اخبار داغ

مستند اسطوره؛ بزرگ‌ترین رقیب مارادونا خودش بود

کارگردان فیلم مستند مارادونا: او به خودش باخت نه دیگران

مجله اینترنتی کولاک، ترجمه: پرویز فغفوری آذر

در جام جهانی ۱۹۷۸ که هلند رویایی با یوهان کرایف در فینال آن رقابت‌ها رودرروی آرژانتینی قرار گرفت که ماریو کمپس را به عنوان شاه‌مهره در اختیار داشت،‌ یک نفر روی نیمکت ذخیره‌های آرژانتین بود که با قد کوتاهش چندان جلب‌نظر نمی‌کرد. آن دوره، دوره فوتبال نازک‌نارنجی اما زهردار هلند بود و سیتم مردانه و خشن آرژانتینی‌ها.

 

آرژانتین – هلند. فینال جام جهانی ۱۹۷۸

در جام جهانی ۱۹۸۶ که در مکزیک برگزار می‌شد، وقتی از داخل زمین خودی شروع به دریبل انگلیسی‌هایی کرد که در همان روزها با آن کشور بر سر مالکیت جزایر فالکلند در حال جنگ بودند، هفت نفر را جا گذاشت و پیتر شیلتون هم در حالی که باورش نمی‌شد چنین اتفاقی در حال وقوع است، تسلیم او شد؛ شروع یک فصل جادویی در فوتبال ملی، بین‌المللی و باشگاهی در جهان. برای بسیاری از مردم دنیا پس از پله،‌ فقط مارادونا بود که می‌توانست فوتبال را از رویا و جادو تبدیل به واقعیتی متحرک روی صفحه تلویزیون‌های اغلب سیاه و سفید ِ آن زمان همراه با یک توپ و ۲۲ بازیکن کند.

گل اول مارادونا به انگلستان

گل بعدی اما سرخوردگی ناشی از شکست ارتش آرژانتین در فالکلند را تبدیل به دلیلی برای غرور ملی آرژانتینی‌ها در زمین فوتبال کرد. گرچه نیروی هوایی آرژانتین با یک موشک اگزوست (همان‌هایی که نفتکش‌های ما را در خلیج فارس به آتش می‌کشیدند) ناو شفیلد انگلیس را غرق کرد و آبروی نیروی دریایی این کشور را ریخت، اما گور بابای جزایر فالکلند. مهم این بود که دو گل به انگلستان زدند و برنده شدند. بعدها معلوم شد مارادونا از دستش برای سرزنی به انگلیس استفاده کرد و حرکتش به «دست خدا» مشهور شد اما دیگر چه اهمیتی داشت؟ مهم این بود که شیلتون گلوی خود را جر داد و انگلیسی‌ها به زمین و زمان قسم خوردند و خود را به زمین کوبیدند، اما داور از تصمیم خود مبنی بر درست بودن گل برنگشت.

گل دوم ماراونا به انگلستان معروف به «دست خدا»

نری پمپیدوی قدبلند و موفرفری درون دروازه، باتیستای غول‌پیکر و ترسناک در خط دفاع و دو خورخه که مکمل مارادونا بودند پایه‌های این تیم را تشکیل می‌دادند. خورخه بوروچاگای شماره هفت که پاس‌های مینیاتوری‌اش هر بیننده‌ای را عاشق فوتبال می‌کرد و خورخه والدنوی یازده‌پوش که راه به راه گل می‌زد. این تیم راه‌راه‌پوش‌ سفید و آبی، هر کسی را عاشق فوتبال می‌کرد. آنها در فینال همان سال در برابر آلمان غربی که بکن‌باوئر سرمربی‌اش بود، قهرمان جهان شدند.

سرشاخ شدنش با ژائو هاوه‌‌لانژ و سپ بلاتر و بلایی که در جام جهانی ۱۹۹۰ سرش آمد را بگذارید برای مطالب بعد. همچنین شروع افتضاحی که آرژانتین در جام جهانی ۱۹۹۴ داشت و با مصدوم شدن پمپیدو و حضور گویگوچه‌آ به جای او و درخشش کانیگیا و معرفی فرناندو  ردوندو به فوتبال جهان چه تغییری در این تیم به وجود آمد. وقت دیگری نیاز دارد و مطلبی دیگر.

الان درمورد چیز دیگری می‌خواهیم صحبت  کنیم. فیلم مستندی که عاصف کاپادیا درباره زندگی این اسطوره ریزنقش فوتبال ساخته، اولین اکرانش در جشنواره سینمایی کن بوده و همین الان در سینماهای لندن می‌توان به تماشای آن نشست. تماشای روزهای اوج یک اسطوره خودویرانگر هنوز هم زیباست.

ژوئیه ۱۹۸۴؛ وقتی مارادونای ۲۳ ساله وارد فرودگاه ناپل شد هواداران این باشگاه چنان استقبالی از او کردند که انگار پاپ از واتیکان وارد این شهر شده است. تصوری که طرفداران ناپل از مارادونا داشتند این بود: «پس از سال‌ها بدبختی، او ناجی این تیم خواهد بود».

پیوستن مارادونا به ناپل نقطه عطفی در تاریخ این باشگاه شد و طی سه سال حضور در این تیم، ناپل به دو عنوان باشگاهی در سری آ دست یافت. این آرژانتینی کوتاه‌قد اما کاریزماتیک در آن زمان بهترین بازیکن جهان فوتبال بود. خداوند فوتبال که مورد پرستش میلیون‌ها آرژانتینی و هزاران ناپلی قرار می‌گرفت.

با پیراهن ناپل

برعکس بازی بسیار دیدنی‌اش در فوتبال، هیچ کنترلی روی زندگی‌اش نداشت و پشت سر هم از زندگی دریبل خورد. حضورش در ناپل او را به عنوان یک ابرستاره در جهان فوتبال مطرح کرد اما در زندگی شخصی‌اش شکست بود که پشت سر هم نصیبش می‌شد.

اسناد مربوط به مصرف کوکائین توسط او و دوستی‌اش با سران مافیا همه جا منتشر شده اما آیا خودش چنین خواسته بود؟ البته که نه. روزنامه‌نگاران این کار را با او کردند.

حالا عاصف کاپادیا، برنده یک اسکار،‌ ۳ بفتا و یک گرمی، فیلم مستندی درمورد این اسطوره فوتبال ساخته که برای اولین بار در جشنواره کن امسال به نمایش درآمد.

او سومین فیلم مستندش را براساس ۵۰۰ ساعت از فیلم‌هایی که قبلا هیچ کس ندیده، از بهترین لحظات زندگی بزرگ‌ترین فوتبالیست زمان خود تهیه کرده است.

عاصف کاپادیا

این فیلم به نام «دیگو مارادونا» داستان سفری است در زندگی این فوتبالیست. کاپادیا می‌گوید: «از فرش به عرش و از عرش به فرش، سقوطی اجتناب‌ناپذیر از اوج افتخار، کندوکاو در زندگی مارادونای فوتبالیست و مارادونا به عنوان یک مرد و این که این دو با یکدیگر چگونه ادغام می‌شوند و از هم جدا، همه در این فیلم وجود دارد.»

ایده اصلی کاپادیا برای ساخت فیلم این بود: «سال‌ها به این فکر می‌کردم که چطور می‌توانید وقتی این همه به هم ریختگی در زندگی شخصی شما وجود دارد،‌ در زمین بازی این قدر عالی باشید؟ گفتم این فیلم را بسازم بلکه به جواب سوالم برسم.»

مارادونا وارد تیمی شد که سال قبل تقریبا نابود شده بود. ناپل تا قبل از ورود مارادونا هرگز به هیچ مقامی دست نیافته بود اما پس از ورود او جام قهرمانی سری آ را در احتمالا سخت‌ترین رقابت‌هایی که تا آن روز برگزار شده بود، ‌کسب کرد.

کاپادیا گفت: «او پس از این که در جهام جهانی همراه با آرژانتین به مقام قهرمانی رسید،‌ بهترین بازیکن جهان هم شد. اما همزمان با ورودش به ناپل تازه مشکلات زندگی شخصی‌اش شروع شدند. ناپل برای او انتخاب مشکلی بود، کلا جای سختی برای شروع مارادونا در خارج از آرژانتین بود.

با تیم ملی آرژانتین برابر بلژیک در جام جهانی ۱۹۸۶

او از یک منطقه فقیر آمده بود، از یک کشور فقیر. اما در فوتبال به قدری بالا رفت که تبدیل به خدای این ورزش شد: «داستان کلا درمورد این آدم است. این که او چگونه با چنین وضعی کنار آمد و در نهایت تبدیل به یک آدم دیگر شد؟ اصلا چنین چیزی عاقلانه است؟»

کاپادیا برای ساخت این فیلم مستند بارها با مارادونا ملاقات کرد: «حرف کشیدن از او اصلا کار آسانی نیست. موضوع‌های بسیاری برای صحبت داشتیم. مشکلات خانوادگی‌ او، روابطش، مشکلاتی که اعتیادش برای او درست کرد و روابط و دوستی‌هایش با آدم‌هایی از سراسر دنیا. اصلا برایش آسان نبود که با من درباره این مساتل صحبت کند. این اتفاقی بود که در ناپل افتاد و گزارش هم شد. اما اگر قرار است در این زمینه فیلمی ساخته شود،‌ باید درمورد آن صحبت کرد. درمورد مسائل شخصی باید به طرف نزدیک شد و قلق او را به دست آورد. باید بدانی کی می‌توان با او درمورد ان مسائل صحبت کرد. گفتن این مسائل برای انسان‌ها راحت نیست اما کار من این است که با آدم‌ها درمورد این مسائل صحبت کنم و از آنها بپرسم.»

مارادونا (ناپل) در کنار میشل پلاتینی (یوونتوس)

اولین کاپادیا و مارادونا البته ملاقات جالبی در کار درنیامد: «وقتی برای اولین بار همدیگر را دیدیم، لیستی از سوال‌هایی را که در ذهنم آماده کرده بودم روی کاغذ نوشتم و به او دادم. اولویت‌هایم برای شروع این بود که با مصاحبه را با سوالات آسان آغاز کنیم. حرف را به همسر سابقش کشاندم که سال‌هاست با یکدیگر ملاقاتی نداشته‌اند و دو بچه دارند، اما خیلی ناگهانی گفت اصلا نمی‌خواهد درمورد او صحبت کند. این اولین چیزی بود که گفت: اصلا حرفش را هم نزنید.» این اولین دست‌انداز بود اما آخری نه: «وقتی درمورد همسرش به جایی نرسیدیم سعی کردم از او درباره اولین ایجنتی که داشت بپرسم که باز هم ناراحت شد و گفت: حتی بهش اشاره هم نکن، او از من خیلی دزدیده.»

باوجود قد کوتاه، قدرت فوق‌العاده حمل توپ و سرعت زیادش مشخصه‌های او بودند

کاپادیا با خنده می‌گوید: «با خودم گفتم خدایا، اینها آسان‌ترین سوالات من هستند و مارادونا بدترین واکنش‌ها را به آنها نشان داده. برای طرح سوالات سخت و جواب گرفتن از آنها چه خاکی به سرم بریزم؟ اصلا معلوم نبود مسیر این مصاحبه به کدام طرف است و مقصدمان کجاست.»

اینجا بود که مسیر مصاحبه کلا عوض شد: «گفتم خب، حق با توست. اصلا بیا از کودکی‌ات شروع کنیم. درباره پدرت، مادرت، محله‌ای که در آن بزرگ شدی. بیا درمورد آنها صحبت کنیم. قبول؟ دیدم که نهایتا آرام شد و با خیال راحت نشست سر جایش.»

او بارها سعی کرد کاپادیا را با جواب‌های پرت و پلا از سر خود باز کند: «اگر من از تو درباره مشکلات خانوادگی‌ات سوال کنم و تو برای من درباره سپ بلاتر سخنرانی کنی، این چیزی نیست که در آن لحظه به کار من بیاید. او می‌تواند در مصاحبه با بسیاری از روزنامه‌نگاران این بمب را منفجر کند و تمام. دیگر مصاحبه‌ای در کار نخواهد بود بنابراین باید به آرامی کار را پیش می‌بردم.»

کاپادیا در ادامه می‌گوید: «برای روزنامه‌نگاران این می‌تواند یک مطلب طولانی با یک تیتر جنجالی باشد اما من مجبور بودم آرام ارام از او درباره مسائل مختلف و با حساسیت کمتر سوال کنم تا یخ موجود را بشکنم و آب کنم. واقعا مجبور بودم از ساده‌ترین مسائل شروع کنم، از نقطه «A» به این امید که بالاخره به نقطه «Z» برسم. اگر موفق می‌شدم، این فیلم مستند تبدیل به یکی از بهترین کارهایم می‌شد.»

اگر فکر می‌کنید این کار، کار راحتی بود، ادمه حرف‌های کاپادیا را بخوانید: «این روش اصلا جواب نمی‌داد. بنابراین مجبور می‌شدم هی بپرم وسط حرف‌هایش و صحبت‌هایش را پشت سر هم قطع کنم. بعضی وقت‌ها هم شاهد لحظات ناخوشایندی بودیم اما خب، من باید کارم را انجام می‌دادم و خوشبختانه او متوجه این مسئله بود. بنابراین این لحظات را با صبوری پشت سر می‌گذاشتیم. برخی سوالات برای او آزاردهنده بودند و متوجه به هم ریختنش می‌شدم اما ضمن این که سعی می‌کرد صبور باشد به من می‌گفت آد م با دل و جرئتی هستی که چنین سوالاتی را مطرح می‌کنی. او می‌گفت حتی زمانی که سوالاتت واقعا آزاردهنده و مزاحم هستند باز هم برای این که دل و جگر طرح آنها را داری، برایت احترام قائلم. حرف‌هایش ارزش زیادی برایم داشت.»

مقابل گری لینه‌کر (راست)  از انگلستان

این فیلم روز جمعه گذشته در انگلستان روی اکران رفت اما مارادونا هنوز موفق به تماشای آن در این کشور نشده است.

کاپادیا از این که پس از ساخت این فیلم تمام تلاش خود را کرده تا مارادونا آن را را قبل از اکران عمومی تماشا کند، از خودش کاملا راضی است: «سعی خودم را کردم. من زمانی با مارادونا ملاقات کردم که او در دوبی اقامت داشت. بنابراین وقتی فیلم اکران شد دوباره سعی کردم به دوبی برگردم و نسخه DVD فیلم را در تلویزیونی که در منزلش داشت برای او به نمایش بگذارم. تنها من و او در خانه‌اش در دوبی همراه با تلویزیونی که درخانه داشت.»

اما اصطلاحاً نشد که بشود: «مهم نیست. به من گفتند الان در دوبی نیست و در راه سفر به بلاروس است. خب باشد. آیا می‌توانم به بلاروس سفر کنم و او را ببینم؟ نه! اینجا یک مشکل بزرگ داریم به نام زمان‌بندی نامناسب که اصلا ازآن خوشم نمی‌آید. پس از بلاروس او به کلمبیا سفر خواهد کرد. سوال بعدی این است که آیا می‌توانم همزمان با او به کلمبیا برسم؟ اصلا طی روزهای آینده کجا می‌توانم او را پیدا کنم؟ گفتند او برای تماشای بازی‌های جام جهانی در مسکو حاضر خواهد شد، پس بدو بیا مسکو. گفتم به روی چشم. حتما در زمان برگزاری بازی‌های جام جهانی در مسکو خواهم بود. اینجا بود که چیز دیگری به فکرم رسید. آیا نمایش این فیلم در زمان برگزاری مسابقات جام جهانی در مسکو، کار مناسبی است؟ زمان‌بندی این کار درست است؟»

در حال دیوانه‌بازی در جام جهانی روسیه

به نظر شما چه اتفاقی افتاد؟ ما هم مشتاقیم بدانیم. پس ببینم کاپادیا در این مورد چه چیزی برای گفتن دارد: «به خودم گفتم مصاحبه‌ها و فیلمبرداری یک سال پیش اتفاق افتاده اما مارادونا احتمالا الان و با حضور در میان خیل طرفدارانش تمایل چندانی به تماشای این فیلم نداشته باشد، در حالی که طرفداران او برای تماشای این فیلم بال بال خواهند زد. شاید زمان نامناسبی را برای این کار انتخاب کرده باشم. این داستانی است درمورد مردی که خیلی فروتن و خاکی شروع کرد. داستانی است درمورد یک استعداد بی‌همتا و شهرت کسی که تحسین و ستایش جهانیان را برانگیخت و احترامی ابدی در فوتبال برای خود خرید. یک فوتبالیست بیشتر از این چه می‌خواهد؟»

داستان فیلم درمورد شخصیت دوگانه این فوتبالیست است: «فکر می‌کنم نقطه مرکزی فیلم جایی است که ما می‌توانیم به شخصیت اسکیزوفرنیک او نزدیک شویم. اشخاص زیادی به من می‌گفتند ما او را دیده‌ایم و با او صحبت کرده‌ایم. او بسیار مهربان است و صمیمی. یک مرد واقعی. اما افراد دیگری هم بودند که با من از شخصیت جاه‌طلب و تا حدی خطرناک او صحبت می‌کردند.»

کاپادیا درمورد احساس مردم پس از تماشای این فیلم گفت: «آنهایی که قرار است این فیلم را تماشا کنند متوجه می‌شوند که امروز ممکن است یک نفر را ملاقات کنید و آن شخص، فردا یک نفر دیگر دیگر است با شخصیتی کاملا متفاوت. در این فیلم او تمام این شخصیت‌ها را دارد. همه چیز اوست. این فیلم درواقع درمورد تمام شخصیت‌های اوست. شما در این فیلم با چند مارادونا آشنا می‌شوید در حالی که او همان فوتبالیستی است که زمانی تمام دنیا عاشقش بودند.»

پوستر فیلم مستند مارادونا

کاپادیا درمورد آیرتون سنا (قهرمان اسبق اتومبیلرانی فرمول یک جهان از برزیل که در این کشور بسیار محبوب بود و طی یک تصادف جانش را از دست داد)، آلن پروست (یکی دیگر از قهرمانان فرمول یک جهان که در یک تصادف صورتش به سختی سوخت و به تازگی درگذشت) و ایمی واینهاوس (یکی از استعدادهای بی‌نظیر دنیای موزیک که به دلیل اعتیاد جان خودش را قبل از ۳۰ سالگی از دست داد) هم فیلم‌هایی تهیه کرده است. از او پرسیدیم این فیلم چه تفاوتی با دیگر فیلم‌هایی که درمورد اشخاص مشهور ساخته‌ای دارد؟ گفت: «این فیلم درمورد رقابتی نیست که افرادی مثل آلن پروست و آیرتون سنا با یکدیگر یا رقبای خود داشتند یا مشکلاتی که ایمی واینهاوس با اطرافیانش، روابطش، خانواده‌اش، همسرش، دوست‌پسرش و رسانه‌های مختلف داشت. درمورد دیگو مارادونا با هر که صحبت کردم، از هر طیف و با هر نظری، همه یکپارچه گفتند بزرگ‌ترین مشکل او خودش بود. همین طور بزرگ‌ترین رقیبش. او  به خودش باخت نه دیگران.»

منبع: اسکای نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا