سودای سراب + شعر طنز
در این پست از مجله اینترنتی کولاک مطلبی در مورد
سودای سراب + شعر طنز
ارائه شده است ، در صورتی که محتوای این پست مورد توجه تان واقع شده است، می توانید برای مشاهده مطالب بیشتر در این موضوع به دسته بندی
طنز
مجله اینترنتی کولاک مراجعه کنید .
مجید مرسلی
نمیدانی مگر کمبود آب داریم؟
نمیبینی مگر اوضاع خراب است؟
نمیبینی مگر سهم خلایق
به جای آب سودای سراب است؟
نمیبینی مگر چیزی که مانده
به روی دست ما تنها حباب است؟
نمیبینی مگر قمری پریده
به هر جا ضجه تلخ غراب است؟
نمیبینی مگر که آسمان هم
نشسته بر سر راه سحاب است؟
نه عطری مانده در گلبرگ مریم
نه حتی بوی خوبی در گلاب است
دریغ و درد که میراب دیریست
درون دخمه خود گرم خواب است
دهد ماشین خود را آب زمزم
که ماشین عزیزم خوشرکاب است
حیاط خانه را با آب شسته
چرا؟ چون که به زیرش فاضلاب است
به زیر دوش ده ساعت نشسته
به این نیت که خیلی هم ثواب است
کشیده هر کجا دنبال خود چون
که شخصاً صاحب این انشعاب است
کسی با او ندارد هیچ کاری
که انگاری فلان عالیجناب است
هدر دادن به هر عنوان و شکلی
میان مردم این خطه باب است
کمی حرمت نگه دارید یاران
که این شیوه به سوی منجلاب است
چرا این آب بیچاره چنین شد؟
چرااحوال او در التهاب است؟
یکی میگفت شاید عامل آن
همین موضوع بیربط حجاب است
نگفته آنچه یک صاحب مقامی
در این حوزه دو خط حرف حساب است
بزرگان را به ما از قرنها پیش
در این مورد چنین شیوا خطاب است:
که هر کس آب را پامال کرده
جزای او بدون شک عذاب است
این پست توسط بخش طنز مجله کولاک گردآوری شده است , امیدواریم از مطالعه مطلب
سودای سراب + شعر طنز
استفاده کافی برده باشید، از شما دعوت می شود از مطالب مرتبط با این پست دیدن فرمایید .
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |