سریالسریال‌ایرانی

ماجرای کامل فصل دوم سریال بچه مهندس

مجله اینترنتی کولاک: قصه بچه مهندس از همان ابتدا بنا داشت تا زندگی و سرنوشت جواد را از نوزادی تا جوانی روایت کند. فصل اول دوران خردسالی، دو نوجوانی و فصل سه دوران جوانی جواد جوادی را در قالب داستان‌هایی نشان می‌دهد.

 

از سورپرایزهای فصل دوم «بچه مهندس» حضور مادر جوادی در برخی از سکانس‌ها است. همان زنی که در شب بمباران هوایی عراق در سال ۶۷ نوزاد خود را به خانه خورشید سپرد و یکدفعه پنهان شد و همچنین مژگان با نام مخفف مومو یکی از اطرافیان جواد است که بعد از سالها به دنبالش می‌رود و در ابتدا با برخورد تند مادر او روبرو می‌شود.

در این پست قصد داریم هر روز پس از پخش سریال بچه مهندس خلاصه داستان هر قسمت را در این پست قرار دهیم.

خلاصه داستان قسمت اول و دوم  سریال بچه مهندس:

ژاله(سیما تیرانداز) به سراغ جواد رفته و به او به طور غیر مستقیمی میگوید مادرش زنده است.همت و جواد و مردی که ژاله ماشین اورا دزدیده بود به سراغ پلیس رفته اند و پس از چهره نگاری میفهمند که او سابقه دار است ژاله تمام مدارکی که در موبایل کسی که ماشینش را دزدی بود در سیدی ذخیره میکند و مرخصی او تمام شده و به زندان برمیگردد به سراغ مادر جواد رفته و عکس جواد را به او میدهد و مادر جواد (اندیشه فولادوند) است و زنده است و…

خلاصه داستان قسمت سوم سریال بچه مهندس:

ژاله به گلچهره(اندیشه فولادوند)میگوید که کاری کرده تا جواد بفهمد او زنده است و همچنین ماشین و تلفن مجید اعتمادی را دزدیده اینطور که معلوم است مجید اعتمادی تغییر نام داده و در گذشته از گلچهره و همسرش طلب داشته.ژاله را برای پرسش صدا میزنند و تنها در۲۴ ساعت جرم های زیادی انجام داده همچون کشیدن چک بی محل، دزدیدن ماشین و تلفن همراه و چون شاکی خصوصی دارد چند سال بیشتر در زندان میماند درحالی که قرار بود آخر آن ماه آزاد شود. موسسه خورشید قراری برای دیدن جواد و ژاله میزارد و ژاله میگوید بهتراست گلچهره به جای او برود چون و…

خلاصه داستان قسمت چهارم سریال بچه مهندس:

دادگاه برگزار میشود و ژاله به دوسال زندان نیز محکوم میشود اما ناگهان مجید اعتمادی شکایتش را پس گرفته و زندان ژاله تبدیل به شش ماه میشود در پایان دادگاه ژاله به مجید اعتمادی میگوید که قسمت کوچیکی از کارهایش را پست کرده و الان به خانه ی او رسیده است. قرار ملاقات جواد فرا رسیده و با گلچهره ملاقات میکند و گلچهره به او میگوید که ژاله دوست مادر مرحومت بوده و خواسته است به تو دلداری بدهد جواد از همه جا ناامید شده است و….

خلاصه داستان قسمت پنجم سریال بچه مهندس:

پست چی هنگام تحویل کتاب ها به جواد می گوید بهتر است به دیدن مژگان برود دوتا از بچه ها که با جواد دشمنی دارند به او میگویند باید تکالیفشان را انجام دهد وگرنه کتاب هایش را خراب میکنند و چون جواد به کتاب هایش وابسته است به ناچار قبول میکند اما تکالیف آنها را از راه حل پیچیده و سخت میرود و باعث میشود تا معلم آن دو را تنبیه کند.
جواد تصمیم گرفته برای دیدن مژگان برود و چهره ی او را ببیند لاهوتی و آقای همت دنبال راه حلی برای حل این مشکل می گردند و….

خلاصه داستان قسمت ششم سریال بچه مهندس:

جواد بالاخره تصمیم گرفته به دیدن مژگان برود و برای تشکر از آنها چیز با ارزشی بخرد چون آنها نزدیک به چندمیلیون برای او کتاب فرستاده اند
جواد به همراه رسول به بازار رفته و جواد از گردنبند فیروزه ای برای مژگان خوشش می آید اما پول آن دویست هزار تومن است و جواد چنین پولی ندارد جواد پس از کلی خواهش از آقای لاهوتی اجازه میگیرد تا بیرون از پرورشگاه کار کند و با حقوقش گردنبند را بخرد جواد همه جا رفته اما کسی کار به او نمیدهد آقای همت به جواد کمک کرده و جواد را به دوستش که یک تعمیر کار است معرفی میکند و….

خلاصه داستان قسمت هفتم و هشتم سریال بچه مهندس:

جواد با کمک آقای لاهوتی برای کار به تراشکاری میرود فردای آن روز پنجشنبه است و جواد بالاخره تصمیم گرفته به موسسه برود وقتی به آنجا میرسد میبیند آقای فلاح فت کرده و همه چیز بهم ریخته است جواد میتواند به داخل اتاق آقای سرلک برود و منتظر دیدن او باشد شب شده و سرلک برای امضای برگه ها مخفیانه به موسسه آمده جواد او را میبیند او همان اسماعیل است جواد برای اینکه مطمئن شود به پرورشگاه برگشته و نامه های آقای سرلک را دوره میکند و به این میرسد که تمام نامه هایش دست آقای سرلک است به خانه اسماعیل رفته و نامه هارا پیدا کرده و مطمئن می شود و…

خلاصه داستان قسمت نهم سریال بچه مهندس:

موقع امتحانات شده و سر جلسه ی امتحان احسان برگه ای را به جواد میدهد و از او میخواهد که آن را به امید بدهد اما جواد گیر افتاده و از سر جلسه بیرون میشود احسان و امید برای تشکر از او گردنبند مژگان را از مغازه میدزدند و به جواد میدهند جواد وقتی میفهمد آن را دزدیده اند آنها را سرزنش کرده و برای پس دادن گردنبند میرود اما صاحب مغازه او را گرفته. هادی و لاهوتی و آقا اسماعیل برای آزاد کردن بچه ها به کلانتری رفته و آنها میتوانند نظر صاحب مغازه را جلب کنند تا رضایت دهد و بچه ها آزاد شوند و….

خلاصه داستان قسمت دهم سریال بچه مهندس:

جواد کارش را دوباره در تراشکاری شروع میکند‌.جواد با اینکه میداند آقای سرلک کیست اما از اینکه جواب نامه هایی که به آقای سرلک فرستاده بود آمده است خوشحال است آقا اسماعیل جواد را صدا زده و به او پسنداز و حقوقش که دویست هزار تومان است را میدهد ولی جواد قبول نمیکند.رسول خالکوبی دست هادی را دیده و به جواد میگوید جواد پیش هادی رفته و هادی گذشته اش را برای او تعریف میکندژاله از وثوق میخواهد او را آزاد کند و وثوق بوسیله انیس همبندی ژاله میخواهد او را بکشد و…

خلاصه داستان قسمت یازدهم سریال بچه مهندس:

انیس به ژاله می گوید که مجبور شده و اگر اینکار را میکرده میتوانسته آزاد شود و به پیش پسرش برود ژاله دوباره از وثوق میخواهد او را آزاد کند و او را تهدید می کند وثوق فهمیده که ژاله دوست گلچهره است. جواد باعث می شود تا لیلا به موسسه آمده و با هادی صحبت کند و مشکلاتشان حل شود.جواد نیز همچنین با تمام وجود در تراشکاری کار می کند و….

خلاصه داستان قسمت دوازدهم سریال بچه مهندس:

ژاله از زندان آزاد میشود.لاهوتی از صاحب کار تراشکاری میخواهد تا سختگیری هایش را بیشتر کند تا فکر پول درآوردن و کادو خریدن از سر جواد بیافتد جواد خسته شده و برای گرفتن ایرادش به موسسه بر میگردد و یاد حرف مادرش صدیقه میافتد که میگفت باید دوباره تلاش کنی و…
جواد ایرادش را گرفته و به تراشکاری برمیگردد و با تمام وجود کارش را بدون ایراد انجام میدهد و صاحب کارش به او دویست هزارتومن پول را میدهد هم به خاطر سختکوشی جواد و هم برای انجام کارهایش ژاله از وثوق موبایل و ماشین گرفته و به دنبال جواد است و…

خلاصه داستان قسمت سیزدهم سریال بچه مهندس:

جواد برای خریدن گردنبند به مغازه طلا فروشی رفته اما فروشنده آن میگوید که به او طلا نمیدهد که ناگهان ژاله میآید و در خریدن طلا به جواد کمک میکندو…
جواد قصد دارد فردای آن روز برای دیدن مژگان با گردنبند برود اما باید آقای لاهوتی و آقا همت را راضی کند جواد با ژاله صحبت کرده و درباره ی صورت زخمی برایش میگوید ژاله به گلچهره میگوید ممکن است که جواد بچه آن نباشد.ژاله با کلک به غزل یا همان همسر وثوق نزدیک شده و قصد دارد با او کار کند.جواد برای دیدن مژگان آماده می شود و…..

خلاصه داستان قسمت چهاردهم سریال بچه مهندس:

ژاله برای دیدن خانه ی گلچهره که در دست وثوق بود میرود و وثوق سر میرسد و آنها بعد از کمی بحث جدا میشوند.جواد برای دیدن مژگان به خانه ی قدیمیشان رفته اما آنها از آنجا رفته اند جواد پس از کمی فکر به کارخانه آقای عباسی میرود و آقا رحمت یا سرایدار اونجا را میبیند و او میگوید که آقای عباسی به خارج رفته. جواد آدرس آنها را میگیرد و به دیدن مژگان رفته اما مژگان از دیدن جواد خوشحال نیست و..

خلاصه داستان قسمت پانزدهم سریال بچه مهندس:

جواد بابت کتاب ها از خانواده ی عباسی تشکر می کند و هدیه را به مژگان میدهد اما سارا با تعجب میپرسد کدام کتاب ها و جواد میفهمد که آن کتاب ها را آنها برای او نفرستاده اند و بعد جواد به خانوم عباسی میگوید که سرقولش هست که آنها در هجده سالگی ازدواج کنند اما خانوم عباسی عصبانی شده و او را از خانه اش بیرون میکند مژگان هم گردنبند را به جواد پس میدهد جواد به پرورشگاه برگشته و خیلی عصبانی و ناراحت است اما سعی میکند مژگان را فراموش کند و دنبال کسی که کتاب ها را برای او فرستاده بگردد و میخواهد از آدرس کتابفروشی ها شروع کند و…

خلاصه داستان قسمت شانزدهم سریال بچه مهندس:

جواد به همراه ژاله به دنبال کسی که کتاب ها را برایش میفرستد میگردند تا بالاخره به کتابخانه ای میروند که دوربین دارد جواد بادیدن فیلم های دوربین میفهمد که صورت زخمی کتاب ها را برایش میفرستد.
ژاله برای گرفتن رضایت برای گلچهره به پیش مادرشوهر او میرود اما او رضایت نمیدهد ژاله میفهمد علاوه بر خودش لیلا هم دنبال کارهای گلچهره است و به سراغ لیلا میرود و با او که همراه هادی است صحبت میکند و….

خلاصه داستان قسمت هفدهم سریال بچه مهندس:

جواد با کمک ژاله صورت زخمی را پیدا میکنند و او را تا در مسافرخانه که در اون زندگی میکنه تعقیب میکنند ژاله با کلی فیلم جواد را برای فهمیدن اتاق میفرستد و جواد اتاق را پیدا کرده و دوتایی از مسافرخانه بیرون می آیند جواد به مدرسه برگشته تا با سرویس به پرورشگاه برگردد و کسی متوجه حضور نداشتن او در مدرسه نشود اما آقای لاهوتی به مدرسه اومده و جواد به دردسر می افتد ژاله نیز به خانه ی وثوق رفته و با مریم دردل الکی میکند و….

خلاصه داستان قسمت هجدهم سریال بچه مهندس:

ژاله نقشه ای دارد که جواد بتواند با صورت زخمی صحبت کند.او دوتا پیتزا با لباس مخصوص گرفته که جواد پیتزاهارا به صورت زخمی بدهد و با او صحبت کند جواد توانسته با کلی زحمت با صورت زخمی صحبت کند و سوالاتش را از او بپرسد اما در آخر صورت زخمی عصبانی شده و او را میزند و به او میگوید از اتاق بیرون برود جواد با گریه پیش ژاله رفته و ژاله عصبانی شده و به پیش صورت زخمی میرود و چاقو را زیر گلوش میگذارد و میگوید چرا بچه را زده صورت زخمی میگوید فهمیده که او پسرش هست چون گاهی از دور او را میدیده اما ژاله داستان را برای صورت زخمی توضیح میدهد و میگوید که جواد بچه او نیست و مادر جواد زنده است و جواد همه ی این حرفارو شنیده و به بهشت زهرا برای دردودل با مامان صدیقه اش میرود و…

خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال بچه مهندس:

ژاله و مددکار برای هماهنگی و درست کردن یک نقشه برای صحبت کردن جواد با مادرش به پرورشگاه رفته و با آقای لاهوتی و همت مشورت میکنند.آقای لاهوتی به جواد زنگ زده و از او میخواهد تا از تراشکاری به پرورشگاه بیاید جواد آمده و آقای لاهوتی تلفن را به جواد میدهد گلچهره میگوید که اسمش رخساره است و مادر جواد اما جواد میگوید هیچ مادر و پدر و خانواده ای را نمی خواهد و خسته شده تلفن را قطع میکند خانوم عباسی و مژگان به آقای عباسی زنگ میزنند و از او میخواهند تا زود تر کارهایش را انجام بدهد و برگردد و …

خلاصه داستان قسمت بیستم و بیست و یکم سریال بچه مهندس:

ژاله که به خانه ی وثوق رفته موفق به دزدیدن مدارک مورد نیازش میشود و با غزل قرمه سبزی درست میکند وقتی وثوق به خانه می آید با همسرش غزل درحال خوردن غذا هست که ژاله به وثوق زنگ میزند و از او درباره ی طعم قورمه سبزی میپرسد وثوق ازاینکه غزل ژاله را به خانه شان راه داده تا او بتواند مدارکی را بردارد کتکش زده و از او طلاق میخواهد غزل که از همه جا بی خبر است به ژاله پیامک داده که این رسم دوستی نیست ژاله که حالا مدارک بسیار مهمی دارد به پیش غزل رفته و از او عذر خواهی میکند و میگوید برای انتقام پدرو مادرو برادرش که کشته شدن آنها تقصیر وثوق بوده آمده و….
جواد به پیش مژگان در زبان رفته اما آقای عباسی سر میرسد و جواد را دعوا میکند و آقای عباسی و مژگان هنگام رفتن به خانه صورت زخمی را میبینند آقای عباسی و صورت زخمی درگیر میشوند ‌و….

خلاصه داستان قسمت بیستم و دوم سریال بچه مهندس:

همسایه ها به پلیس زنگ زده و پلیس صورت زخمی را دستگیر کرده و از آقای عباسی میخواهند تا برای شکایت به آگاهیی بیاید.در آگاهی صورت زخمی متوجه میشود که از اتهام قتل همسرش بیرون آمده و قاتل پیدا شده اما به دلیل قاچاق و درگیری با پلیس او به زندان میرود هنگام بیرون رفتن مژگان را میبیند و به او میگوید پدرومادر خوبی داری مژگان فهمیده که صورت زخمی پدر واقعیش است جواد به پیش آقای عباسی رفته اما آقای عباسی او را هل میدهد و جواد به پرودشگاه برگشته و غمگین است فردا خانوم عباسی به همراه مژگان به دنبال جواد آمدند تا هم باهم حرف بزنند و هم از دل جواد دربیارند مژگان به جواد میگوید تحصیلات برایش مهم هست و جواد به او قول میدهد تا دربهترین دانشگاه در رشته مهندسی قبول شود و دیدار آنها به بعد قبولی جواد میرود و…..

خلاصه داستان قسمت بیستم و سوم سریال بچه مهندس:

جواد آدرس زینب را به دست آورده و به آنجا میرود و پس از احوالپرسی از او میفهمد که ازدواج نکرده و به او میگوید حال بابا اسماعیل خوب نیست و زینب هم میگوید بعد از غروب به دیدنش میرود محمد برای رفتن آماده است که زینب سر میرسد و با یکدیگر صحبت میکنن زینب میفهمد همه چیز نقشه بوده است آقا اسماعیل از زینب شماره ی پدرشو میخواهد تا از او وقت خواستگاری بگیرد زینب خوشحال است. وثوق که آدمش را برای تعقیب کردن ژاله و از بین بردن مدارک میفرستد ژاله میفهمد و به خانوم معینی زنگ زده و میخواهد تا یک خبر را برایش چاپ کند سپس به سوی وثوق رفته و او را تهدید کرده و از او میخواهد تا خانه ی گلچهره را بهش بدهد ژاله به ملاقات گلچهره رفته و….

خلاصه داستان قسمت بیستم و چهارم سریال بچه مهندس:

وثوق تمام وسایل را به ژاله برمیگردانند و از او میخواهد که کاری با اونداشته باشد تا او هم کاری با او نداشته باشد ژاله و گلچهره با هم ملاقات میکنند و ژاله به گلچهره میگوید به زودی آزاد خواهد شد و خانه اش را از وثوق پس میگیرد.جواد نامه یا زندگینامه ی مادرش را میخواند و همه چیز را میفهمد رسول به پیش جواد آمده و میگوید نامادریش برای دیدن او به پرورشگاه می آید ولی رسول خوشحال نیست هادی و لیلا به دنبال خانه هستند و آقا اسماعیل از خانواده ی زینب وقت خواستگاری را گرفته و محمد راضی شده در تهران زندگی کند و….

خلاصه داستان قسمت بیستم و پنجم سریال بچه مهندس:

گلچهره به پرورشگاه زنگ زده اما جواد آنجا نیست و ژاله میداند که جواد به دیدن مامان صدیقه اش رفته و او نیز به قبرستان رفته و به زندان زنگ زده و جواد و گلچهره باهم صحبت میکنند. نامادری رسول به دیدن رسول آمده و از او عذر خواهی میکند و میگوید پدرش مرده و از رسول میخواهد تا به او فرصتی بدهد تا برای او مادری کند اما رسول میگوید باید فکر کنم.وثوق خانه را به نام گلچهره زده است و از ژاله میخواهد تا مدارک را به او پس بدهد ژاله نیز مدارک را به وثوق پس داده و سند خانه را میگیرد ماشین هم پس میدهد اما موبایل را نگه میدارد جواد و محمد به همراه آقا اسماعیل به خواستگاری زینب رفته و جواب مثبت میگیرند محمد از زینب میخواهد تا یک مدت به طور آزمایشی در روستا زندگی کنند تا محمد کارهایش را در آنجا تمام کند و…..

خلاصه داستان قسمت بیستم و ششم سریال بچه مهندس:

محمد و زینب برای خرید وسایل عروسی به بیرون رفتند و آقا اسماعیل دعوت نامه های عروسی را آماده کرده.آقا اسماعیل از جواد و محمد میخواهد تا دعوت نامه ی منیره ی جاهد را به دستش برسانند آنها آماده شده و به سوی خانه ی جاهد میروند و وقتی میرسند میبینند که مانی در خانه تنها است آنها به داخل خانه میروند و میبینند مانی بسیار تغییر کرده بچه شلوغ و عجیب.مانی میگوید که پدرش قهر کرده و خانه ی مادرش هست و مادرش منیره هم همش یا دادگاهه برای طلاق یا سرکار .ژاله به ملاقات گلچهره رفته و میگوید سند مالکیت را از وثوق گرفته و تنها آزاد بودن گلچهره مانده هست. جواد و گلچهره هر روز باهم حرف میزنند.اسماعیل به پدر مانی زنگ زده و به او میگوید مانی در پرورشگاه هست پدرش به اونجا آمده و با اسماعیل کمی دردودل میکند مانی نیز پدرش را دیده و عصبانی شده و میخواهد در پرورشگاه بماند و….

خلاصه داستان قسمت بیستم و هفتم سریال بچه مهندس:

همه ی بچه ها برای مراسم عقد محمد و زینب آماده میشوند شب شده و مراسم عقد در پرورشگاه برگزار میشود هنگام راهی کردن زینب و محمد جاهد سر میرسد و با دادوبیداد میگوید دنبال پسرش آمده و بعد به همه میگوید که اسماعیل همان سرلک است و یحیی تمام این سالها برای او جاسوسی میکرده تا این موضوع را بفهمد همه از این موضوع جا خوردند که ناگهان مانی غش میکند و مادرو پدرش او را به دکتر میبرند و متوجه میشوند او قرص های اعتیاد آور برای افسردگی و بدون تجویز دکتر میخورده و باید به یک کمپ پس از بهبودی منتقل بشه.یحیی پشیمان است به پیش اسماعیل رفته و از او عذر خواهی میکند . آقا اسماعیل بدون اینکه کسی بفهمد وسایلش را در یک ساک جمع کرده و چند نامه میگذارد و میرود و.‌….

خلاصه داستان قسمت بیستم و هشتم سریال بچه مهندس:

آقای لاهوتی نامه ای که آقا اسماعیل برای بچه ها گذاشته را میخواند جواد و جاهد هم نامه هایشان را میخوانند منیره پس از خواندن نامه بسیار پشیمان شده و به پرورشگاه برای معذرت خواهی از بچه ها رفته محمد و زینب هم برای رفتن به احمدجان آماده اند و محمد از جواد خداحافظی میکند رسول به همراه نامادریش به بیرون رفته. گلچهره نیز از زندان آزاد شده و به خانه اش رفته تا برای آمدن جواد آماده شود. ژاله نیز به دنبال جواد رفته تا او را آماده کند و بعد به پیش مادرش ببرد جواد در راه خانه شان به ژاله میگوید که میداند مادرش همان گلچهره است چون صدایش را شناخته،کسی از در داخل میشود گلچهره فکر میکند جواد است اما اشتباه کرده و او وثوق است و…..

خلاصه داستان قسمت بیستم و نهم سریال بچه مهندس:

وثوق با گلچهره بحث میکند و میگوید تو برای سوزاندن من با زیر دستم ازدواج کردی و گلچهره میگوید هرچه زودتر از خانه اش یرون برود چون پسرش می آید وثوق میگوید تو شوهرت را کشتی و فرزندت زندست گلچهره یک چک به صورت وثوق میزند جواد و ژاله سر میرسند و وقتی وارد خانه میشوند میبینند گلچهره در حوض با سر خونی مرده افتاده است جواد ناراحت است و ژاله را مقصر میداند رسول با جواد خداحافظی میکند و با مادرش از پرورشگاه میرود ژاله برای انتقام از وثوق آماده میشود و با کمک دوستانش تمام پول های کارت وثوق را به حساب خود میریزد فردا دستیار وثوق به سراغ ژاله آمده و او را بیهوش کرده و به پیش وثوق میبرد وثوق از او میخواهد که پولش را پس بدهد ژاله میگوید که از او طلبکار است به خاطر پدرش و خانواده اش و…..

خلاصه داستان قسمت سی ام سریال بچه مهندس:

ژاله داستان را برای وثوق تعریف میکند و میگوید به شرطی پول را به او پس میدهد که داستان گلچهره و دوست داشتنش را به او بگوید وثوق میگوید که فرشاد را او کشته و وقتی به گلچهره میگوید گلچهره با او درگیر شده و درآخر سرش به دیواره حوض میخورد و میمیرو ژاله ردیاب و صدا بردار را از جیبش بیرون آورده و میگوید پلیس همه چیز را فهمید و همه چیز تمام شد اما وثوق او را زخمی کرده و فرار میکند اما پلیس او را میکشد.ژاله به بیمارستان منتقل شده اما حال خوبی ندارد جواد به ملاقات او آمده و از او عذر خواهی میکند ژاله از او میخواهد تا در کنکور اول شود وبه او میگوید همیشه از پشت مراقب او هست.دوسال میگذرد و جواد بزرگتر شده و کنکور داده و در رشته مهندس مکانیک در دانشگاه امیرکبیر قبول شده او خوشحال است و به خانه مژگان زنگ میزند اما کسی تلفن را برنمیدارد و….

خلاصه داستان قسمت سی و یکم سریال بچه مهندس:

آقای لاهوتی بازنشسته شده و هادی همت حالا مدیر پرورشگاه هست او با جواد صحبت میکند و میگوید نباید به مژگان فکر کند اما جواد حرف های او را میشنود و بعد به خانه ی مژگان میرود زنگ میزند ولی کسی در را باز نمیکند ناگهان مژگان و خانوم و آقای عباسی از بیرون سر میرسند جواد به همراه آنها به داخل خانه رفته و شیرینی خریده و میگوید که به قولش عمل کرده و در بهترین دانشگاه و رشته قبول شده و از مژگان میپرسد که قبول نشده؟ ناگهان خانوم عباسی میگوید مژگان مریض بوده و نتوانسته در کنکور شرکت کند آقای عباسی میگوید ما مهمان داریم و از جواد میخواهد که برود مژگان به جواد میگوید همه چیز را برایش توضیح میدهد. در پرورشگاه جشنی برای تبریک به دانشجویان موفق در کنکور بر پا میشود و نامه ای از آقای سرلک را میخوانند جواد از همه تشکر میکند به جز کریم و در آخر میگوید که یادش رفته جواد موضوع را برای هادی و کریم میگوید که یحیی آمده و میگوید مژگان عباسی زنگ زده و با جواد کار دارد و….

خلاصه داستان قسمت سی و دوم سریال بچه مهندس:

مژگان به جواد میگوید که فردا در کتابخانه همدیگر را ببینند صبح شده و آنها درکتابخانه باهم صحبت میکنند مژگان میگوید که باید با خانواده اش به آمریکا برود و به همین دلیل در اینجا کنکور نداده تا در آمریکا ادامه تحصیل بدهد جواد از او میخواهد که نرود اما مژگان میگوید به خاطر تحریم ها پدرش مجبور است به آمریکا مهاجرت کند مژگان از جواد میخواهد تا منتظرش بماند جواد هم قول میدهد و قرار میشود در آینده یا جواد به آمریکا برود یا مژگان به ایران بازگردد جواد برای راهی کردن آنها در فرودگاه هست خانوم عباسی با جواد صحبت کرده و از او خداحافظی میکند جواد چند دقیقه ای با مژگان حرف زده و گردنبندی که در نوجوانی برایش خریده را به او میدهد اما مژگان از جواد میخواهد تا بازهم گردنبند را برایش نگه دارد جواد از مژگان یه عکس یادگاری میگیرد و از هم جدا میشوند.وقت خداحافظی جواد با پرورشگاه هست و او برای رفتن به دانشگاه آماده شده و کتابخانه و وسایلش را جمع میکند همه ناراحتن به خصوص کریم صبح هادی نامه ی آقای سرلک و کتابی که دستش امانت بوده به همراه کارت بانکی را به جواد میدهد جواد میرود وبا تمام خاطراتش و این داستان ادامه دارد…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا