نگارش کوروش صحیح است یا کورش
شیوۀ نگارش و خوانش نامواژهای که برای ما ایرانیان بسیار ارجمند است، یعنی نام کوروش بزرگ سردودمان جهانشاهی هخامنشی.
امروزه برخی درباره نامواژۀ کهن «کوروش»، بدبختانه کک به جانشان افتاده و در این اندیشه فرو رفتهاند که باید یک خرفستری به جان این نام کهن بیندازند.
بدین رو، به هزار بهانه پایشان را در یک کفش کردهاند که میبایست نام شاه بزرگ هخامنشی را به گونۀ «کورش» نوشت، نه «کوروش».
پیشتر نیز یادآوری کردهایم، اینگونه افراد همین که یک نسخۀ خطیِ چند قرن پیش را مییابند که برای نمونه در آن، شیوۀ جدانویسی واژگان و یا کاربرد یای اضافه (ی) در واژگان منتهی به «ه» به کار رفته است،
بیدرنگ آن را بهانه کرده و آن نسخه را گواهی بر همان شیوههایی میدانند که تنها خود میپسندند. اما شگفتا که چشم خود را بر صدها نسخۀ همزمان دیگر که به شیوۀ معمول و مرسومِ ادبیات فارسی نگاشته شده است، میبندند.
نگاه ایشان به چگونگی نگارش واژۀ «کوروش»(کورش) نیز نزدیک به همین دیدگاه است.
در اینجا به بازگفت برهانهایی میپردازیم که نشان میدهد نگارش این نامواژه در ادبیات دیروز و امروز فارسی، با آوانگاری سرشتین «کوروش» همخوان و هماهنگ بوده است و میباشد.
نگارندۀ متن مقاله در پیوند بالا، در بخشی از نوشتۀ خود آورده است، «میبایست به “سنت خط و زبان فارسی” پایبند بوده، و از آن رو، ضبط “کورش” را به کار ببریم.»
اما باید دانست، چنانچه بخواهیم سراپا به همۀ سنتهای یکهزارۀ گذشته (دورۀ اسلامی) پایبند باشیم،
باید که آنچه در اسکندرنامهها آمده را نیز پذیرفته و این گُجستک را ابرمرد تاریخ بنامیم و فتوحات دروغینِ برشمرده دربارهاش را پذیرفته و باور نماییم!
همچنین بر این پایه، میبایست ارسطو و سقراط و دیگرانی را بزرگترین دانشمندان تاریخ دانسته و دروغی چون مهد دانش بودن یونان باستان را نیز بپذیریم.(نک: یونانیان و بربرها، ۱۵ جلد/ استاد امیرمهدی بدیع؛ اسطوره معجزه یونانی/ دکتر شروین وکیلی)
از سویی نیز آگاهیم، بیشتر و یا همۀ پژوهندگان سدههای سوم تا سیزدهم قمری ناتوان بر خواندن خطهای باستانی ایران چون میخی و پهلوی بوده،
و تنها شیوۀ سینه به سینه بوده که در خوانش نامواژگان کهن به کار میرفته است.(مگر انگشتشمار کسانی چون حکیم توس و برخی همکارانش که توانایی ترجمۀ نوشتههای پهلوی به دری را داشتهاند)
ازین رو میبینیم که پایبندی چشم و گوش بسته به سنتهای پیشین، به تنهایی نمیتواند راهنمای خوبی برای دریافت آنچه در تاریخ نهان مانده، به شمار آید.
در این باره میبینیم که نگارندۀ فوق هم به چند نمونه از اینگونه کاستیها پرداخته و ضبط «کیرش» را بیربط و ناشی از ریشهشناسی عامیانۀ واژگان در آن دوره نام برده است.
این نگارنده در بخش دوم از گفتار خود، دست به سنجشی زده و گونهای از آوانگاری میخی به لاتین را برهان کار خویش برشمرده، که به هیچ روی با فونتیک آن نیز همخوان نیست.
وی در اینجا دو گونه ضبط Kuroš و Kuruš را آورده و ریخت نخست را کورش و دومی را نیز کوروش خوانده است. سپس نیز گونۀ نخست را پسندیده و به خوانندگان هم سفارش نموده است!
هجانگاری نام کوروش
در اینجا میخواهیم اندکی به بررسی هجانگاری این واژگان پرداخته و روشن نماییم که اینگونه خوانشها از کجا آمده است.
پیش از آن یادآور میگردد، با آنکه نگارندۀ مزبور ضبط «کورش» را پسندیده، اما نگفته است که هجانگاریِ این واژه میتواند به گونههای گوناگون دیگری چون کورِش، کورَش، کورُش و کورش نیز خوانده و هجا گردد.
بنابراین پیداست که گزینهای درخور برای نگارش این نامواژه نخواهد بود.
و اما
کنکاشی کوتاه دربارۀ واکهای میخی و خوانش آنها در واژۀ کوروش
واک صدادار (حرف مصوّت) «او»
این نویسهگونه، پیش از «او» به گونۀ «کو» خوانده میشود.
واک (حرف) «ک»
این نویسهگونه، پیش از «او» به گونۀ «رو» خوانده میشود.
واک (حرف) «ر»
بنابراین؛
کو – او – رو – او – ش (اسم مفرد کوروش)
کو – او – ر – او – ش (حالت اضافی مفرد کورَش/ نک: کتیبههای هخامنشی/ پیر لوکوک، رویۀ ۶۶، قاعده ۳)
نگارندۀ پیوند فوق در بخش پایانی نوشتار خود آورده است، «واژگانی مانند کورش، سدهها در زبان فارسی فراموش گشته بودند…».
اگرچه این گفتۀ ایشان با بخش نخست سخنشان دربارۀ آوردن سندهایی از متون فارسی و عربی و همچنین تفسیرهای قرآن، ناهمخوان است.
نگارش کوروش در متون قدیمی
اما چون شیوۀ کاربرد و خوانش این واژه به گونهای سینه به سینه انجام شده است، و نه خوانش متنهای کهن؛ بنابراین نمیتوان اینگونه کاربرد را بخشی از فراگشت طبیعی یک واژه در دل زبان مادر دانست.
زیرا به همان سان که دکتر کزازی آوردهاند، «واژههای ایرانی هنگامی که از روزگاران باستان و میانه به روزگار نو رسیدهاند …
از دید ساختار آوایی، ساده و نرم و هموار گردیدهاند»، بنابراین تنها با گذر و فراگشت از روزگاران کهن به نو است که یک واژه از دید ساختار نرم و هموار میگردد.
اما باید دانست که خواندن نگارش نامواژۀ کوروش، دستکم به درازای دو هزاره از دسترس کاربران ایرانی بیرون بوده است.
بنابراین و برای نمونه نمیتوان روند فراگشت واژۀ «خورنه» به «فر» را برای دگرگونی نگارش و هجای واژۀ «کوروش (در نوشتار میخی)» به «کورش (در فارسی نو)» هم روا دانست.
به هر روی، نگارنده در دنباله و برای گواه سخنان و ارزیابیهای خویش، از کسی نام برده است که پیشینه و کارنامۀ چندان روشنی در داوری پیرامون گذشتۀ تاریخی و فرهنگی کشورمان ایران نداشته و ندارد.
دکتر حسن رضایی باغبیدی عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، کسی است که در یک سخنرانی در شبکۀ ۴ سیمای جمهوری اسلامی، داد سخن سر میدهد که، «چنانچه واژگان یونانی به زبان ما راه نمییافتند،
حتی فردوسی هم واژگانی نداشت که شاهنامه را با آن بسراید!».(برگرفته – نقل به مضمون)
(بزرگوار؛ شما دستکم همان داستان «هندواروپایی»(۱) خودتان را قبول داشته باشید و بپذیرید، که میگوید، «بیشتر واژگان سانسکریت و فارسی و لاتین با هم همریشهاند»)
شوربختانه کسانی از نوع اندیشههای ایشان کم نداریم،
فراوانند کسانی که ناهنجاریهایی چون جدانویسیِ بیقانونِ واژگان وندی در زبان فارسی و کاربرد نازیبای یای اضافه در ته واژگان، و همچنین بایستگی بکارگیری واژگان بیگانه (به ویژه لاتین) در زبان فارسی را در جامعه گسترش دهند!
در بند پایانی از نوشتار این دوست، میبینیم که تلفظ باستانی نام کوروش را بیارتباط به ضبط این نام در خط کنونی فارسی میداند.
اما باید دانست، در فارسی نو هم، هماکنون واژگانی داریم که واژ صدادار «او» در آنها به گونۀ « ُ» خوانده میشود، مانند خورشت (خُرشت)، یورش (یُرش)، هولناک (هُ-و-لناک) و جز آن.
بنابراین اگر بخواهد چنان باشد که ایشان بدان باورمندند، پس این دوستان بزرگواری نموده و در دنبالۀ خطاهای بیشمار و تاریخی خویش،
واژۀ خواهر را خاهر، خواستن را خاستن و خویش را نیز خیش نگاشته و همچنان این نوآوریهای نه آن سان حکیمانۀ خویش را دنبال نمایند.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |
آقای عزیز شما خودت شعور و تربیت نداری چرا به پادشاه کهن و بزرگ ایران که افتخار ایران و ایرانیان هست توهین میکنی از کجا میسوزی؟از توهین کردن چی عایدت میشه؟