به عنوان کاگردان بخواهیم چه جایگاهی به آنها بدهیم و تا چه میزانی در پشت آنها میایستیم. یک بازیگر با یک ترنس عکس میگیرد، این موضوع برای من آزار دهنده است، بازیگر میخواهد چه کمکی به این آدم بکند؟ بیست نفر هنرجو برای کلاسهای تئاتر ثبت نام کردهاند که تعدادی جراحی کرده و برخی هم جراجی نکردهاند.»
او از مشکلات اجرای نمایش خودش میگوید: «به عنوان کارگردان و مدیر گروه باید از این افراد خمایت کنم. «کالبد شکافی» اجرایی بود که در آن دو بازیگر ترنس حضور داشتند. این نمایش به راحتی اجرا نرفت و نامهای به رییسجمهور و وزیر فرهنگ نوشتم. نامهی وزیر به مرکز هنرهای نمایشی رفت و ابلاغ بازبینی شد. پیش ار آقای اسدی، آقای پیمان شریعتی رییس تئاتر شهر بود و ایشان به من گفت اجازهی اجرا در تئاتر شهر را به من نمیدهد. به او گفتم میدانم که چطور رییس تئاتر شهر شدهای اما من مثل تو بازیگر و کارگردان نشدهام.
آقای اسدی در دوران مدیریت خود به من گفت چرا نامهنوشتهای و خودمان مشکل را حل میکنیم. سالن سایه را به ما دادند اما شهرداری یک بیلبورد تبلیغاتی به ما نداد در صورتیکه سه بیلبورد رایگان میدهند. روابط عمومی تئاتر شهر هم حتی یک خبر دربارهی اجرای ما کار نکرد. این اجرا تعداد تماشاچیان خوبی و بازخورد بسیار خوبی داشت. هنرمندانی مثل پوران درخشنده، خسرو معصومی، پرستو گلستانی، هایده حائری و مجید رجبی معمار رییس خانه هنرمندان به دیدن این نمایش آمدند.»
ارسط در ادامه گفت: «بحث این است که نمایش با مشکلات بسیاری اجرا شد. مجید رجبیمعمار پس از دیدن این نمایش به من گفت این اجرا باید در سالنی بزرگتر باشد و از او خواستم تا سالن ایرانشهر را در اختیار ما قرار دهد. او با درخواست ما موافقت کرد و برای این موضوع بسیار خوشحال شدم. نامه را نوشتم اما مافیای ایرانشهر به ما اعلام کرد که این سالن برای آقای رجبی معمار نیست و اجرا باید در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان باشد. اما مافیای سالن انتظامی هم به ما گفت که اجرای تکراری در این سالن نداریم. این مشکلات وجود دارد اما نحوه ایستادگی بسیار مهم است. هنر یعنی مبارزه و ایستادن و زنده بودن است.»
ارسطو توضیح داد: «شش ماه کار جدیدی تمرین کردم و هفت میلیون پولی که برای پیش خانهام قرض گرفته بودم برای اجرا خرج کردم. دو نفر از کارمندان سالن انتظامی و پیام لاریان به عنوان کارشناس در مرحلهی بازبینی حضور داشتند. بازبین در طول ۴۰ دقیقه مدت اجرا توجهی به نمایش نداشت و کار را با توجیه ایکه کار را دوست ندارند آن را رد کردند. نمایش در همان جلسهی اول رد شد ولی چنین قانونی وجود ندارد و به صورت مشروط برای جلسه بعد میبرند. آنها به من گفتند که این نمایش را در گالری اجرا کن که در پاسخ به آنها گفتم اجرایی که در سالن رد شده است، چگونه در گالری اجرا شود؟ این نمایش dance دارد و کف گالری سر است. نامههای دیگری نوشتهام و در انتظار دریافت پاسخ هستم.
درد ما از خودمان است و تا زمانی که من هوای تو را و تو هوای من را نداشته باشیم، همسایه هوای ما را نخواهد داشت. همسایه برای ما غریبه است و میتواند هر کسی باشد. من برای فیلمی آماده میشوم و قرارداد خوبی میبندم اما تلویزیون میگوید سامان ازسطو نباید روی پخش برود. آیا هنرمندان نباید از من حمایت کنند؟»
ارسطو در پایان گفت: «شاملو میگوید بالاخره یک شب مهتاب ماه میآید توی خواب.»
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |