گوناگون

به بهانه بازگشت فرهاد مجیدی به استقلال؛ عشق مجازی دخترهای دم بخت دهه هفتاد!

سید امید صادقی ، مجله اینترنتی کولاک

خاطرات دهه هفتاد و هشتاد برای فوتبال ایران و حتی برای نسل روزنامه نگارانی مثل ما که در آن سالها پا گرفتند هرگز کهنه و کمرنگ نمی شود و هنوز هم که هنوز است وقتی به پشت سرمان نگاه می کنیم می شود از دل هر موضوع ساده ای یک کتاب قطور نوشت و از خواندنش لذت برد!

 

 

شاید هم حالا به نقطه ای از دلتنگی رسیده باشم که بتوانم با جرات اعتراف کنم که دلم برای تمام آن سالها و آن روزها تنگ شده است. دوران ساده ای که اوج ارادت قلبی و عشق آتشین مردم به ستاره های فوتبال و سینما فقط در نوشتن نامه و اعتماد به پستچی خلاصه می شد و شرایط مثل امروز نبود که اینستاگرامی باشد و ابزاری که بشود از طریق آن عشق مورد نظر خود را با مدد تکنولوژی پیدا کرد.

اما از جمله فوتبالیستهایی که در آن سالها خاطرخواهان زیادی در بین جوانان هوادار فوتبال ایران داشت فرهاد مجیدی بود. بازیکنی که بعد از انتقال به استقلال خیلی زود چهره ثابت هفته نامه ها و روزنامه های آن سالها شد و به دلیل تمایز در چهره و تیپ متنوع و جوان پسند در کوتاهترین زمان آشیانه ای امن برای خود در دل هواداران جوان فوتبال بنا کرد.

 

حتی خیلی از دخترهای جوان و دم بخت دهه هفتاد و هشتاد بودند که در آن سنین پرشور که تمایلات درونی آنها به هیچ منطقی بدهکار نبود به خاطر فرهاد مجیدی استقلالی شدند و شبهای بسیاری را با یاد او و فکر کردن به او صبح کردند.
من دقیقا یادم هست که در آن سالها روزی نبود که پستچی محله نامه ای از هواداران فوتبال برای فرهاد مجیدی به دفتر هفته نامه آوای ساوه نرساند. حجم نامه ها هم آنقدر سنگین و کلافه کننده بود که در خوشبینانه ترین حالت هرگز امکان رساندن ۱۰ درصد آنها هم به دست فرهاد میسر نبود.

 

نامه ها همگی بوی عطر می دادند. اصلا انگار خود پاکت را که نگاه می کردی با آدم حرف می زد و قلب های آبی را می شد به راحتی دید که از پشت کاغذ نه چندان ضخیم پاکت نامه برایت چشمک می زدند.
آن روزها و سالها گذشت و دختران زیادی به عشق فرهاد مجیدی نامه نوشتند و به امید اینکه روزی جواب نامه هایشان بیاید چشمشان به در خشک شد و روزگارشان اینچنین گذشت. آن نسل پرشور و غوغاگر حالا باید بین حدود ۳۵ تا ۴۳سال سن داشته باشد. نسلی که پا به پای فرهاد بزرگ شد و در سراب یک عشق مجازی برای خودش کاخ رویاها ساخت.

 

آن نسل حالا به سنین میان سالی رسیده و هر کدام از آن دختران پرانرژی که امروز مادر شده باشند لابد به دختران خود خواهند آموخت که سرشان به لاک خودشان و یک زندگی حقیقی گرم باشد. به خصوص که حالا ابزاری همچون اینستاگرام و شبکه های مختلف اجتماعی هم وجود دارد که می شود از این سر دنیا وارد لایو رونالدو شد و خیلی ساده و بی آلایش به زبان فارسی برایش نوشت خیلی می خوامت کریس!

حالا البته فرهاد مجیدی هم بزرگ و پخته شده و دیگر آن فرهاد قبل نیست. او حالا حکم مربیگری استقلال را در دستش دارد و خوب می داند که اگر کمی زرنگ و باهوش باشد می تواند در آینده ای که تاریخش مشخص نیست جای خود شفر بنشیند و نفر اول نیمکت استقلال لقب بگیرد!

 

بازگشت او به استقلال اکنون برای ما و برای تمام آن دخترهای دم بخت دهه هفتاد و هشتاد و شاید حتی برای خود فرهاد اقیانوسی از خاطرات کهنه را زنده کرده باشد که در میان امواج خروشان و بی رحم اقیانوس هنوز هم رویاهای قدیمی نفس می کشند و برای زنده ماندن تقلا می کنند!

 

…و شاید حالا همان دختران دم بخت سال های نه چندان دور گاهی برای دختران خود قصه شیرین و فرهاد را همانجور که خودشان دوست داشتند تعریف کنند و از رویاهای کمرنگ دوران جوانی یک افسانه پر رنگ و لعاب بسازند. شاید در تعریف خاطرات گذشته گریزی هم به دنیای تخیلات بزنند و از خواب های نیمه شب و رویاهایی بگویند که تاریخ انقضایش از سر شب بود تا طلوع خورشید!

 

حالا دیگر آن نسل پرشور حرفی برای گفتن ندارد به جز موعظه و نصیحت و شاید هم بازگو کردن خاطرات عاشقانه ای که در دل آن ده ها هزار شیرین نفس می کشید و فقط یک فرهاد وجود داشت!
اکنون آن فرهاد به استقلال بازگشته است و نگاه عمیق به نیمکت استقلال می تواند دنیایی مابین واقعیت و خیال را در امتداد نگاه منتظر نسل ما نقاشی کند. نسلی که به هیچ هم قانع بود اما به همان هیچ هم نرسید!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا