سریالسریال خارجی

داستان کامل قسمت ۴۷ سریال ترکی دختر سفیر

داستان کامل قسمت ۴۷ سریال ترکی دختر سفیر به همراه خلاصه ای از جزئیات و ماجرای خواندنی سریال ترکی Sefirin Kizi در قسمت ۴۷ را اینجا بخوانید. سریال دختر سفیر را شرکت NGM Media و O3 Turkey Medya تولید کرده است. این مجموعه در سال ۲۰۱۹ و در ژانر درام ساخته شده و نام انگلیسی آن The Ambassador’s Daughter است. بازیگران مشهور این سریال Neslihan Atagül و Engin Akyürek هستند. دختر سفیر اقتباسی از یک مجموعه تلویزیونی کره ای ست که از شبکه Star TV پخش می شود.

قسمت ۴۷ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۴۷ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر وقتی ناراحتی ناره را می بیند می گوید: «اجازه نمی دهم کسی به تو آسیبی بزند. » ناره به او جواب می دهد: «مثل همیشه من فکری به حال خودم خواهم کرد. ولی باید کمکم کنی. چون من می خواهم از مادرت و نجرت شکایت کنم و تو هم باید بر علیه آنها شهادت بدهی. » سنجر که نمی داند چه جوابی به او بدهد و از طرف دیگر او را محق می داند با عجله از خانه خارج می شود و همراه الوان به دنبال یحیا می روند. یحیا برای دیدن مادرش به هتل می رود چون خالصه به خواست سنجر مجبور شده است در هتل بماند.

یحیا به مادرش می گوید به دزدها پول داده و نجرت را ازاد کرده است. خالصه با خوشحالی می گوید او تنها فرزندی است که دلش به حال مادرش می سوزد و کمکش می کند. سفیر چلبی هم که به سفارش سنجر در هتل آنها زندگی می کند، وقتی با خالصه چشمشان به هم می افتد همدیگر را متهم به سو قصد به جان فرزندانشان می کنند. در همین حال سنجر و الوان به هتل می رسند و یک راست به دیدن خالصه می روند. سنجر با دیدن یحیا فریاد می زند: «چرا بدون اطلاع من سرخود کار انجام میدهی؟! » یحیا هم در مقابل می گوید برای حفظ آبروی مادرشان مجبور به این کار شده است.

سنجر با نیشخند به او می گوید: «به همین خیال باش! دختر سفیر قصد دارد از مادر و نجرت شکایت کند و من هم بر علیه آنها شهادت خواهم داد. » و با عجله از اتاق خارج می شود. خالصه که فکر اینجا را نکرده بود با نا امیدی و ناباوری رفتن پسرش را نگاه می کند. سنجر به اتاق سفیر می رود ولی ناره قبل از او به دیدن پدرش رفته و از او خواسته است در مورد آکین و رفتار تجاوزکارانه او چیزی به سنجر بروز ندهد و خودش را در اتاق سفیر پنهان می کند. سنجر گلوی چلبی را می فشارد و می پرسد: «چرا دخترت از مونته نگرو به اینجا فرار کرد؟! چرا قبلا به ما نگفتی که موگه دوست دختر اکین بوده است؟ » سفیر با موذی گری می گوید: «قرار شد با من معامله کنی.

و ناره هم چون از من متنفر بود از مونته نگرو فرار کرد. این موضوع ربطی به آکین ندارد. الان هم نمیدانم آکین کجاست ولی می توانم برایت او را پیدا کنم. و بابت آن یک میلیون یورو از تو می خواهم. حالا دیگر مطمئن شده ام که شغلم را به خاطر آکین از دست داده ام و می خواهم هرطور شده از او انتقام بگیرم. » ناره با شنیدن حرف های پدرش از اضطراب به موهاش چنگ می زند و سنجر به سفیر می گوید: «وقتی آکین را تحویل دادی پول را خواهی گرفت. » و از اتاق خارج می شود. بعد از رفتن سنجر ناره به پدرش می گوید: «به تو هشدار می دهم چیزی در مورد آکین به سنجر نگویی! » چلبی با بی تفاوتی می گوید: «هرکس پول بیشتری بدهد به نفع او کار خواهم کرد! » ناره با ناامیدی از اتاق خارج می شود و گریه کنان با گیدیز تماس می گیرد تا به دیدن او برود.

الوان به همراه یحیا به عمارت افه اغلو برمی گردد. گلیسه با دیدن الوان می گوید: «منکشه از نیامدن سنجر به خانه ناراحت است و عقده هایش را سر خدمتکارها خالی می کند. » الوان به منکشه می گوید اگر یک بار دیگر از نبود آنها سو استفاده کند و با گلیسه بدرفتاری کند بد خواهد دید! یحیا هم به الوان می گوید: «حالا که به جای من با مادرم ازدواج کرده ای من دیگر با تو در یک اتاق نمی مانم. » الوان هم جواب می دهد: «اگر میدانستم که تو و مادرت چطور آدم هایی هستید هرگز ازدواج نمیکردم. » یحیا انگشتر ازدواجشان را به زمین می کوبد و از خانه خارج می شود. ناره به خانه گیدیز می رود و وقتی موگه را ناراحت و غمگین می بیند سعی می کند به او دلداری و آرامش دهد.

ولی موگه که هنوز نتوانسته خیانت آکین را باور کند به او می گوید: «مجبور نبودی همه چیز را به من توضیح بدهی. من از دیروز به تو حسادت میکنم که آکین به جای من عاشق تو بوده است… نتوانستی کسی بهتر از آکین را برای خودت پیدا کنی؟ » ناره به او می گوید: «اگر میدانستی چه ها کشیده ام هرگز حسادت نمیکردی. » موگه از او عذرخواهی می کند و به سمت اتاقش می رود و گیدیز که از بالکن طبقه بالا همه چیز را شنیده است شروع به سرزنش خواهرش می کند. ناره به او می گوید: «تو خودت را جای موگه بگذار که سال ها عاشق کسی باشی و بعد بفهمی که از تو سواستفاده شده است… من او را درک میکنم.

همه اشتباه می کنند. » گیدیز فریاد می زند: «چرا همه را میبخشی؟! چرا مجبوری خودت را جای دیگران بگذاری؟! انقدر با همه همدردی نکن! کمی هم به فکر خودت باش. » ناره هم متقابلا با صدای بلند می گوید: «فکر نکن بلد نیستم بگویم به من چه! میتوانم به راحتی همه را به جان هم بیندازم. اما این کار از دست من ساخته نیست. نمی توانم به سنجر که به من بدی کرده بدی کنم. » گیدیز با عشق ناره را نگاه می کند و بازوی او را می گیرد تا کمی آرامش کند. ناره به آرامی می گوید: «باید صحبت کنیم. » سپس به او می گوید برای ساکت کردن پدرش به یک میلیون یورو احتیاج دارد. اگر آن پول را به دست پدرش نرساند سفیر آکین را تحویل سنجر خواهد داد.


قسمت اول تا آخر سریال ترکی دختر سفیر +بازیگران و نقش ها


⇐ برای دیدن مطالب بیشتر به لینک های: سریال ترکی عاشقانه ، سریال ترکی جدید، سریال ترکیه ای و سریال های در حال پخش ترکیه مراجعه کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا