فرهنگی

داود سهامی در گفتگو با کولاک: گاهی باید با آهنگ مافیا رقصید

داود سهامی، متولد دوم اردیبهشت سال هزارو سیصد و پنجاه و سه تهران، شاعر، فیلمساز و خوشنویس، فارغ التحصیل جغرافیا ، کارشناس خرید و فروش سنگهای قیمتی، از سال هزارو سیصد و هفتاد و دو شروع به نوشتن کرد است و آرمانشهر او این است که تمام وقت در اختیار هنر باشد، با داود سهامی که به تازگی به دنیای خوانندگی پا گذاشته گفتگویی کوتاه داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو: عباسعلی اسکتی

*از ترانه شروع کنیم، شما چه ویژگی هایی را در نوشتن ترانه لحاظ می کنید؟

در ترانه مهمترین ویژگی جلوگیری از هجو گویی و ارائه‌ اثری با محتوای فرهنگی و ادبیاتی است، ترانه باید حرف دل باشد تا به دل مخاطب بنشیند، ترانه ای که حرف دل نیست هیچوقت زمزمه و ماندگار نمی شود.

*وضعیت امروز ترانه را چگونه می بینید؟

اول اینکه مسئولین مطلقا هیچ حمایتی از شاعران و ترانه سرایان نمی‌کند و به قول قدیمی‌ها حالشان را نمی‌پرسد و دوم در ترانه هایی که مجوز می‌گیرند غیر از چند مورد محدود،  ترانه ها عمدتا بی محتوا و سفارشی و بر مبنای ملودی های کاور یا تحمیلی از سوی آهنگسازان و تنظیم کننده ها ساخته می شود،  و چون نام آنها یا پنل آنهاست ترانه تایید میشود، گاهی دیده ام که آهنگساز بدون اطلاع شاعر یا ترانه سرا شعر را تغییر می ‌دهد و حتی معنی ترانه را عوض می‌کند، تقریبا از بیشترترانه های امروزی معنی خاصی به دست نمی‌آید و نهایتا در بهترین موارد هر قسمت معنی جداگانه دارد. من بارها تلاش کرده ام اما نتوانسته ام یک پنل انلاین در وزارت ارشاد برای ثبت آثارم ایجاد کنم.

*به تازگی به سمت حرفه خوانندگی رفته اید، این کار دلی است یا می خواهید آن را حرفه ای ادامه بدهید؟

هم دلی است و هم حرفه ای قصد ادامه دارم، اما بیشتر به عنوان منتقد ادبی نیتم ارائه کارهای بها محتوا و ملودی خاص در کنار توجه به سلیقه شنونده  است که البته بسیار دشوار است چون تجاری نیست و هزینه های زیادی دارد. برای درک بهتر کار تمرین یادگیری ساز دارم که این قسمت از هنر هم عملا بلاصاحب است و هر کس ساز خودش را می‌زند.

*با وجود مافیای شدیدی که در این مارکت وجود دارد چقدر به دیده شدن و موفقیت خوشبین هستید؟

اگر این مافیا تغذیه شود دیده می شوید، باید هزینه کرد، الان بعضی تنظیم کنندگان برای هر ترک تا صد میلیون تومان پول می‌خواهند،  تازه بعد از آن تیزر از تیم خودشان است، طراحی خودشان، مجوز و پخش خودشان و در کل تا پانصد میلیون هزینه می‌شود تا یک  آهنگ تبلیغ و معروف شود، البته من کاسب هستم و اگر تصمیم به دیده شدن بگیرم اقدام می کنم، گاهی چاره ای نیست و باید با آهنگ مافیا رقصید.

*تنها ترانه های خودتان را می خوانید یا از ترانه سراهای دیگر هم استفاده خواهید کرد؟

هدفم خواندن ترانه های خودم است اما بعضی تنظیم کننده ها قبول ندارند و شعرو ملودی را حتما خودشان پیشنهاد می‌کنند و خارج از آن کار نمی کنند که باید برای آن برنامه ریزی کرد.

*برنامه های پیش روی شما برای سال هزار و چهارصد؟

ادامه شعر و ترانه سرایی و یادگیری در حوزه ساز و آواز، البته با چند خواننده در مورد خواندن ترانه هایم مشغول مذاکره هستیم، در این مسیر یادگیری هیچوقت نباید کمرنگ شود. امسال تصمیم دارم چند ساز جدید یاد بگیرم و در آموزش به دیگران بیشتر تلاش کنم.

*و هدف و آرمانشهر شما در دنیای هنر چیست؟

هنر پدیده ای فرا اجتماعی شده است و من آرزو دارم ‌مردم برای آن بدون دغدغه وقت بگذارند و لذت ببرند،  متاسفانه هنر خیلی گران شده، چه یادگیری و آموزش و چه خرید  آثار هنری، من خودم هنر را تجارت نمی ‌دانم و حاضرم هر خواننده ای ترانه خواست رایگان تقدیم کنم و در این زمینه هر کس سوالی داشت بدون چشم داشت پاسخگو هستم.

*و در آخر یکی از ترانه هایتان را به مخاطبان ما تقدیم می کنید؟

تنم و هی میسپردم / به سواره و پیاده / تن فروشی نیست ولیکن / اینه سرنوشت جاده / عمریه که پا به پای / پاهای غریب و آشنام / همه رد میشن و میرن / اما من همیشه اینجام / رد میشن لیلی و مجنون / گاهی وقتها تو خیالم / یا زیر چکمه ی ظالم / میگیره بد جوری حالم / می سوزونه استخونم / یخ و سرمای زمستون / یا ترک می خوره پوستم / زیر آتیش تابستون

 / میرن و تنهام میذارن / کوچیک و بزرگ چه ساده / گله از کسی ندارم / اینه سرنوشت جاده / حالا این منم که بی تو جاده ای رو به جنونم / تا میایی رد بشی از من لرزه می افته به جونم / دست به دامنت میشم که نری و تنهام نذاری / تویی آخرین امیدم لگدم کن یادگاری / میری و تنهام میزاری / چه غریبونه چه ساده / گله از توام ندارم / اینه سرنوشت جاده.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا