مصاحبه کولاک با نیما فلاح و سحر ولدبیگی: صمیمیترین دوستان یکدیگر هستیم
در این پست از مجله اینترنتی کولاک مطلبی در مورد
مصاحبه کولاک با نیما فلاح و سحر ولدبیگی: صمیمیترین دوستان یکدیگر هستیم
ارائه شده است ، در صورتی که محتوای این پست مورد توجه تان واقع شده است، می توانید برای مشاهده مطالب بیشتر در این موضوع به دسته بندی
ایرانی
مجله اینترنتی کولاک مراجعه کنید .
گفتگو: سعید جمالی
عکس: امیرحسین بزرگ زادگان
بهترین انتخاب زندگی
نیما: گاهی از خودم میپرسم نیما، اگر با سحر ازدواج نمیکردی، فکر میکنی چه موقعیتی نسبت به حال حاضر داشتی؟ بهتر بودی یا بدتر؟ و راستش، جواب را نمیدانم. اما مطمئن هستم وقتی با سحر آشنا شدم، متوجه این نکته شدم که اگر با او ازدواج نکنم، جبرانناپذیرترین اشتباه زندگیام را مرتکب شدهام.
سحر: به نظر من نیما بهترین انتخاب زندگی من است.
نیما: در واقع سال هاست که راجعبه این موضوع با هم صحبت میکنیم. به نتایج خیلی زیادی رسیدهایم و مدام هم به این نتایج اضافه میشود.
سحر: نیما آدم فوق العادهای است. زندگی با او بههیچوجه شبیه به دیروز نیست. گاه اتفاق افتاده ما حدود یک ماه از خانه بیرون نرفتهایم، اما نیما با برنامههای مختلف، روزهایی شیرین و بهیادماندنی برایم میسازد. مثلاً یک روز مینشستیم و تعداد زیادی عروسک درست میکردیم. روز دیگر در باغچهها گل میکاشتیم و روز بعد نقاشی میکردیم. من به واقع کنار نیما زندگی کردن را آموختهام.
هنرمندان غیرعادی و عجیب
سحر: این به نظر یک واقعیت است که هنرمندان آدمهای نرمالی نیستند. اینطور نیست نیما؟!
نیما: یک جورهایی غیرعادی هستیم! به نظر میرسد بخش اصلی هنر از همین مسئله سرچشمه میگیرد. به همین دلیل گمان میکنم به هر هنرمندی بگوییم، یک تختهاش کم است، طرف خوشش بیاید.
سحر: شاید هم خوشش نیاید.
نیما: به هر حال من به این نتیجه رسیدهام که هنرمند باید یک تختهاش کم باشد. اما جای این تخته کم را احساساتی پر میکند که از هنرمند، انسانی حساستر میسازد. انسان حساسی که با عشق کار میکند و نسبت به حرفهاش عشق میورزد و اگر گاه میگویند هنرمندی انتقادپذیر نیست، دقیقاً به دلیل همین نگاه حساس و عاشقانه است. چندی پیش با اخباری در اینترنت مواجه شدم. خبر این بود که براساس فاکتورهایی که علم روانشناسی تبیین کرده، تفاوت یک فرد سالم از نظر فکری و فرد غیرسالم از این نظر، به خوبی قابل تشخیص است و بنا به این فاکتورها اینشتین و نیوتون دیوانه محض قلمداد میشوند.
نظرخواهی همسرانه
نیما: من چه در کار طراحی و گرافیک و چه در کار سینما رابطهای نزدیک با سحر دارم. وقتی به عنوان یک طراح، ساعتها روی یک طرح کار میکنی، در جایی نیاز داری از میز کارت فاصله بگیری تا دیگری به کار نظر بدهد. این درست همان لحظهای است که به یک همراه مطمئن نیاز داری و در این شرایط چه کسی بهتر از سحر. اما یک موضوع دیگر را هم باید اضافه کنم و آن اینکه گاه وقتی در صحنهای نقشی را اجرا میکنیم، با سوالات متعددی روبه رو میشویم، آیا باید این مسیر را قدم بزنم؟ آیا باید از روی این سنگ آرام بگذرم یا از روی آن بپرم؟ آیا به جای خاصی نگاه کنم؟ لبخند بزنم؟ اخم کنم؟ و سوالات دیگر. در چنین مواقعی آن چیزی که شما اشاره کردید، یعنی محصول زندگی مشترک و امکان مدتها کنار هم قرار داشتن به کمکمان میآید. مثلاً در ذهنم این سوال مطرح میشود که در این صحنه چه باید بکنم و سحر درون من که به خوبی از نظرها و دیدگاهش اطلاع دارم، پاسخ میدهد که فلان روش بهتر است و درست همین لحظه است که میفهمم از وقتی با سحر ازدواج کردهام، یک اتفاقی در راه رفتن، نگاه کردن، بازی کردن و نقاشی کردنم افتاده است، اتفاقی که حاصل یک زندگی مشترک با یک هم فکر و هم کار مشترک است.
سحر: شاید این فرصت پیش نیاید که به اتفاق مطالعه کنیم، اما اگر فیلمنامهای به من پیشنهاد شده باشد حتماً کلیاتاش را و اگر لازم باشد جزئیاتش را به نیما توضیح خواهم داد. بخصوص که نظر نیما در مورد نقش برای من از اهمیت خاصی برخوردار است.
کور کردن ذوق یکدیگر
سحر: نیما دقت خیلی زیادی دارد و به همین دلیل اصولاً پیش نمیآید که به آن بدی کار کند که من آن را یکسره رد کنم. اما اگر موضوعی به نظرم برسد، حتماً خواهم گفت، چون روحیه نقدپذیری نیما این اجازه را به من میدهد.
نیما: نه! بعضی وقتها هم شده که بدجوری زده توی ذوقم.
سحر: خب! پیش آمده که یک طرح اصلاً با سلیقه من همخوانی نداشته، در این صورت من هم مخالفت خودم را اعلام میکردم، اما حقیقت این است که تبحر نیما در این زمینه خیلی بیشتر از من است. به هر حال اگر کاری بوده که نتوانسته نظر هر دوی ما را تامین کند، نهایتاً با تغییراتی در کار به نقطه اشتراک نزدیکش کردهایم.
نیما: در این موارد مسلماً راهی جز پذیرش ندارم.
منطق هم لازم است
سحر: نیما خیلی راحتتر از من مسائل را میپذیرد. من شاید کمی بحث کنم یا موضوع را توجیه کنم، اما نیما به راحتی با موضوع همراه میشود و اگر توضیحی داشته باشد میدهد، در غیر این صورت میپذیرد.
نیما: موضوع این است که باید دو بار بگویم تا قبول کند و البته آوردن منطق هم لازم است.
دیوانه باش و کاری کن
سحر: گاه کارهای غیرعادی آنقدر زیاد میشود که از فرد یک هنرمند یا نابغه میسازد.
نیما: بله، یک نابغه هم نمیتواند یک آدم عادی باشد.
سحر: به خاطر اینکه تا زمانی که دیوانه نباشی، جرأت انجام یکسری از کارها را نداری. باید کلهخر باشی تا…
نیما: این کلمه خوبی نیست.
سحر: بسیار خُب! باید دیوانه باشی. یک تختهات کم باشد تا به صورت یک آدم جسور نسبت به موقعیتهای مختلف عمل کنی.
مطالعه در حد زیاد
سحر: نیما خیلیخیلی زیاد مطالعه میکند.
نیما: در واقع شب ما بدون مطالعه روز نمیشود.
سحر: هرکدام علایق خودمان را داریم. مثلاً نیما به شدت از داستان کوتاه خوشش میآید، ولی من نه.
نه فوتبال، نه سیاست
نیما: اگر موضوعی پیش آمده باشد که آزارمان دهد، در موردش صحبت میکنیم.
سحر: تنها موضوعهایی که اصولاً در خانه ما صحبتی از آنها نیست، دومقوله سیاست و فوتبال است.
دوستان صمیمی یکدیگر
سحر: من تنها یک دوست صمیمی در زندگی دارم که همه حرفهای دلم را با او درمیان میگذارم و آن دوست، نیماست. شریک زندگی آدم گاهی ممکن است وقتی حرفهای تو را میشنود، فقط کمی در مورد تو قضاوت کند، ولی نیما اصلا این گونه نیست و همه حرفهایم را با او در میان میگذارم و به راحتی میتواند حرفهای مرا تفکیک کند و متوجه میشود که الان این حرف من با او به عنوان یک دوست است تا شوهر. به خوبی توانسته در این سالها این مسائل را از هم تفکیک کند. من هم تمام تلاشم را میکنم تا مثل نیما شوم. این رفاقت باعث میشود تا رابطه صمیمیتر شود و آن گارد زن و شوهری از بین میرود. گاهی پیش میآید که آدم حرفی به کسی میزند و بعد پشیمان میشود که چرا این کار را کرده، مبادا آن شخص فکر بدی در مورد او بکند و یا حرفش را به کسی دیگهای بگوید. ولی وقتی با نیما درد و دل میکنم میدانم که یک محرم اسرار است و هیچ قضاوتی هم نمیکند.
نیما: من هم که دیگر دلی برایم باقی نمانده که بخواهم دردش را بگویم. من کلا دوتا گوش شنوا هستم که باید حرفهای سحر را بشنوم(باخنده).
این پست توسط بخش ایرانی مجله کولاک گردآوری شده است , امیدواریم از مطالعه مطلب
مصاحبه کولاک با نیما فلاح و سحر ولدبیگی: صمیمیترین دوستان یکدیگر هستیم
استفاده کافی برده باشید، از شما دعوت می شود از مطالب مرتبط با این پست دیدن فرمایید .
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |