سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی استانبول ظالم

در این مطلب از سایت کولاک خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی استانبول ظالم را برای شما کاربران عزیز و علاقمند به سریال های ترکی آماده کرده ایم که در ادامه این پست می خوانید. سریال zalim istanbul در ژانر درام ساخته شده است و بازیگران این سریال عبارتند از؛ بهار شاهین، برکر گوون، سرا کوتلوبی، مینه توگای، دنیز اگور، ادریس نبی تاشکان، فیکرت کوشکان، سیمای بارلاس، اوزان دولونای.

داستان قسمت 36 سریال ترکی استانبول ظالم
داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی استانبول ظالم

صبح جرن از خواب بیدار می‌شود. او تمام شب بر روی تخت نرم اش خوابیده اما به ندیم اجازه ی خوابیدن در تخت نداده. او حتی برای ندیم رختخواب هم پهن نکرده و ندیم روی ویلچر مانده است. با آمدن سحر، جرن تظاهر می‌کند که ندیم را با لباسهای روز قبل روی ویلچر نشانده و از مادرش میخواهد که لباس ندیم را عوض کند. سحر میخواهد با دخترش حرف بزند اما جرن تمایلی ندارد.

جمره اجازه ندارد وارد ویلا بشود. جیوان نگهبان را سرگرم می‌کند تا جمره داخل شود. جمره ازاینکه خواهرش به او خیانت کرده ناراحت است و با سروصدا به او می‌گوید : « تو حامله ای. بچه داری. هرکار بدی که میکنی به بچه ات فکرکن. چون ممکنه تلافی این کارا سر اون بچه بیاد»
آگاه و شنیز در اتاق خواب درمورد صحبت می‌کنند. آگاه اصلا به جرن اعتماد ندارد و از کارهای جمره نیز سردر نمی‌آورد. ناگهان با سروصداهای جمره همگی به اتاق می‌روند. آگاه به سحر می‌گوید که دخترهایش را کنترل کند. جمره به خانه سرایداری و به اتاقش میرود، سحر در اتاق را به روی دخترش قفل می‌کند زیرا قبلا هشدار داده بود که خطا نکند.

جرن پس از اینکه همه را بیرون کرد، متوجه تکان خوردن ندیم می‌شود. شنیز نزد جرن می آید و با خوشحالی می‌گوید:«کار خانم پرستار دیگه تموم شد» جرن با ترس و لرز ندیم را نشان می‌دهد و جریان قرص ندادن هایش را توضیح می‌دهد. شنیز می‌گوید که باید قرص های ندیم را صبح و شب بدهد، اگر قرص ها را نخورد حالش خوب می‌شود. به این ترتیب قرص دادن ها به ندیم شروع می‌شود اما ندیم قرص را قورت نمی‌دهد و آن را بیرون می آورد.

یک هفته می‌گذرد و کارهای عروسی انجام می‌شود. جرن در این یک هفته، رختخوابی برای ندیم پهن نکرده و حتی دست های او را به صندلی ویلچر بسته است. با اینکار دستهای ندیم زخم شده. او قرص هایش را قورت نمی‌دهد و در تنهایی بیرون می آوردشان. جمره یک هفته است که در اتاقش زندانی شده. سحر به جمره می‌گوید: « فردای عروسی میفرستمت به روستا. با یکی از آشناها صحبت کردم میری اونجا پرستار یه پیرزن میشی. همونجا هم زندگی میکنی» جمره از این تصمیم ناراحت است و به مادرش می‌گوید که نمی‌تواند ندیم را تنها بگذارد زیرا هیچکس از ندیم محافظت نمی‌کند. سحر جواب میدهد که ندیم زن دارد و نیازی به تو نیست.

کارت عروسی برای همه دوستان و آشنایان ارسال میشود. جنک در این مدت پکر و ناراحت است. او خلوت کرده که شنیز برایش کارت دعوت عروسی را می‌آورد.
روز عروسی فرا می‌رسد. جرن این بار لباس عروس مدل ماهی میپوشد، موهایش را باز گذاشته و آرایش صورتی و لایت دارد. سحر با دیدن دخترش می‌گوید که خیلی زیبا شدی. جرن تشکر می‌کند. سحر می‌خواهد کاری کند که جمره بتواند به عروسی خواهرش بیاید اما جرن اجازه نمی‌دهد. او لباس دامادی ندیم را می‌پوشاند ولی آستین های پیرهن ندیم دکمه ندارند و جای زخم دستانش مشخص اند. آگاه وارد اتاق می‌شود و دکمه سر آستینی که خانواده به او رسیده به عنوان هدیه به ندیم می‌دهد. او می‌خواهد خودش دکمه سر آستین را ببندد که جرن مانع می‌شود و با زیرکی آگاه را راضی می‌کند که خودش دکمه شوهرش را ببندد. از این رو آگاه متوجه آن زخم ها نمی‌شود.

نورتن به سحر می‌گوید که هرچه زودتر حاضر بشود زیرا مهمانها رسیده اند، ندیم نیز در اتاقش حاضر نشسته و جرن منتظر شنیز است تا دستور ورود عروس داماد را بدهد. جمره از پشت در حرف های نورتن را میشنود و به کمک جعبه ابزار قفل در اتاقش را باز می‌کند. و پنهانی به اتاق ندیم می رود. ندیم از دیدن او به شوق می‌آید و یکدیگر را بغل می‌کنند. جمره دستهای ندیم را میبیند و می‌فهمد که جرن اینکار را کرده. او دیگر نمیخواهد عذاب کشیدن ندیم را ببیند و میگوید : «میخوای از این ویلای لعنتی بریم؟ میخوای فرار کنیم؟» ندیم که خوشحال شده با سر علامت مثبت می‌دهد. نورتن برای بردن ندیم می‌آید که جمره را میبیند. جمره نورتن را در کمد حبس می‌کند و با ندیم بیرون میروند. کمی بعد شنیز دنبال نورتن میآید و از فرار کردن جمره باخبر میشود. همه نگهبانان به دنبال جمره می‌گردند. اما او با ندیم از در پشتی ویلا خارج شدند.

حیاط ویلا برای جشن عروسی آماده شده و مهمانی شروع شده است. مردم در مورد عروس و خانواده اش غیبت میکنند. تا اینکه جنک می آید و با میکروفون میخواهد به چیزی اعتراف کند…
صبح روز بعد، جمره و ندیم روی عرشه کشتی هستند. آنها لبخند به لب دارند و جمره حلقه‌ ازدواج ندیم را به دریا پرت می‌کند…/ داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی استانبول ظالم را خواندید.


همچنین بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی استانبول ظالم

 


⇐ مطالب بیشتر در لینک های  سریال ترکی جدید، سریال ترکیه ای، سریال های در حال پخش ترکیه

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا