تلویزیونسریال خارجی

همه چیز درباره سریال Billions؛ پول، وفاداری و خیانت

کار تا حد مرگ، داد و بیداد، فحاشی، استرس تا مرز حمله قلبی، حفاظت، مراقبت و… نهایتاً خیانت

مجله اینترنتی کولاک، پرویز فغفوری آذر

پخش اولین فصل این سریال از ۱۷ ژانویه سال ۲۰۱۶ تا ۱۰ آوریل همان سال طول کشید. دومین فصل آن از ۱۹ فوریه ۲۰۱۷ تا ۷ می همان سال پخش شد. سومین فصل از ۲۵ مارس ۲۰۱۸ شروع شد و ۱۰ ژوئن ۲۰۱۸ آخرین قسمت فصل سوم پخش شد. پخش فصل چهارم این سریال هم از ۱۷ مارس ۲۰۱۹ شروع شد و آخرین قسمت آن ۹ ژوئن ۲۰۱۹ (یک ماه قبل) پخش شد.

دیمین لوییس، این انگلیسی ۴۸ ساله، یا خیلی خوش‌شانس است یا خیلی خوش‌سلیقه و باهوش. او بیشتر آدم سریال‌های تلویزیونی است تا سینما. از ۱۹۹۳ در تلویزیون و از سال ۱۹۹۷ در سینما فعالیتش را شروع کرده و از آن موقع در کلی فیلم و سریال حضور داشته، اما ۳ سریال باعث شده او برای همیشه در یاد بماند. «Band of Brothers» محصول ۲۰۰۱، «Homeland» که از ۲۰۱۱ شروع شد و در ۳۱ اپیزود آن حضور داشت تا به دار آویخته شد و «Billions» که از ۲۰۱۶ شروع شده و تاکنون پخش ۴ فصل آن به اتمام رسیده است.

دیمین لوییس

پل جیاماتی و بقیه، گرچه در این سریال محشر هستند اما در بقیه کارهایشان، ‌بیشتر بازیگران صحنه‌پرکن بودند و در سینما و تلویزیون نقش‌های فرعی را برعهده داشته‌اند. البته با احترام به نقش مگی استیف در «Sons of Anarchy».

مگی استیف (چپ) در «Sons of Anarchy»

در این میان حساب جان مالکوویچ و کوین پولاک جداست. مالکوویچ ۶۵ ساله گرچه تا به حال جایزه‌‌ای در خور کارهایش نگرفته اما برای خودش وزنه‌ای در دنیای بازیگران سینما و تلویزیون به حساب می‌آید. اما کوین پولاک. اگر کسی در بین خوانندگان این مطلب فیلم «مظنونین همیشگی» محصول ۱۹۹۵ را دیده باشد، بازی تک تک بازیگران آن فیلم را هیچ‌وقت از یاد نخواهد برد. کوین اسپیسی، چاز پالیمنتری، بینسیو دل‌تورو، کوین پولاک، گابریل بایرن و حتی استیون بالدوین. آن فیلم خوش‌ساخت در سال ۱۹۹۵ به قدری گل کرد که برایان سینگر، کارگردان ۲۵ ساله‌اش نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردان سال شد.

مظنونین همیشگی (۱۹۹۵)

خلاصه ۴ فصل سریال Billions (میلیاردها) در چند پاراگراف:

بابی (رابرت) اکسلراد در یک چرخش منطقی و حساب کتاب به موقع در جو احساسی پس از ۱۱ سپتامبر یک شرکت ورشکسته و در حال تعطیل شدن را تبدیل به یک شرکت سرمایه‌گذاری بسیار موفق کرده است. خانواده‌های همکاران از دست‌داده‌اش را تحت پوشش گرفته و خرج تحصیل، معیشت و سایر مخارج آنها را تقبل کرده است اما پول که از آسمان نمی‌برد. او برای به دست آوردن پول این همه بذل و بخشش باید هر کاری انجام دهد. گاهی باید روی لبه قانون حرکت کند، گاهی باید قانون را خم کند و گاهی هم قانون‌شکنی. بابی در این راه نیاز به کمک و همراهی همسرش لارا اکسلراد، روانشناس و مشاورش وندی رودز، معاونش مایکل وگنر ملقب به وگز، بیل استرن ملقب به دلار بیل دارد. این مسیر، مسیری نیست که تنهایی بتوان رفت. سخت است، ‌نیاز به حواس شش‌دانگ و جمع دارد،‌ مشاور قانونی نیاز دارد، مشاور قانون‌شکن لازم دارد، مشاور حفاظتی و امنیتی نیاز دارد، هکر نیاز دارد و نهایتا همسری که بتواند با خانواده‌ همکاران از دست‌رفته بابی اکسلراد یکی به دو کند و با برادران قانون‌شکنش مراقب باشد کسی اطراف خانواده‌شان پرسه نزند. البته که در این راه اشتباهاتی هم از او سر می‌زند اما اهل این نیست گردن کسی بیندازد. بی‌بهانه اشتباهش را قبول می‌کند و تاوانش را می‌دهد.

اما همه اینها یک طرف، برخی قوانین نانوشته این بازی هم یک طرف. در شرکت سرمایه‌گذاری اکسلراد باید پول دربیاوری. مهم نیست از چه راهی، هفت روز هفته. حتی شده هفته‌ای هشت روز، فقط پول دربیاور. ۲۴ ساعته باید در حال ضرب سکه باشی و ۳۶۵ روز سال باید همه را شبیه پول ببینی. شده از عکس‌های ماهواره‌های نظامی دزدی کنی، از NSA مشاوره بگیری یا حتی حق‌السکوت، به ترافیک دریایی در خلیج فارس سرک بکشی، از وقوع انفجار یکی دو ساعت قبل از بقیه در معدن گاز در ترکمنستان یا یک معدن زغال سنگ در کنیا باخبر شوی. قاچاق زغال چوب ار افریقای مرکزی یا ترافیک تریلرها جلوی انبار یک شرکت چینی. اصلا مهم نیست از کجا. این که با رشوه یا بی‌رشوه، از دیگران نقطه ضعف داشته باشی یا سبیلشان را چرب کنی مهم نیست، فقط پول دربیاور. اما از پول درآوردن مهم‌تر هم داریم؛ وفاداری. بالاترین کالایی که آدم‌ها به بابی اکسلراد حتی با ظاهر یخی‌اش می‌توانند ارائه کنند، وفاداری است. معیار سنجش آدم‌ها برای او وفاداری است. مهم نیست کمتر از بقیه پول دربیاوری. کافی است وفادار باشی و پشتش را خالی نکنی. آن وقت حتی در بدترین شرایط هم پشتت می‌ایستد و هوایت را دارد. حتی اگر برای حفظ ظاهر از شرکتش با فحش اخراجت کند، همان شب شغلی دیگر برایت پیدا می‌کند و درآمدت را تضمین می‌کند.

بابی اکسلراد (راست) و چاک رودز

در این میان چارلز (چاک) رودز دادستان نیویورک است که سایه به سایه اکسلراد را تعقیب می‌کند تا بالاخره رد او را به هر صورت که شده در یک معامله غیرقانونی، ‌حتی برای یک دلار، بزند و او را زندانی کند. دستگیری اکسلراد برای او یک حرکت حیثیتی شده و به هر صورتی می‌خواهد آن را انجام دهد، حتی با قانون‌شکنی. مجری قانون حتی قانون را می‌شکند برای دستگیری یکی از کسانی که مطمئن است قانون‌شکنی می‌کند اما گیر نمی‌افتد. بازی موش و گربه جالبی دارد این سریال. جالب اینجاست که همسر دادستان نیویورک، روانشناس و قوه محرکه نیروهای شرکت سرمایه‌گذاری اکسلراد است. وندی رودز بهترین مشاوری است که بابی اکسلراد می‌تواند داشته باشد و برای داشتنش حاضر است از خیلی چیزها چشم بپوشد تا جایی که همسرش به رابطه او و وندی شک می‌کند اما با این که این دو در خفا دل به دل هم داده‌اند و در ظاهر چیزی نمی‌گویند، هیچ کس هیچ چیز از این دو نمی‌بیند که بتواند آنها را به هم گره بزند.

چاک رودز و تیم قضایی‌اش

راستی از حضور افتخاری ماریا شاراپووا هم در این سریال نباید به راحتی عبورکرد!

ورود تیلور میسون، یک نابغه ریاضی و یک خرخوان به تمام معنا که تمام زندگی‌اش فرمول است و عدد، بابی اکسلراد را وسوسه می‌کند او را حقوق بسیار بالا به استخدام خود درآورد. او حتی نبوغ بابی اکسلراد را هم به چالش می‌کشد و چه کسی بهتر از تیلور برای روغن‌کاری چرخ‌دنده‌های شرکت سرمایه‌گذاری اکس؟

تقریبا همزمان با ورود تیلور میسون، ورود یک میلیاردر روس به نام گریگور آندولوف، یکی از همان اولیگارش‌های نفتی روس که معلوم نیست از کجا این پول را به دست آورده (شبیه علی‌شیر عثمانوف که سهامدار عمده آرسنال بود یا رومن آبراموویچ که صاحب باشگاه چلسی است) اکسلراد را وسوسه می‌کند تا از پول‌ او برای افزایش سود خود استفاده کند. اما آدمی مثل اکسلراد هم بالاخره جایی اشتباه می‌کند و زمانی می‌فهمد اشتباه کرده که برای جبران اندکی دیر شده است.

جان مالکوویچ (گریگور آندولوف)

در همین حیص و بیص، لارا اکسلراد به مرور از بابی دور می‌شود و نهایتا ً‌درخواست طلاق و حضانت دو پسرشان را ارائه می‌کند. کش و قوس دارند ولی بالاخره بابی اکسلراد زیر حکم طلاق را امضا می‌کند اما مشروط به ماندن آنها در نیویورک، در حالی که لارا قصد دارد پسرها را دور از پدرشان در لس‌آنجلس بزرگ کند.

تیلور میسون مدت‌ها برای اکسلراد تخم طلا می‌گذارد تا بالاخره رابطه‌شان به دلیل اختلاف‌های متعدد به هم می‌خورد و با تاسیس شرکت خودش و بردن یکی دو نفر از شرکت اکسلراد تبدیل به رقیب او می‌شود. او آندولوف را هم به سمت خود می‌آورد و چالشی جدی برای اکسلراد رقم می‌زند. اینجا دیگر بحث بیشتر سود کردن نیست، بحث بر سر زمین زدن رقیب است. نبوغ تیلور از یک طرف و قدرت ریسک‌پذیری و تجربه اکسلراد از طرف دیگر باعث می‌شود حرکاتی از آنها سر بزند که حتی خودشان هم یکدیگر را غافلگیر می‌کنند. از جاسوسی در کارهای یکدیگر تا عکسبرداری با پیشرفته‌ترین دوربین‌ها و گران‌ترین لنزهای موجود و پیگیری مصرف برق واحدهای اجاره‌ای برای سر درآوردن از کاری که قرار است انجام دهند تا بالاخره زور و تجربه اکسلراد به جوانی تیلور میسون می‌چربد و او را مجبور به بازگشت به شرکت سرمایه‌گذاری خودش می‌کند. اما اگر فکر می‌کنید این انتهای راه است در اشتباهید.

تیلور میسون در شرکت سرمایه‌گذاری خودش

قبل از این مسائل، چاک رودز که از مقامش اخراج شده بود با همدستی با اکسلراد و یاد گرفتن بعضی کلک‌های کاسبکارانه دوباره به عنوان دادستان نیویورک مشغول به کار می‌شود و این بار برای پایین کشیدن مقام بالادستی‌اش نقشه می‌کشد. کارمندان سابق او این بار علیه او حرکت می‌کنند اما او برای تمام حرکت‌هایشان پیش‌بینی‌های لازم را کرده و به تک تک آنها رکب می‌زند. حتی دادستان کل را هم مجبور به استعفا می‌کند. اما در این بین با این که همدستی با اکسلراد برای او سود داشته و منجر به بازگشتش به کار شده، به خاطر فاصله‌ای که از همسرش گرفته و اکسلراد را باعث این کار می‌داند (علاوه بر تحقیرهایی که از سوی بابی اکسلراد تحمل کرده) از تیلور میسون می‌خواهد با بازگشت به شرکت سرمایه‌گذاری اکسلراد به او در نابود کردن اکسلراد کمک کند.

بابی اکسلراد، وندی رودز و چاک رودز در انتهای فصل سوم

در فصل چهارم، چاک رودز که در انتهای فصل سوم مجبور شده بود با اکسلراد همکاری کند و درواقع برای او کار کند، تبدیل به دشمن پنهان او می‌شود و تیلور میسون که دشمن عیان اکسلراد شده بود، به عنوان دوست اما درواقع دشمن و برای زمین زدن او دوباره وارد شرکت اکسلراد می‌شود. شرط می‌بندم فصل پنجم از تمام فصل‌ها دیدنی‌تر خواهد بود.

موخره

این خلاصه‌ای از چهار فصل سریال Billions بود که تا به حال پخش شده است. این سریال توسط شبکه Showtime تهیه و پخش می‌شود. یکشنبه‌شب‌ها آن طرف دنیا پخش می‌شد و دوشنبه‌ها صبح این طرف دنیا ما می‌توانستیم آن را دانلود کنیم. طبیعتا کارمان غیرقانونی بود اما انصافاً گناه لذت‌بخشی بود. یک ماه پیش آخرین قسمت از فصل چهارمش پخش شد و بی‌صبرانه منتظر شروع فصل پنجمش هستم. اگر آن را ندیده‌اید، در اواسط راه خسته‌تان کرده یا به دلیل تنبلی مترجمان فارسی در تولید زیرنویس فارسی آن را رها کرده‌اید،‌ توصیه می‌کنم تماشای آن را از سر بگیرید که متضرر نشوید. کلی اصطلاحات مالی و حقوقی برای یاد گرفتن دارد و در شناخت رفتار آدم‌ها در مواقع سخت و تنگی‌های زندگی به شما کمک می‌کند. یاد می‌گیرید از این که در مواقع سختی، نزدیک‌ترین دوستان شما رهایتان می‌کنند، دلشکسته نشوید و راه خودتان را پی بگیرید. بگذریم از این که کلی راه و روش برای پول درآوردن و البته حفظ پول توی جیبتان به شما یاد می‌دهد!

 

بازیگران:

دیمین لوییس (بابی اکسلراد)، پل جیاماتی (چاک رودز)، مالین آکرمن (لارا اکسلراد)، مگی سیف (وندی رودز)، دیوید کاستابل (مایکل وگنر، وگز)، کاندولا رشاد (کیت سکر)، آسیا کیت‌دیلون (تیلور میسون)، کلی اوکوین (بیل استرن، دلار بیل)، دان سادر (دادلی مافی)، سوزان میسنر (تری مک‌کوی)، دیوید استراترن (بلک جک فولی)، جیمز ولک (کریک هایدکر)، جان مالکوویچ (گریگور آندولوف)، نینا آریاندا (ربکا کانتو)، جید اشت (لورن ترنر)، سامانتا متیس (سارا هامون)، کوین پولاک (داگلاس میسون).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا