اسامی بازیگران فیلم هزارتو + خلاصه داستان و عکس بازیگران
اسامی بازیگران فیلم هزارتو به کارگردانی امیرحسین ترابی به همراه خلاصه داستان و عکس بازیگران فیلم هزارتو و اطلاعات تکمیلی درباره فیلم در این مطلب. «هزارتو» فیلمی به کارگردانی امیرحسین ترابی، نویسندگی طلا معتضدی و تهیهکنندگی سپهر سیفی محصول سال ۱۳۹۷ است. نام قبلی این فیلم لابیرنت بودهاست. این فیلم در تاریخ ۱ آبان ۱۳۹۸ در سینماهای ایران اکران شد.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: “زندگی یه هزارتووی پیچیده است، همه آدما دنبال راهی برای فرار هستند اما فقط یه مسیر خروج وجود داره و تا موقعی که به مرکزش نَرسی متوجهش نمیشی!”
اسامی بازیگران و نقش ها
شهاب حسینی، ساره بیات، غزال نظر، فریبا جدیکار، علیرضا ثانی فر، شیرین یزدان بخش، مریم معصومی و پژمان جمشیدی بازیگران این فیلم هستند. این فیلم از تولیدات ایران نوین فیلم است و سپهر سیفی تهیه کنندگی آن را بر عهده دارد. همچنین پخش این فیلم بر عهده خانه فیلم است.
بازیگر | نقش |
---|---|
شهاب حسینی | امیرعلی |
ساره بیات | نگار |
پژمان جمشیدی | نریمان |
غزال نظر | بیتا |
فریبا جدیکار | مامان فری |
علیرضا ثانیفر | مامور پلیس |
مریم معصومی | دوست نریمان |
شیرین یزدانبخش | همسایه بیتا |
نقد فیلم هزارتو
«هزارتو» نخستین ساختهی امیرحسین ترابی را میتوان در زمرهی آن دسته از فیلمهایی قرار داد که احتمالاً خودشان هم آگاه هستند که دارند با یک داستان تکراری کار میکنند و با این وجود میکوشند به همان قصهی بارها تکرارشده سر و شکل متفاوتی ببخشند. اما تکراری بودنِ موضوع فیلم آنقدر در پیرنگ آن تنیده شده است که حتا هر دو نقطه عطف فیلمنامه نیز به لحاظ محتوایی تکراری به نظر میرسند و داستان در روند پیشرفتش غافلگیری چندانی را برای مخاطب پدید نمیآورند. دو خط سیر اصلی داستان همان مایههای آشنای سالهای اخیر سینمای ایراناند: کودک و گم شدناش که مسبب آن والد بیمسئولیت است و سپس معضل خیانت و تلاش فیلمساز برای آسیبشناسی این پدیدهی فراگیر اجتماعی.
فیلم از همان آغاز تکلیفمان را روشن میکند و متوجه میشویم که هستهی اصلی و مرکزی داستان کودک است و همهی موقعیتهای دیگر قرار است پیرامون مسئلهی گم شدن او شکل بگیرند. در راستای واقعهی گم شدن کودک، بحران عاطفی زندگی مشترک زوج و اختلافاتشان با یکدیگر بهتدریج آشکار شده و از رازهای قدیمی زندگی آنها پرده برداشته میشود و اینجاست که دیگر تنها مسئلهی فیلم محدود به کودک نمیشود و بحران دراماتیک گستردهتر از آنچه میپنداشتیم میگردد. با این حال، حجم گستردهی تنشی که از آغاز درام به مخاطب تزریق میشود درنهایت منجر به فراز قابل اعتنایی در متن کار نشده و «هزارتو» از میانهی راه کشدار و از نفسافتاده میشود.
فیلم در طرح بحران اولیهی خود عملکرد بدی ندارد. مسئلهی گم شدن کودک و نقشی که هریک از شخصیتهای داستان میتوانند در این واقعه داشته باشند ماهیتاً قابلیت این را دارد که تعلیق مناسبی را در نیمهی نخست فیلم ایجاد کند اما جزییات پراکنده و تکرار بیهودهی برخی رویدادها همچون پناه بردن چندبارهی نگار به اتاقش و خط و نشان کشیدنهای پیدرپی او خطاب به امیرعلی، عدم پرداخت کافی به کاراکترهای فرعی چون مادر و برادر نگار که حتا متوجه کیفیت رابطهشان با او نمیشویم و عدم باورپذیری و درنیامدن شکلِ رابطهی برخی از آدمهای داستان با یکدیگر (مثلاً امیرعلی با بیتا) که بسیار صیقلنیافته و خام باقیماندهاند موجب آن میشوند که ارتباط مطلوب و ارگانیک میان فیلم و مخاطب بهدرستی شکل نگیرد و به رغم پرکشش بودن موضوع، در درک مخاطب از فیلم و پذیرش رخدادهای آن از سوی او خلل ایجاد شود.
گرچه ملودرام با واقعهی گم شدن کودک شروع میشود اما جرقهی بدبختیهای زوج در گذشته زده شده و شاید آغاز تمام این مصیبتها به شب حادثهی تصادف اسفندیار و امیرعلی بازگردد که امیرعلی موجب مرگ شریکش شده و با تن دادن به یک ازدواج نهچندان عاشقانه بستر را برای آغاز رابطه با زنی دیگر فراهم میکند. بنابراین آنچه باعث میشود فیلمنامه در کشاکش پیچ و خم روابط آدمها و تعدد رویدادهایش راه به جایی نبرد و در اندازهی یک موقعیتِ ایستای بسطیافته باقی بماند این است که احتمالاً موقعیت بنیادی و داستانِ اصلی فیلم همان بخشهایی هستند که در قالب دیالوگهایی شتابزده (دربارهی گذشته) مطرح میشوند و فیلمساز به سرعت ازشان عبور میکند؛ بدین ترتیب بیشتر زمانِ فیلم صرف تکرار دو الگوی دراماتیک ثابت میشود؛ بحث و جدلهای کنایهآمیز زن و شوهر و جستجوهای از سر رفع تکلیف امیرعلی برای یافتن کودک که هیچیک از این دو الگو منجر به شکلگیری داستان و تکامل شخصیتها نمیشوند و صرفاً در قالب چند موقعیت دراماتیک بیحاصل باقی میمانند، موقعیتهایی که گرچه درام را جلو میبرند اما در تکامل قطعات گمشدهی پازل روایی داستان نقش بسزایی ایفا نمیکنند و به بسیاری از چراییهای مخاطب پاسخی نمیدهند.
نکتهی دیگری که به “تعلیقها”ی فیلم آسیب رسانده و از طرفی نظم زمانی و عِلّی میانِ گرهافکنیها و گرهگشاییهای کار را به هم ریخته است، برخی پراکندهگوییها و داستانهای فرعی آن هستند. مثلاً فیلمساز در راستای معماگونه کردن درام، به شکل هوشمندانهای مخاطب را نسبت به شخصیتِ نریمان دچار سوظن میکند و درنهایت برای اعلام این که او ربایندهی کودک نیست تمهید اخاذی از امیرعلی را اجرا میکند حال آنکه چنین مسئلهای بیربط به خط سیر اصلی داستان است و وقتی ناگهان چنین داستانکی به فیلم اضافه و بهواسطهاش یک شخصیت فرعی دیگر (مریم معصومی) نیز به مخاطب معرفی میگردد انتظار گرهگشایی پیچیدهتری در ما شکل میگیرد که دست کم به بحرانِ اصلی فیلمنامه و آن رخدادهای درهمتنیده و متعدد دخلی داشته باشد اما نه تنها چنین اتفاقی نمیافتد بلکه پس از این سکانسِ نسبتاً طولانی، نریمان و دختر جوان کلاً از فیلم حذف میشوند. ضمن آنکه بهطور کلی پذیرش آنی چنین نقشهی سردستی و خامی از سوی امیرعلی که فردِ کمتجربهای هم نیست در منطق روایی داستان نمیگنجد و در لحن فیلم گسست ایجاد میکند.
«هزارتو» کاملاً به بازی شهاب حسینی و ساره بیات وابسته است. شهاب حسینی بازیگریست که علیرغم سمپاتیک بودنش قابلیت ایفای نقشهای مختلفی را دارد و به خوبی میداند چگونه بازی دو نفرهی مطلوبی را با بازیگر نقش مقابلش رد و بدل کند. در این فرآیند، گاه ساره بیات از او عقب میماند؛ که در نهایت با عبور دادن نقش از خود میتواند خودش را به بازیگر مقابلش برساند. موقعیت و بدنهی کلی نقشِ بیات در این فیلم شباهتهای بسیاری به نقشاش در فیلم «اتاق تاریک» دارد و همین باعث میشود بازی او در «هزارتو» ناخودآگاه شبیه بازیاش در فیلم روحالله حجازی بشود که نمیتوان آن را یک ایراد برشمرد چراکه تا حدودی برآمده از ماهیت درونی این دو نقش است. اما غزال نظر، بازیگری که قرار است تکاملگر مثلث عشقی فیلم باشد شاید به سبب نقصانهای شخصیتپردازی و در کلیشه ماندنِ نقشاش که شبیه نقش بیشتر زنانِ دوم در فیلمهای سینمای ایران است بسیار متوسط ظاهر شده و از دو بازیگر دیگر عقب میماند.
فیلمنامهی«هزارتو» یک برگ برنده دارد و آن پایانبندیاش است. فیلم میتوانست یک پایان خوش تحمیلی داشته باشد که اینگونه نیست. خوشبختانه فیلمساز به اسلوبهای ژانر و منطق روایی اثر متعهد میماند و همان پایان نیمهباز نامطمئن را انتخاب میکند که بهترین انتخاب ممکن برای فیلمیست که معمایش در بطن داستان نیز ناگشوده باقی مانده است.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |