سریالسریال‌ایرانی

خلاصه داستان قسمت ۳ سریال پرگار از شبکه ۱ + عکس

در این مطلب از مجله اینترنتی کولاک خلاصه داستان قسمت ۳ سریال پرگار را که جایگزین سریال رمضانی زیرخاکی است، می خوانید. این سریال در ۲۹ قسمت ۴۵ دقیقه ای از قاب تلویزیون نمایش داده خواهد  شد. این مجموعه با ملودرام اجتماعی برای مخاطبان و علاقه مندان به سریال های تلویزیونی تهیه شده است. در لیست بازیگران سریال پرگار نام هنرمندانی همچون مرجانه گلچین، الهام طهموری، مریم سرمدی، سهیلا جوادی، مریم سردشتی، بهرنگ علوی، فریبا کوثری، بابک کریمی، تیما پور رحمانی، حسین روزمه، رضا امامی، فاطمه مرتاضی، علی عمرانی، زهره نعیمی، فریبا جدی کار، نجوا صاحب الزمانی، امیررضا دلیری و کتایون علیزاده دیده می شود.

سریال پرگار
سریال پرگار

خلاصه داستان سریال پرگار

قصه این سریال درباره مشکلات نوجوانان است که به طور غیر مستقیم پیرامون موضوعاتی همچون مواد مخدر در مدارس، نقش خانواده در تعلیم و تربیت فرزندان و عشق بازیگری بین جوانان و نوجوانان به خصوص دختران روایت می‌شود. همچنین در خلاصه داستان آمده است که آسیب های استفاده از فناوری روی دانش آموزان خصوصا دختران محصل چه میزان است و نحوه برخورد پدر و مادرها با فرزندان نوجوان شان را آموزش می‌دهد. داستان سریال پرگار زندگی خانواده‌ای را به تصویر می‌کشد که برای ادامه تحصیل دختر بزرگترشان در مقطع دکترا راهی تهران می‌شوند، اما خواسته یا ناخواسته درگیر موضوعاتی می‌شوند که دستمایه سکانس های مختلف سریال است.

قسمت ۳ سریال پرگار

محبوبه و منعم یه زوج عاشق بودند وقتی منعم به خارج از کشور رفت هرشب با پسرش سیاوش صحبت میکرده و حال که پسرش به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر فوت کرده به ایران برگشته هیچکس جز خود یونس از دلیل مرگش خبر ندارد.

مهتاب با برادرش صحبت میکند و ماجرای رفتن حمید به دم در مدرسه اش را میگوید و آنها فکر میکنند که مادرشان میخواد دوباره ازدواج کند. از کلانتری با مادر مهتاب تماس میگیرند و میگویند به آنجا برود وقتی میرسد بهش میگن که حمید پارسا را میشناسد یا نه که تایید میکند و آن را آزاد میکنند.

آقای تجلی به خانه برمیگردد اول با مادرش درددل میکند اما بعد با همسرش صحبت میکند. همسرش ماجرای تهران رفتنشو ازش میپرسد و او تعریف یکند و میگوید که حمید پارسا رفته پیش خانم بنیان(مادر مهتاب و مدیر مدرسه).

فردای آن شب سر میز صبحانه فرزانه حال پدرش را از مادرش میپرسد و مادرش میگوید اول برو با پدرت صحبت کن، وقتی میرود و شروع میکند پدرش موافقت قبولی در دانشگاهش را بهش میگوید و زهره برای شوخی کردن آب حیاط را روی انها میگیرد اما پدرش سرش داد میزند و چون زهره تنگی نفس دارر بهش شوک وارد میشود و نمیتواند نفس بکشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا