ازدواج اجباری کرده ام چه باید بکنم؟
ازدواج اجباری با کسی که هیچ علاقه ای به او نداشتم
جنسیت: خانم سن: ؟؟ سال و تحصیلات: ؟؟ با سلام من دختری ??ساله هستم من در سن ??سالگی ازسوی یکی از اقوامم خواستگاری شدم من اصلا علاقه ای به او نداشتم ولی با این حال مادرم پافشاری کرد که باید با او ازدواج کنم شب و روز گریه میکردم ولی کسی اهمیت نمیداد تا این که مجبورشدم قبول کنم از اونجایی که خواستگارم خارج از کشور بود یک سال بعد از خواستگاری ای که تلفنی بود به ایران امد و از من پرسید نظر من درمورد ازدواج چیست من میترسیدم که راستش را بگم برای همین نگفتم که دوستش ندارم و گفتم مشکلی ندارم نامزدم بعد از چند روز دوباره به خارج از کشور رفت و پس از یک سال دوباره اومد دیگه برام کابوس شده بود باید قبل از این که عقد میکردیم به این کابوس پایان میدادم بالاخره تصمیم گرفتم و بهش گفتم که نمیخوامش و بخاطر اجبار خانوادم قبول کردم اما از شانس بد من اون هم کمکی بهم نکرد و گفت کاریه که شده نمیشه الان جدا بشیم همه فامیل میدونن خلاصه با اصرار و خواهش و ترس از خانواده نتونستم چیزی بگم و گفتم باشه بر خلاف میلم برای عقد اماده شدم با این که ظاهرا خوب ب نظر میرسیدم و خوشحال بودم ولی از درون راضی به این ازدواج نبودم بخاطر فامیل غمم رو پشت خنده هام پنهون کردم موقع عقد فقط بغضم گرفته بود سعیمو کردم که از اشک ریختن جلو گیری کنم عقد کردیم و تموم شد الان چند سال گذشته و من ؟؟ سال دارم و شوهرم داره کارای اقامتمو جور میکنه تا منم همراهش بروم. هر وقت میاد ایران غم و عزا میگیرم خیلی حالم بده پدر مادرمو نمیبخشم بخاطر این کارشون الان هر وقت که نامزدم میاد ایران با بد اخلاقی باهاش رفتار میکنم چون اصلا هیچ حسی بهش ندارم حتی تا الان یک بار هم دستشو نگرفتم ۲-گرچه من خودم حاضرشدم برای عقد ولی راضی نبودم بخاطر ابرو و ترس خانواده راضی شدم و در اخر یه راهکار میخوام تو رو خدا کمکم کنید یه راه حلی چیزی زندگیم و ایندم نابود شده…
با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی و آرزوی توفیق روزافزون.
فرارسیدن فصل شادی بخش و نشاط آور بهاران و حیات دوباره زمین را به محضر شما تبریک و تهنیت عرض می نماییم اما بسیار متأسف شدیم که شما دچار چنین احساسات و درگیری عاطفی آزاردهنده ای هستید. کاش زودتر از این ها با مشاوران ارتباط می گرفتید و کاش مقابل ترغیب های خانواده کوتاه نمی آمدید و سکوت نمی کردید. ظاهر و باطن خود را نباید فرق می دادید و تظاهر جلوی فامیل، رفتار بسیار اشتباهی بوده که شاید صرفا به خاطر مدارای اطرافیان انجام داده اید.
طبیعی است که هر کسی تمایل دارد با فردی ازدواج کند که به دلش بنشیند و از او خوشش بیاید. در فرهنگ ما مثلی هست که می گوید علف باید به دهان بزی شیرین بیاید. اسلام هم اجازه ازدواج دختر را به پدر داده است با این حال هرگز به پدر اجازه نمی دهد دخترش را به ازدواجی مجبور کند.
خوشحالیم که قبل از رفتن به خارج از کشور با ما مکاتبه کردید و یقینا مسیری که برای شما لازم و ضروری ست مشاوره حضوری است ولی ما هم در حد ظرفیت مشاوره مکاتبه ای، صحبت هایی با شما داریم.
یکی از مهمترین ارکان مشاوره که باعث می شود نتیجه مطلوبی از آن حاصل گردد میزان اطلاعاتی است که شما باید در اختیار مشاور قرار دهید؛ زیرا تفاوت های فردی افراد در وضعیت و شرایط خانوادگی، محیطی، شخصیتی و … ایجاب می کند که مشاوره ها با فرد مورد نظر و شرایط وی مطابقت داشته باشد. به طور مثال از علت بی علاقگی صحبتی نکردید! موضوعی که بسیار مهم است؛ آیا این قوم و خویش شما که میل به ازدواج با او را از اول نداشتید معیارهای اصلی ازدواج را نیز ندارد؟ رفتار یا ویژگی غیرقابل تحملی دارد؟ یا صرفا اجبار خانواده باعث شده شما از او بدتان بیاید! آیا به فرد دیگری علاقمندید؟
قطعا در ازدواج اجباری خیلی از رفتارها و ویژگی های شخصیتی طرف مقابل قابل تحمل نیست وشاید به همین دلیل، خوب بودن یا بد بودن خواستگارتان در این جا مطرح نباشد. هر کسی رفتاری را برای زندگی انتخاب می کند و ممکن است به دلیل بررسی نکردن این رفتارها توسط دختر و پسر و نزدیک نبودن شخصیت ها یا ازدواج در سن پایین و وجود اجبار، این رفتارها دچار تضاد و تعارض شود و باعث عدم رضایت از ازدواج شود که همه این موارد علت های قابل بررسی ست.
همچنین ما نمی دانیم چرا از خانواده می ترسید؟ آیا خودتان فردی خجالتی و محتاط هستید و توان مقابله با دیگران را ندارید؟ یا خانواده با تهدید و خشونت یا قطع امکانات مهمی برای شما، محرومیت جدی و رعب و وحشت غیرقابل تحملی ایجاد کرده اند؟ اگر خانواده عملکرد منفی قابل توجهی انجام نمی دهند و صرفا با رفتار و اصرارهای مکرر، شما را مجبور کرده اند، مسلما راه برای انکار شما باز بوده و درواقع خودتان این ازدواج را به خود تحمیل کرده اید.
متاسفانه عددهای حاکی از سن شما در هنگام ازدواج به صورتی نامشخص و به شکل علامت سوال (؟؟) درج شده است. لطفا همیشه سن را به صورت حروفی ارسال کنید. این احتمال هست که شما در هنگام آغاز خواستگاری سن کمی داشته اید و در سن تشخیص نبوده اید لذا نمی توانستید عملا تشخیص دهید آیا ازدواج به صلاح شماست یا مجرد بودن و آیا باید با تصمیمات خانواده پیش بروید یا خودتان تصمیم گیرنده باشید.
اساساً دختران و پسران در انتخاب همسر بر اساس اختیار و اراده خدادادی که دارند کاملاً مستقل هستند؛ بنابراین هیچ کس نمی تواند ازدواج را بر آن ها تحمیل کند و با زور و اجبار آن ها را پای سفره عقد بنشاند. از ظاهر توضیحات شما برمی آید اجبار و تحمیل خانواده در حدی نبوده که از شما سلب اختیار کند اما ترغیب ها و فشارها باعث شده با وجودی که شما تمایل قلبی و جدی به این ازدواج نداشته اید به آن رضایت دهید لذا عقدتان صحیح است چون در نهایت، خود شما حاضر به ازدواج شده اید.
بدون شک الان هم خود شما هستید که باید با قاطعیت تمام در مقابل اجبار بایستید و تن به ادامه این ازدواج اجباری ندهید. برای این کار لازم است با فردی که اجبار می کند مثلا مادر، دوستانه و صمیمانه صحبت کنید و عدم علاقه خود به این ازدواج را شفاف و جدی بیان کنید یا از بزرگ ترهای دیگری در فامیل کمک بگیرید و مخالفت خود با این ازدواج را صریحا و به همه اعلام کنید و یا این که به هر شکل ممکن والدین را نزد مشاور ببرید تا او بتواند ایشان را قانع نماید که ازدواج های تحمیلی گاهی با شکست مواجه می شوند.
اگر حقیقتا شما از ابتدا و تا قبل از عقد نسبت به ایشان بی علاقه و دلسرد بوده اید ازدواج شما قدمی اشتباه بوده که نباید برمی داشتید اما الان بعد از عقد و قبل از طلاق حتما باید به صورت حضوری با روانشناس یا مشاور خانواده مشورت کنید. ظاهرا شما در مقاطعی هرچند کمرنگ به خانواده و نامزدتان اعلام کرده اید که شخصا تمایلی به این ازدواج ندارید بنابراین نباید به عذاب وجدان احتمالی خود و آبروی خانواده توجه کنید زیرا زندگی اجباری، هم برای شما و هم برای این آقا مشکلات بیشتری را به دنبال دارد. بنابراین:
۱- هر چه زودتر خود را از تردید و اجبار خارج کنید.
از راضی شدن خانواده ناامید نباشید. این نکته مهم را در نظر بگیرید که شما در هر شرایطی، نهایتا و در ظاهر به این ازدواج روی خوش نشان داده اید. این رفتار شما خانواده را قانع می کند که تصمیم درستی گرفته اند. این که گاهی مخالفت را ابراز کرده اید در نظر خانواده می تواند صرفا بهانه گیری معنا شود اما اگر محکم و قاطع بگویید من به خارج از کشور نمی روم و علاقه ای به این آقا ندارم و دلایل مخالف بودن با این ازدواج را نیز شفاف و منطقی برای خانواده بشمارید، آن ها با دیدن جدیت منطقی شما قطعا رفتار متفاوتی خواهند داشت. اما تا الان گمان خانواده این است که شما صرفا از سر احساسات و هیجانات با این ازدواج مخالفید. انتظار نداشته باشید با یک بار و دو بار تلاش شما کاملا توجیه و راضی شوند چون الان چند سال از این خواستگاری گذشته و شما به عقد این آقا درآمده اید و در نظر همه زن و شوهر هستید بنابراین الان باید پافشاری و همت بیشتری از خود نشان ندهید و بعد از شمارش قاطعانه مشکلات این آقا، به خانواده هم فرصت دهید تا واقعیت را بپذیرند. توصیه می کنیم حتما و حضورا به یک مشاور خانواده باتجربه مراجعه کنید و توضیح دهید چرا هیچ حسی به این آقا ندارید! مشاوری که متخصص باشد با دیدن و شنیدن حرف ها و بررسی تیپ شخصیتی شما متوجه می شود چرا نتوانسته اید به نامزدتان علاقمند شوید و در مواجهه و توجیه خانواده نیز به شما کمک می کند.
یادتان باشد در هر شرایطی حفظ احترام والدین و بزرگترها واجب است اما این به معنای این نیست که به تصمیماتی که ایشان برای زندگی و آینده شما می گیرند جبرا رضایت دهید. احترام را در رفتار و گفتار رعایت کنید اما با منطق و جرأت حرف تان را بزنید نظرتان را بگویید و به همه اعلام کنید که بر اساس نظر عاقلانه خودتان عمل خواهید کرد. خانواده وقتی ببینند صحبت های شما از روی حساب و کتاب است قطعا تامل می کنند حتی اگر به ظاهر بروز ندهند. ترس از خانواده و آبرو تا این حدی که شما از آن صحبت کرده اید معنا ندارد و این خود شما هستید که باید برای آینده خود تصمیم بگیرید ولی شما چندین سال است که در تردید ماندن و رفتن هستید و یک تصمیم قطعی نمی گیرید و این عادی نیست. بنابراین میزان اعتماد به نفس و مهارت جرأت ورزی و قدرت تصمیم گیری شما نیز باید در همان جلسات مشاوره حضوری، بررسی و تقویت شود تا بتوانید همین الان که هنوز فرصت دارید بر اساس معیارهای صحیح و عاقلانه برای ادامه مسیر زندگی تان تصمیم درستی بگیرید.
۲- در این سن، باید تصمیم زندگی تان را بگیرید
از این مسئله مهم هم غافل نباشید که شما به صورت افراطی روی “مسئله بی علاقگی” تمرکز کرده اید. علاقه مهم است، خیلی هم مهم است؛ اما حتما می دانید که همه چیز هم در علاقه خلاصه نمی شود؛ ضمن این که علاقه را می توان ایجاد کرد به شرطی این که راهش را بلد باشید و نگرش صحیح داشته باشید.
انسان به طور طبیعی انتظارات و خواسته های فراوانی از همسر خود دارد؛ ولی باید توجه داشت که هیچ کس صد درصد طبق معیارهایی که انسان در نظر دارد آفریده نشده و پرورش نیافته است. از سوی دیگر هر از گاهی توقف بین راه فرصت خوبی است برای دیدن مسیر طی شده و نگریستن به مسیر پیش رو. از شما عملی کردن راهکاری را می خواهیم که امیدواریم آن را ساده نگیرید و حتما اجرا کنید: این که از لحاظ زمانی مقداری به عقب برگشته و ملاک هایی که همیشه برای انتخاب همسر داشته اید را روی یک کاغذ بنویسید و ببینید از همسر آینده تان چه می خواهید. سپس هر آن چه برای داشتن یک زندگی مشترک آرامش بخش و متعادل لازم است را نیز روی کاغذ بیاورید. در ستون سوم، ویژگی های خوب نامزد خودتان را بنویسید؛ اگر مسئولیت پذیر است، مهربان است، صادق است، صبور و خوش اخلاق و خوش صحبت است، نمازخوان است، اهل شراب و اعتیاد و سیگار نیست، منطقی ست و سلامت روانی دارد، با عواطف بیگانه نیست، بااصالت و باآبروست، غیرتمند است و اهل کار، وضعیت مالی و شغلی مناسبی دارد، جوان و خوش چهره است، به شما علاقمند است، دست و دلباز است، خوش خنده است و هر ویژگی درشت و ریزی که بتوانید در توصیفه منصفانه نامزدتان بیان کنید. در ستون چهارم، ویژگی های منفی و نقاط ضعف او را بشمارید؛ پرحرف است، کم حرف است، قدکوتاه است، سنش زیاد است یا وجهه ظاهری خوبی ندارد، خسیس است یا اخمو و عصبی و بی نماز و بیکار و … هر آن چه باعث شده عاشق نامزدتان نشوید را بنویسید حتی اگر دلیلش این باشد که دوست ندارید به خارج از کشور بروید و چرا. درباره این موضوعاتی که مطرح شد حتما باید هر آن چه در ذهن دارید را مکتوب کنید تا با محتوای افکارتان به صورت مشهود مواجه شوید.
۳- جرأت کنید و به طلاق فکر کنید اما با واقع نگری
وقتی داشته ها و نداشته های نامزدتان را نوشتید، به داشته ها و نداشته های خودتان و اخلاق و رفتار خودتان هم فکر کنید. دلیل این که نتوانسته اید به نامزدتان علاقمند شوید شاید به شخصیت و شرایط نامزدتان برگردد و شاید علت در خود شما باشد. علتی که گاهی خودتان نمی توانید آن را ببینید و کشف کنید چون ناخواسته ذهن تان سرشار از فشار یک ازدواج تحمیلی ست در حدی که نخواسته اید حتی یک بار دست نامزدتان را بگیرید چون اصلا او را به همسری قبول ندارید. فرموده اید: ” هر وقت که نامزدم میاد ایران با بد اخلاقی باهاش رفتار میکنم چون اصلا هیچ حسی بهش ندارم ” قبل از طلاق، این گاردها را باز کنید. با نامزدتان وارد فاز درگیری برای شناخت شوید. تصور کنید هنوز عقد نکرده اید و این مرد تازه به خواستگاری تان آمده است. تمام شرایط و شخصیت او را بررسی کنید. حتی الان بعد از عقد هم کابوسی در کار نیست چون دوران عقد دوران شناخت است بنابراین از ایشان بخواهید مدتی ایران بمانند تا بیشتر و بهتر با هم آشنا شوید. در این بین بدون تعارف با خود بسنجید اگر از این آقا جدا شوید آیا به قدری امتیازات دارید که بتوانید ازدواجی بهتر را تجربه کنید! امتیازات مثبت و منفی خود را صادقانه مرور کنید. شرایط همسر و ازدواج فعلی شما می تواند آرزوی خیلی از دختران باشد. برای افرادی که حس می کنند به همسرشان علاقه ندارند گاهی دنیای بعد از طلاق و مجردی، یک سراب است. تصور می کنند بعد از جدایی، به آرامش روحی خواهند رسید غافل از این که آرامش می تواند در باطن همین ازدواج اول آن ها خوابیده باشد اما ذهن شرطی شده فرد باعث می شود خوبی های همسر و نقاط مثبت ازدواجش را درک نکند. طلاق شما اگر تصمیم درستی باشد عذاب روحی شما تمام می شود اما اگر تصمیم اشتباهی باشد در سال های سخت مجردی، افسوس خواهید خورد که چرا همسر و زندگی خوبی که نصیب تان شده بود را قدر ندانستید و کفران نعمت کردید.
بنابراین نوشتن و مرور معیارها را جدی بگیرید و چند روز وقت بگذارید و بنویسید که چرا عاشق نامزدتان نشدید؟ و اگر چطور فردی همسر شما باشد عاشقش می شوید؟ چند درصد احتمال دارد چنین فردی بعد از طلاق به خواستگاری تان بیاید؟ و آیا هیچکدام از ویژگی های چنین فردی در نامزدتان نیست؟ گاهی فرد به خاطر اصراری که بر بی علاقگی دارد ذهن خود را بر واقعیت های زیادی می بندد و یا مثل شما حتی اصلا به نامزد نزدیک نمی شود و با او یک رابطه موثر برقرار نمی کند تا او را بهتر بشناسد، شاید همان همسری باشد که همیشه دلش می خواسته است یا همسری که می تواند زندگی آرامی برایش بسازد.
واقعیت های زیر را مرور ذهنی کنید:
– در ازدواج، صرف علاقه و عشق کفایت نمی کند. برای ازدواج تناسب و همتایی لازم است.
– گاهی خانواده ها برای اصرار به یک ازدواج دلایلی موجه دارند هرچند آن ها را بیان نکنند و گاهی بیان می کنند اما دختر به آن ها اهمیتی نمی دهد.
– ازدواجی که تمایل و علاقه و خوشحالی در آن نباشد عاقلانه نیست. از طرفی بی علاقگی به فردی که اکثر معیارها را دارد عادی نیست و چنین فردی حتما باید مشاوره برود.
– علاقه در حد تمایل و رغبت داشتن به طرف مقابل و در اصطلاح «به دل نشستن»، قبل از ازدواج لازم است اما بعد از ازدواج هم وقتی تناسب شخصیتی باشد و شناخت صحیح هم باشد علاقه ایجاد می شود و بی علاقگی ها بی دلیل نیستند فقط خود دختر و پسر به دلیلش واقف نیستند و باید از مشاوران و روانشناسان متخصص و باتجربه کمک بگیرند که بعضی از این دلایل راه حل دارند و حتی با اندکی تغییر نگرش رفع می شوند و برخی قابل رفع نیستند. شما باید این مسئله را حل کنید قبل از این که با بداخلاقی ها نامزدتان را از خود دلسرد کنید و او را از دست بدهید.
– هزاران دختر مجرد داریم که در حدود بیست سالگی به خاطر فرافکنی و رویاپردازی و یا حتی لجبازی و کم تجربگی، خواستگاران خوب را رد کرده اند یا طلاق گرفته اند و الان در حدود سی سالگی اظهار پشیمانی دارند. چون دست به مقایسه زده اند اما دیرهنگام. قبل از رد کردن خواستگار و قبل از طلاق، باید مرد را در مجموعه ویژگی های مثبت و منفی با مردان دیگر مقایسه کرد و یادمان باشد که همه انسان ها نقاط ضعف و قوت را درکنار هم دارند هیچ انسانی کامل نیست و گل بی عیب فقط خداست.
– چه بسا فردی که در انتظار او هستیم هیچ وقت نیاید یا وقتی به ما نزدیک شد قطعا متوجه شویم او هم عیب های مختص خودش را دارد.
– وقتی فردی به همسرش علاقه ندارد، باید با ذهنی خالی از تلقینات منفی، ببیند آن فرد از لحاظ عقلی مورد پسند هست یا نه. معمولا اگر طرفین با هم تناسب داشته باشند پسند قلبی نیز بعد از مدتی حاصل خواهد شد. نهایتا اگر این نتیجه حاصل نشد باید از مشاوران کمک و مشورت گرفت.
سعی کنید رفتن به خارجز از کشور را به بهانه هایی به تعویق بیندازید تا فرصت داشته باشید با تمرکز بنویسید و فکر کنید و حتما با یک مشاور خانواده صحبت کنید. ازدواج شوخی نیست و بحث یک عمر زندگیست و شما به اندازه کافی این دست و آن دست کرده اید. دیگر بیش از این وقت را تلف نکنید و این عذاب و بلاتکلیفی را تمام کنید. زندگی تحمیلی دیگر بس است و قرار نیست تا همیشه در اجبار زندگی کنید. همین الان را زمان تامل و انتخاب راه بدانید. در همین بیست و دو سالگی یا باید از نامزدتان جدا شوید یا به او علاقمند شوید و خوب است بدانید کم نیستند کسانی که قبل از عقد و ازدواج، هیچ شناختی از فرد مقابل نداشته اند اما بعد از عقد، با تفکر و شناخت و با کمک مشاوران، توانسته اند فرد مقابل را عقلا و قلبا به عنوان همسر انتخاب کنند؛ همان طور که خیلی ها قبل از ازدواج با عشق و علاقه ازدواج می کنند و بعد از ازدواج عشق شان به نفرت تبدیل می شود. اگر دو نفر از لحاظ روانشناختی متناسب هم باشند علاقه هم ایجاد می شود و اگر تناسبی نباشد و شناخت کافی نباشد علاقه های قبل از ازدواج بتدریج به سردی می گراید. امروزه برای داشتن زندگی مشترک پایدار حتما باید در جلسات مشاوره شرکت کرد تا مشاور روانشناس با بررسی مولفه های مختلف روحی و روانی و خانوادگی طرفین تشخیص دهد که این ازدواج به صلاح است یا نه. بنابراین درباره ازدواج مطالعه کنید و برای اطمینان از گزینش، هر دو باهم از متخصصین ازدواج کمک بگیرید.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |