اجازه کار در انگلیس صادر شد؛ مزدک میرزایی به زودی مقابل دوربین ایران اینترنشنال
مهاجرت مزدک میرزایی به کشور انگلیس در طول روزهای اخیر با واکنش های بسیاری مواجه شده است. حال خبر میرسد که این مجری بعد از گذراندن دوره آموزشی باید تا ده روز دیگر جلو دوربین ایراناینترنشنال برود.
مزدک میرزایی (متولد ۲۶ شهریور ۱۳۴۹ در تهران) گزارشگر مسابقههای فوتبال در تلویزیون ایران است. او در سال ۱۳۸۴ موفق شد جایزه بهترین گزارشگر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را دریافت نماید. او فارغالتحصیل مقطع دکتری حقوق بینالملل عمومی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران است. مزدک میرزایی از سال ۷۶ تا ۹۸ در صدا و سیمای ایران کار میکرد
مهاجرت مزدک میرزایی از نگاه جهانگیر کوثری
«جهانگیر کوثری فارغ از واکنشهای هیجانی شبکههای اجتماعی و حتی برخی رسانههای رسمی، رفتن مزدک میرزایی را یک تصمیم شخصی میداند که نه به دولت مربوط است و نه به ارگان و شخص دیگر. آن را یک انتخاب میخواند شبیه هر انتخاب دیگری که آدمها در زندگی حق دارند به آن دست بزنند.»
روزنامه ایران نوشت: «به زور که نمیتوانیم آدمها را نگه داریم. دلشان میخواهد بروند.» جهانگیر کوثری، مجری با سابقه برنامههای ورزشی و تهیهکننده سینما، فارغ از واکنشهای هیجانی شبکههای اجتماعی و حتی برخی رسانههای رسمی، رفتن مزدک میرزایی را یک تصمیم شخصی میداند که نه به دولت مربوط است و نه به ارگان و شخص دیگر. آن را یک انتخاب میخواند شبیه هر انتخاب دیگری که آدمها در زندگی حق دارند به آن دست بزنند. او در کنار تحلیل چرایی این مهاجرت معتقد است آنچه نیاز به تحلیل و واکاوی دارد، جنس واکنشها به این تصمیم و حجم توجهی است که معطوف این موضوع شده: «ما نمیدانیم دلایل سفر مزدک میرزایی چه بوده و اصلاً به ما ربطی هم ندارد. یک انتخاب شخصی است که حق دخالت در آن را نداریم.»
اگرچه خود و خانوادهاش سالهاست که با بیمهری تلویزیون مواجه هستند و آن طور که خودش میگوید حتی اجازه ورود به ساختمان این رسانه را ندارد اما معتقد است رفتن مزدک میرزایی ممکن است ربطی به صداوسیما نداشته باشد: «مزدک انتخاب کرده و صداوسیما او را به بیرون هل نداده. چرا مقصر بتراشیم، این انتخاب او بوده است.»
پرسش و پاسخ ایران با کوثری را با هم میخوانیم:
ماجرای پیوستن مزدک میرزایی به شبکه ایران اینترنشنال در چند روز گذشته در فضای مجازی مدام دست به دست میشود و حتی در رسانههای خبری رسمی هم بازتابی گسترده داشته. به اعتقاد شما چرا مهاجرت این مجری و گزارشگر تلویزیونی و خانوادهاش به لندن اینقدر مهم شده است.
هر آدمی میتواند جغرافیا و منطقه مورد نظرش برای زندگی را انتخاب کند. خیلی طبیعی و عادی است. شرایط مختلفی میتواند شما را مصمم به جابهجایی و نقل مکان کند. ممکن است تشخیص دهید بهتر است فرزندتان در کشور دیگری تحصیل کند یا خانوادهتان خارج از ایران باشد و ترجیح دهید نزدیک آنها باشید و هزاران دلیل شخصی دیگر که نه به دولت مربوط است و نه به هیچ ارگان و شخص دیگر. یک نفر دلش خواسته منطقه زندگیاش را انتخاب کند. همانطور که آدمها در زندگیشان خیلی چیزها را انتخاب میکنند. این نقل و انتقالات در همه جای دنیا شایع است و علاقهها و مباحث ناسیونالیستی امروز دیگر مثل قبلها نیست و کمرنگ شده. ما نمیدانیم دلایل سفر مزدک میرزایی چه بوده و اصلاً به ما ربطی هم ندارد که بخواهیم بدانیم، یک انتخاب شخصی است و ما نمیتوانیم در یک انتخاب شخصی دخالت کنیم. هر آدمی هر جا که دلش بخواهد میتواند زندگی کند. برای هر کسی ممکن است پیش بیاید. هزار و یک اتفاق پیشبینی نشده وجود دارد که ممکن است شما را به همین تصمیم برساند. حال اینکه چرا رفتن برخی ابعاد مختلف گرفته و این قدر بزرگ میشود به اعتقاد من به خاطر شرایط سیاسی و حساس جامعه است. شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه ما بهگونهای است که هر حرکت کوچکی از یک آدم شناختهشده ممکن است به خبر اول و مهم روز تبدیل شود؛ در حالی که برای هر انسان دیگری ممکن است این اتفاق بیفتد و اهمیتی هم ندارد. جامعه ما به این ماجرا حساس شده در حالی که نباید حساس باشد. مزدک دوست داشته به یک کشور دیگر برود و در انگلیس یا هر جای دیگری زندگی کند. پدر مزدک که مردی بسیار متشخص و کارگردان بزرگ تلویزیونی است، چندین سال است که در ایران زندگی نمیکند، شاید به این کشور رفته که به پدرش نزدیک باشد، شاید شغل دیگری به او پیشنهاد شده که درآمد خوبی داشته و… به هر دلیلی که به ما مربوط نمیشود رفته و حالا باید آنجا هم فعالیت حرفهای داشته باشد. دلیل نمیشود کسی که با رسانههای ایران اعم از تلویزیون، رادیو و روزنامههای ایران همکاری داشته در خارج از ایران به آدمی خنثی تبدیل شود باید آنجا هم به فعالیتش ادامه بدهد. خیلی از ایرانیها در خارج از ایران فعالیتشان را ادامه دادهاند و موفق هم هستند از روزنامهنگار و مجری گرفته تا هنرمند و ورزشکار و پزشک و…. به اعتقاد من این موضوع آن قدر مهم نیست که این قدر راجع به آن صحبت میشود.
خود شما هم از کسانی هستید که با بیمهری سازمان صداوسیما مواجه شده. اما چرا بر خلاف تحلیلهایی که در این چند روز مطرح شده معتقدید سیاستهای تلویزیون در تصمیمگیری مزدک میرزایی دخیل نبوده است؟
حرف من را به منزله دفاع از صداوسیما نگذارید. من میگویم مزدک انتخاب کرده و صداوسیما او را به بیرون هل نداده. البته صداوسیما من را به ساختمانش هم راه نمیدهد. نمیدانم چرا! اما به مزدک نگفتهاند حق ورود نداری. او بهترین مسابقات جام جهانی را گزارش کرده؛ بهترین بازیهای پرسپولیس و استقلال را گزارش کرده، از گزارشگرهای برجسته ماست، تا به حال هم کاری که دوست داشته انجام داده و درست هم انجام داده. این غلط است که همه ما برای رفتن مزدک یک مقصر بتراشیم. اصلاً چرا مقصر بتراشیم؟ با زور که نمیتوانیم آدمها را در جامعه نگه داریم!
برخلاف دیدگاه رایج که معتقد است مجریان رادیویی و تلویزیونی که از ایران رفتهاند در آن سوی مرزها موفق نبودهاند معتقدید این افراد میتوانند همین موفقیت و موقعیت را در آن سوی مرزها هم تکرار کنند؟
چرا نتوانند؟ بعضی از مجریهای شبکههای فارسیزبان به لحاظ حرفهای کارشان را بلدند. مثالهایی میتوانم بزنم که این حرفم را اثبات میکند.
اما در حوزه اجرا و در میان کسانی در سطح مزدک میرزایی نمونههایی مثل آقای روشنزاده، مانوک خدابخشیان، صالحنیا و … یا نمونه دمدستیاش سیدمحمد حسینی را داشتیم که نتوانستند موفقیت خود در ایران را در خارج از کشور تکرار کنند.
من با آدمهای مبتذل کاری ندارم. درباره بقیه آدمهایی که نام بردید مثلاً مانوک خدابخشیان که گزارشگر درجه یکی در ایران بود باید بگویم که او با تصمیم رفت تا گزارشگری را کنار بگذارد و فوتبال را دنبال نکرد. کیومرث صالحنیا که اینجا هم گزارشگر نبود با زور خودش را در ورزش جا زد! روشنزاده هم خودخواسته از این حرفه جدا شد و دنبال تجارت و داستانهای دیگر رفت. اینها فرق میکنند با کسی که میخواهد این حرفه را آن طرف هم ادامه بدهد.
اما به اعتقاد شما شهرت بیش از حد این افراد به هر حال کاربلد دلیل نمیشود که تصمیمات آنها برای مردم مهم جلوه کند؟ فکر نمیکنید آنها هم بهدلیل همین شهرت باید محتاطتر تصمیم بگیرند؟
در هر رشته و شغل و حرفهای آدمها حق تصمیم و انتخاب دارند. اما چون این افراد در کشور ما محبوب و مشهور هستند طبیعی است که رفتنشان یکسری واکنش داشته باشد. البته جامعه ما هم که همیشه دنبال این دست اخبار است. به خاطر شرایط اجتماعی و اقتصادی این روزها این دست اخبار مهمتر از گذشته شده و از بیخبری روی هر چیزی دست میگذارند. اما ما اهالی رسانه وظیفهمان این است که حقیقت را بگوییم. بر اساس وقایعنگاری درست. نباید به جامعه خیانت کنیم و حرف راست نزنیم. مزدک میرزایی در ایران تمام شد و رفت. اما اگر الان تیتر بزنیم او جانشین عادل در شبکه اینترنشنال شده واقعاً حرف درستی است؟ در حالی که هم عادل خودش تکذیب کرد و هم رئیس شبکه این را گفت که اگر چه فردوسیپور هر وقت که بیاید از او استقبال میکنیم اما هیچ وقت چنین پیشنهادی به او ندادهایم. خبر پیشنهاد به عادل فردوسیپور اساساً غلط است آن وقت ماجرای مزدک که پیش میآید تیتر میزنیم که مزدک میرزایی جای عادل فردوسیپور را گرفت! این درست نیست که به دلایل شرایط اقتصادی و مشکلات اجتماعی و جذابیت این اخبار، از هر چیز خوراک رسانهای بسازیم و به جامعه بدهیم. روزنامهنگار واقعی بهدلیل برد رسانه نباید دست به چنین واکنشهایی بزند.
پس از نظر شما جنس واکنشها در رسانههای رسمی باید متفاوت از چیزی باشد که در فضای مجازی اتفاق میافتد؟
بله. اینکه چرا شایعهسازی در جامعه ما زیاد شده، چرا با این حجم بزرگنمایی در ماجراها روبهرو هستیم و مردم از هر تصمیم و رفتار چهرههای محبوب وسیلهای برای انتقادهایشان میسازند ریشههای سیاسی دارد؛ ریشههایی که خودش یک بحث دیگر است.
یادداشت خیابانی برای مهاجرت مزدک میرزایی
چرا مینویسم؟ برای مزدک. دوست خوب و قدیمی و عزیزم. راستش هیچ اطلاعی از مزدک ندارم و نمیدانم کجاست. حقی هم برای اظهار نظر ندارم، چون اگر هم میدانستم معمولا درباره هیچکسی قضاوت نکرده و نمیکنم، چون هر انسانی مختار است آنگونه که خودش دوست دارد تصمیم بگیرد و زندگی کند. فقط میتوانم برای مزدک عزیزم آرزوی موفقیت کنم.
مزدک، دوست خوب من بود که از ایران رفت، چند روز پیش فکر کردم که کاش نمیرفت و سختیهای اینجا را تحمل میکرد، اما این به من مربوط نیست. او آنگونه که دوست داشته عمل کرده و در این راه مختار است. او در بین ما بهترین بود. با ادب بود. دروغ نمیگفت:. توانا بود. با دانش بود. تمیز و سالم بود. محترم بود و طوری رفتار میکرد که همه را وادار به احترام میکرد لذا تصور میکنم حق ندارم به جای او بیاندیشم. همین دو سه ماه قبل بود که در باره فیلم مستندش که در ایران میساخت با او همراه شده بودم و آن گفتگو آخرین باری بود که دیدمش. دلم میخواهد سختیهای زندگی او برطرف بشود، زیرا او لایق بهترین هاست. همانطور که عادل هم هست. همانگونه که پیمان هم هست و محمدرضا هم.
از ته دلم مینویسم که همه مردم ایران لایق بهترینها هستند و نباید با این همه سختی زندگی کنند. برای من هم در اینجا کار کردن، خیلی سخت است. کار که نه، چه کاری؟ ما کاری نداریم. همه به نوعی بیکاریم. دو تا گزارش در ماه که نشد کار. اگر این سینما و فوتبال هم نبود واقعا در انزوایی عجیب و گوشه نشینی و سکوت میمردم. این گزارش و فوتبال است که زنده نگاهم داشته و گرم هستم به همین عشق وگرنه باید همین الان سرمایی سوزان در همین تابستان تمام تنم را بگیرد و یخ بزنم و فنا بشوم، چون نیستم.
پارسال در همین روزها بود که مزدک با آن آرامش همیشگی و در عین حال با شکوه و قدرتش فینال جام جهانی را گزارش کرد و من همیشه از او میآموختم. اینکه میگویند مزدک شاگرد من بوده و تحت نظر من گزارشگر شده کاملا اشتباه است. من خودم هنوز هم شاگردم. تنها کاری که کردم جوانهای عاشقی مثل عادل و مزدک را به جلوی دوربین و پشت میکروفون بردم تا همه ببینند که جوانان ما چقدر با استعدادند. بعد از آن خودشان بودند که هنرنمایی کردند و من هنوز هم از آنها یاد میگیرم.
خواستم بنویسم که مزدک حیف شد و نوشتم، اما نه این اشتباه است، مزدک عزیز من حیف نشد. سازمان من است که حیف میشود و نیروهایش را یکی یکی از دست میدهد و حیف و حیفتر میشود. من عاشق این سازمانم. سازمانی که مرا ساخته و مشهورم کرده. هرگز این سازمان را از یاد نخواهم برد. سازمانی که باید متعلق به سرزمین و مردمش باشد. من هم کارمند معمولی این سازمانم که با این همه مدرک تحصیلی و ۳۰ سال سابقه و هزاران ساعت گزارش و اجرا و تجربه، الان بیکارم و مثل مزدک و بقیه همکارانم و مثل همه مردم کشورم سعی کرده ام سالم باشم و با شرافت زندگی کنم. دوست داشتم برای سازمانم بیشتر و بیشتر کار کنم؛ نه در جوانی و خامی بلکه الان که تجربه و هزاران ساعت بیداری و مطالعه داشته ام. دهها و صدها نفر از همکاران من در سازمان همین قصه را دارند که من دارم و مزدک داشت.
واقعا حیف نه از مزدک، حیف از اینکه سازمان من قدر او را ندانست. به پول و ثروت آدم هم مربوط نیست، بعضی نفرات هستند که خیلی نفرند. مزدک هم فقط یک نفر نبود. او چند نفر بود. چند نفری که خیلی هم با سواد بود. او کار خود را عاشقانه دوست داشت. پارسال که در یک مسابقه در جام ملتهای آسیا به شبکه ورزش و برنامه فوتبال آسیایی آمد به شهاب قاسمی گفتم به حرکات و کلام مزدک دقت کن. مزدک یک گزارشگر تمام عیار بود. همیشه بهترین جملات را داشت. کوتاه و سنجیده حرف میزد. به موقع و با استناد به تاریخ گزارشش.
شاید دلم میخواست مزدک قبل از مهاجرت با من مشورت میکرد، اما حتما خودش کاری کرده که دوست میداشته پس قضاوتش نکنیم. اما کاش مزدک از طرف سازمان حمایت میشد. البته این هم قضاوت است، چون اصلا نمیدانم که مزدک چرا رفت و نمیدانم قرار است چه کند؟ دوست دارم هر جا که هست همانی بشود که خودش دلش میخواهد بشود.
مزدک که رفت تا با امیدواری به توانایی هایش امیدوار بماند. فرقی نمیکند در کجا. همین که در کنار خانواده اش شاد باشد همانجا هم خوب است. حالا ما بقیه را امیدوار نگاه داریم و نگذاریم که غمگین باشند. این وظیفه من است. وظیفه تو. وظیفه ما …
یادداشت جواد خیابانی گزارشگر شبکه سه برای مهاجرت همکارش مزدک میرزایی به انگلیس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |