اجتماعیاخبار داغ

جزئیات رابطه رومینا اشرفی با بهمن خاوری از زبان خواهر بهمن خاوری

در این مطلب از مجله کولاک، توضیحاتی درباره جزئیات رابطه رومینا اشرفی با بهمن خاوری از زبان خواهر بهمن خاوری منتشر شده است! با ما همراه باشید. بهمن خاوری جوان ۲۹ ساله اهل تالش است که دلباخته رومینای ۱۴ ساله بود! یکم خرداد ماه سال ۱۳۹۹ شمسی، پدر رومینا اشرفی، دختر خود را به دلیل فرار از خانه با بهمن خاوری ، هنگامی که خواب بود، با داس سر برید!

بهمن خاوری ماجرای فرار رومینا اشرفی از خانه پدری را این چنین تعریف می کند:

من رومینا را دوست داشتم و دل مان می ‌خواست با هم ازدواج کنیم، اما به خاطر تفاوت فرهنگی و مذهبی اجازه ازدواج نداشتیم! رومینا همیشه از وضعیت خانه پدری اش می ‌نالید و شکایت داشت و رومینا می‌ گفت پدر او مردی عصبی و خشمگین است و همیشه داس در کنار دستش بود و وقتی مشکلی در خانه رخ می ‌داد به سرعت عصبانی می‌ شد و رومینا یا مادر او را کتک می ‌زد!

بهمن خاوری درباره فرار با رومینا اشرفی در ادامه گفت:

رومینا به من گفت که به دنبالش بروم، چون دیگر تحمل ماندن در خانه پدری خود را نداشت و در اصل به من پناه آورده بود! یک بار هم من یکی از اقوام را نزد پدر رومینا فرستادم تا رومینا را برایم خواستگاری کند؛ اما پدر رومینا تهدید کرده بود که ما را با شلیک گلوله می‌ کشد و دختر خود را به من نمی ‌دهد.

مدام به رومینا می‌ گفتم سن تو کم است و صبر می ‌کنیم تا پدرت رضایت دهد! ولی رومینا از خانه با پای خود به خانه خواهر بزرگ من آمد و اصلا آدم ربایی در کار نبود. پدر رومینا از من شکایت کرده بود! شنیده ام مدام رومینا را کتک می ‌زد! رومینا بار‌ها و بار‌ها گفته بود که پدرش مانع ازدواج ما می ‌شود و چاره ‌ای جز فرار نمی‌ دید. بعد از اینکه رومینا با خواست خود به خانه خواهر من آمد و به من پناه آورد، از پاسگاه به من زنگ زدند! رومینا گوشی تلفن را گرفت و گفت آدم ربایی و دزدی در کار نبوده است و من به خواسته خودم به خانه خواهر بهمن آمده ام!

وقتی رومینا به خانه پدر خود بازگشته بود، عموهای او هم به پدر رومینا گفته بودند رومینا باید کشته شود! اگر تو نمی‌توانی رومینا را به قتل برسانی، خانواده ‌های ما را نگهدار و از آن ‌ها مراقبت کن و ما رومینا را می‌ کشیم!

خواهر بهمن خاوری که رومینا اشرفی ۶ روز مهمان خانه آن ها بود، این چنین می گوید:

در این چند روز که رومینا در خانه من مهمان بود، مثل یک دسته گل از او امانتداری کردم! حتی پسر و برادرم بهمن را به خانه دیگران فرستادم تا رومینا در خانه من احساس راحتی و امنیت داشته باشد. رومینا دختر خوب و مهربانی بود و زمانی که با پدر رومینا در پاسگاه آستارا رو به رو شدم، حرف ‌های ناشایستی را چند بار تکرار کرد که مجبور شدم سیلی به گوش پدر رومینا بزنم! پدر رومینا در پاسگاه آستارا با نقشه دختر خود را به خانه کشاند؛ در حالی که گفته بود به ازدواج بهمن و رومینا رضایت می‌د هد که متوجه شدیم رومینا توسط پدر خود به قتل رسیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا