سریالسریال خارجی

چکیده داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی روزگارانی در چکوروا + عکس

خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی روزگارانی در چکوروا همچنین سریال روزگارانی در چکوروا قسمت ۱۱۹ به همراه جزئیات ماجرای این قسمت از سریال ترکی روزگارانی در چکوروا در همین مطلب. ژانر این سریال درام رمانتیک است و به کارگردانی Murat Saracoglu و Faruk Teber ساخته شده است. این سریال با نام های Tierra amarga, Once Upon a Time in Cukurova در ترکیه شناخته می شود. سریال زندگی در چکوروا محصول سال ۲۰۱۸ می باشد. 

قسمت ۱۱۹ سریال ترکی روزگارانی در چکوروا

در خانه، ارجمند در مورد راه اندازی کسب و کار خودش در خارج صحبت میکند. هولیا دمیر را کنار کشیده و می‌گوید که مطمئن است ارجمند از آنها پول میخواهد و به هیچ وجه به او پول ندهد زیرا هیچوقت بدهی هایش را پس نمی‌دهد. مژگان و ایلماز به مزون لباس عروس می روند. مژگان هر لباسی را که می‌پوشد ایلماز نمی پسندد و می‌گوید که لباس او باید خاص و بهترین باشد و آن را از پاریس سفارش میدهد.‌ آنها سپس با هم بیرون می روند. مژگان ماجرای حرف زدنش با زلیخا را به ایلماز میگوید. ایلماز از این کار مژگان ناراحت می شود. مژگان از ایلماز انتظار دارد که او را درک کند و به او حق بدهد و حالا نیز خیالش راحت شده است. جنگاور دم شرکت ایلماز می آید. او تکین را می بیند و جلو می رود و با شرمندگی از او به خاطر اشتباهاتش معذرت خواهی میکند. تکین او را می بخشد. ایلماز و جنگاور برای نهار به کبابی می روند. ایلماز علت دعوای دمیر و جنگاور را می پرسد و جنگاور ماجرای نهال را میگوید. ایلماز میگوید که نهال بی تقصیر بوده و زن استاد او که از استانبول آمده بود این خبر را پخش کرده بود. جنگاور از اینکه نهال را باور نکرده بود ناراحت و پشیمان می شود. او به خانه رفته و ماجرا را به نهال میگوید و از او معذرت خواهی میکند. نهال با دلخوری میگوید که جنگاور باید موضوع را به دمیر بگوید‌، اما جنگاور میگوید که دمیر برایش اهمیتی ندارد و حاضر به دیدن او نیست و مهم حقیقت است.

شب زلیخا به خانه آمده و با ارجمند آشنا می شود. هنگامی که او به اتاق می رود. متوجه می شود که هولیا از سحر در مورد بیرون رفتن زلیخا آمار میگیرد ولی سحر چیزی از دیدن مژگان به هولیا نمی‌گوید. صبح روز بعد، جنگاور پیش ایلماز و مژگان می رود. او به ایلماز میگوید که به او خبر رسیده است که حسین که در زندان است، از طرف دمیر حمایت مالی می شود و در واقع دمیر به او پول داده بود تا تکین را بکشد. ایلماز با شنیدن این حرف به شدت عصبانی می شود و سوار ماشین می شود تا سراغ دمیر برود. جنگاور و مژگان سعی دارند جلوی او را بگیرند. مژگان با ماشین خود ایلماز را تعقیب میکند. ماشین جنگاور خراب شده و نمی تواند برود. مژگان مقابل ایلماز در آمده و او را پیاده میکند و با عصبانیت سعی دارد جلوی او را بگیرد. او میگوید که اگر بخواهد دوباره سراغ دمیر برود و خون و خونریزی بشود، باید قید او را بزند زیرا او را ترک میکند. تکین به خانه رسیده و وقتی جنگاور را می بیند و موضوع را می فهمد، کلافه می شود. او ناگهان حالش بد شده و قلبش میگیرد.

در جاده، ایلماز و مژگان در حال بحث هستند. همان لحظه چتین خودش را به آنها رسانده و خبر میدهد که تکین سکته کرده است و او را به بیمارستان برده اند. مژگان و ایلماز سریع به سمت بیمارستان می روند. حال تکین خوب است و اصرار دارد که به خانه برود و چیزی نیست. اما دکتر میگوید که او باید استراحت کند. صبح روز بعد، نهال به شرکت دمیر می رود تا او را ببیند. دمیر در شرکت نیست و نهال در اتاقش منتظر میماند. دمیر و ارجمند با ماشین درحال رفتن سر زمین های دمیر هستند که قرار است کارخانه احداث کند. او از ماشین پیاده شده و چند نفر را سر زمین می بیند. سپس جلو می رود و از آنها می خواهد که از زمین او بروند. جمعیت کنار رفته و دمیر با دیدن ایلماز شوکه و عصبانی می شود و از او میخواهد از آنجا برود. ایلماز با خونسردی میگوید که او سر زمینهای خودش آمده است و با طعنه میگوید که حتما جنگاور به او خبر نداده که سهامش را به ایلماز فروخته است. دمیر با شنیدن این حرف شوکه می شود.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا