گفتگو

مصاحبه یلدایی با بازیگران سریال حکایت های کمال

مجله اینترنتی کولاک، عباسعلی اسکتی؛ در این مطلب مصاحبه یلدایی با بازیگران سریال حکایت های کمال را می خوانید. سریالی که در فضای تهران قدیم می گذرد و به نوعی نوستالژی گذشته های نه چندان دور ماست.

مصاحبه یلدایی با بازیگران سریال حکایت های کمال
مصاحبه یلدایی با بازیگران سریال حکایت های کمال

 

بهشاد مختاری: می گویند قیافه ام «خفن» نیست!

 

*آقای بهشاد مختاری چه شد بازی در این نقش را پذیرفتید؟

اول اینکه این نقش خیلی خاص بود و بعد اینکه من اول از هر چیزی نگاه به «کست» می کنم که چه کسانی بازی و چه کسی کارگردانی می کند. از آن زاویه که خودتان می دانید هم کارگردان کار آقای صلح میرزایی و هم تهیه کننده آقای شایان فر و بازیگرها همه حرفه ای بودند، یکی از دلایل این بود و دلیل دیگر خاص بودن نقش. نقشی که من در سریال دارم خیلی نقش خاصی است. اگر اسم آن را شیرین عقلی بگذاریم، یک شیرین عقلی است که بانمک و خاص است.

*این سریال چه حرفی برای گفتن دارد؟

این سریال کلا برای نوجوان هاست. ما خیلی حرف ها را از قدیم می شنویم که گفته می شود و یکی اش مثلا همین رسم و رسوم ها و دید و بازدیدها و شب نشینی و تمام اتفاقاتی که به قول معروف در قدیم خوشایند بوده و وجود داشته و الان متاسفانه با وجود تکنولوژی دیگر نیست.

*چه شد بازیگری را از این همه فعالیت هنری انتخاب کردید؟

اولین بار از موقعی که چهارساله بودم با در آوردن ادای آقای مهدی هاشمی در نقش سلطان و شبان کار آقای داریوش فرهنگ که آقای هاشمی نقش سلطان را بازی می کردند، شروع کردم. پدر و مادرم به هر مهمانی که می رفتیم می گفتند بهشاد ادای سلطان شبیه خودش را در می آورد، این سریال هم خیلی معروف بود و هم خیلی طرفدار داشت، من به عنوان یک بچه چهار ساله وقتی ادای سطلان را در می آوردم همه لذت می بردند، می شود گفت اولین جرقه بازیگری من آن موقع بود ولی بعد کار نکردم تا هفده هجده سالگی که وارد تئاتر شدم.

*شما را باید به عنوان بازیگر طنز بشناسیم؟

دوست ندارم من را به عنوان بازیگر طنز بشناسید ولی متاسفانه می شناسید! من خودم دوست دارم که کارهای جدی هم بکنم، الانم خیلی راغب هستم، چه تئاتر، چه تلویزیون و چه سینما ولی شاید به دلیل فیزیکم همه نقش هایی که به من پیشنهاد می شود طنز است، دوست دارم نقش های منفی را تجربه کنم، بقیه می گویند قیافه ام زیاد خفن و خلاف نیست، همه نقش هایم حتی طنزها مثبت بوده و دوست دارم منفی باشد.

*دوست دارید با چه کسانی همبازی شوید؟

بازیگران بزرگی مثل استاد پرویز پرستویی، استاد رضا کیانیان، استاد اکبر عبدی، خیلی دوست دارم با این عزیزان همبازی شوم.

فکر می کنید سنت ها مثل یلدا هنوز زنده هستند؟

یلدا بله، یلدا زنده نگه داشته شده است، حداقل در میان فامیل های ما اینگونه است، برعکس چهارشنبه سوری که شکل آن عوض شده ولی اسمش همان است، من هم اکثر این سنت های قدیمی را خیلی دوست دارم.

*یک خاطره از شب یلدا؟

پارسال شب یلدا امام رضا (ع) ما را طلبید و مشهد بودیم که بهترین خاطره بود.

*و یک خاطره جالب از برخورد مردم؟

چند بار مریضی وحشتناکی گرفتم، مثلا مسمویت و وقتی مردم من را در بیمارستان می دیدند می گفتند آقای مختاری شما چرا مریض شده اید و اینجا هستید؟ من هم می گفتم ما که ربات نیستیم ما هم آدم هستیم.

*در پایان یک شعر برای مخاطبان ما…

نگارا این همه قهر و غضب چیست

دلت بر ما نمی سوزد سبب چیست

**********************************************

محمد حسین بلوکات : دوست دارم با « دیکاپریو » همبازی شوم!

 

محمد حسین بلوکات، متولد بیست دی هزار و سیصد و هشتاد و شش، ششم دبستان، تهران، ورود عرصه بازیگری با سریال اون یکی ها، بعد از آن ویژه برنامه تنهای تنها، سینمایی ما خیلی باحالیم، سینمایی شکلاتی، سریال محکومین، سریال چرخ و فلک و این شبها سریال حکایت های کمال، به همین بهانه گفتگویی کوتاه با محمد حسین بلوکات داشته ایم که با هم می خوانیم.

*چرا بازیگری را انتخاب کردید؟

از بچگی به بازیگری علاقه داشتم، پدر من مراسم های شبیه خوانی کار می کرد و یک روز که فردایش تعزیه داشتند به مادرم پیشنهاد داد که محمدحسین هم می تواند در این تعزیه بازی کند، من متن را خواندم و مادرم ضبط کرد، گذاشتم روی هندزفری و گوش کردم، فردایش رفتیم تکیه تجریش و تعزیه را اجرا کردیم، مادرم که دید من استعداد دارم دنبال کار را گرفت و من را به کلاس های بازیگری برد، یک دوره آنجا بودم و بعد از آن رفتیم به دفترهای سینمایی و یانجاینگونه شد که من بازیگر شدم.

*بازیگری چه حسی دارد؟

من یک بار می توانم زندگی کنم اما درهر نقشی که بازی می کنم می توانم چند بارو هر طور دلم می خواهد آن نقش را کار و زندگی کنم، یک بار با نقش لات و یک بار نقش سوسول و …

*چه شد که در سریال حکایتهای کمال بازی کردید؟

ما رفتیم دفتر آقای صلح میرزایی تست دادیم، دستیار کارگردان سریال محکومین که قبلا در آن بازی کرده بودم همین دستیار کارگردان سریال حکایت های کمال بود، رفتیم تست دادیم و و دستیار کارگردان وقتی فهمید زنگ زد به آقای صلح میرزایی که شنیده ام بلوکات آمده تست داده، بازیگر خیلی خوبی است، توانا است و سر سریال محکومین هم که بود خوب بود، اینگونه آقای صلح میرزایی از اینکه من را انتخاب کند مطمئنتر شد، رفتیم دفتر ایشان و به من گفت نقش یک آدم لات را بازی کن، چون فیلمنامه را خوانده بودم می دانستم ادای لات را چطور در بیاورم، یک لات قدیمی بود که آقای صلح میرزایی هم خوشش آمد.

*مدرسه و بازیگری تداخل ندارند؟

اولویت درس است و بعد کار کردن چون اگر کسی سواد نداشته باشد، هر مقامی بلندی هم در جامعه داشته باشد به کار مردم نمی آید، سعی می کنم همیشه درس و کارم را با هم پیش ببرم، سر فیلمبرداری هم درسم را می خوانم.

*دوست دارید با چه کسانی همبازی شوید؟

دوست دارم با آقای دیکاپریو همبازی شوم، آقای جانی دپ، با آقای مهران مدیری، اکبر عبدی و شهاب حسینی.

*و چه نقش هایی را بازی کنید؟

هر نقشی دوست داشته ام تا حالا بازی کرده ام اما دوست دارم بیشتر نقش معلول را بازی کنم چون تا حالا بازی نکرده ام.

*یک خاطره از شب یلدا؟

شب یلدای پارسال دختر خاله و خاله م به خانه ما آمده بودند که زلزله شد و ما رفتیم در ماشین شب یلدا ررا جشن گرفتیم.

*یلدا یعنی؟

یلدا یعنی کنار هم نشستن، رفتن به خانه بزرگترها و یادی از گذشته ها، سنت ها را زنده نگه داشتن.

*آرزو و هدف شما؟

برای ادامه تحصیل از کشور بروم، شاید برگردم و شاید هم بمانم، در آینده ورزشی ام بسکتبال را ادامه بدهم و بازیگری را هم سعی می کنم ادامه بدهم و کارگردان شوم.

در پایان یک شعر برای مخاطبان ما؟

با اینکه سخن به نطفه آب است

کم گفتن ره سخن ثواب است … تا اخر

*********************************************

آیدا نوری: دوست دارم نقش معتاد را بازی کنم

 

آیدا نوری، متولد ده فروردین هفتاد و هفت، ساری، لیسانس رشته علوم قضایی، با تله فیلم بازگشته وارد دنیای تصویر شد و سپس فیلم های سینمایی بی وزنی و اینجا کجاست، پس از آن چندین و چند تئاتر و حالا هر شب سریال حکایت های کمال، به همین بهانه با آیدا نوری گفتگویی پاییزی داشته ایم که با هم می خوانیم.

*چرا بازیگری را انتخاب کردید؟

سالی که کنکور دادم پزشکی یزد قبول شدم اما به خاطر علاقه ام به بازیگری نرفتم، از بچگی و سه چهار سالگی تئاتر کار می کردم، کلاس بازیگری نرفته ام ولی ورکشاپ های مختلفی رفته ام، یکی از دوستان گفت آقای جامی دارند کاری را فیلمبرداری می کنند، رفتم و خوششان آمد و در تله فیلمشان بازی کردم، بعد از آن نقش اول فیلم سینمایی اینجا کجاست را بازی کردم که هنوز پخش نشده است.

*حکایت های کمال چه جذابیتی داشت که پذیرفتید؟

جذایبیت آن برای من از فصل دو کاربیشتر می شود، دختر پاسبان محل هستم و نقش من از فصل دوم پررنگتر می شود که درگیر ماجراهای احساسی می شود.

*این سریال چه حرفی برای گفتن دارد؟

اول باید تشکر کنم از آقای صلح میرزایی  و شایان فر که اعتماد کردند و این نقش را به من دادندو اینکه سریال حکایتهای کمال آنطور که من متوجه شده ام خیلی پربیننده است.

*یک خاطره از شب یلدا؟

سر تله فیلم بازگشته بودم و آتش بازی و این داستان ها بود که خیلی خوش گذشت، یلدا بود ولی کلی آتش بازی و داستان داشتیم.

*دوست دارید چه نقشی را بازی کنید؟

نقشی که دوست دارم بازی کنم نقش معتاد است، البته همه این را دوست دارند.

*و نقشی بوده که دوست داشتید آن را بازی کنید؟

نقش خانم سارا بهرامی در فیلم دارکوب را دوست داشتم بازی کنم یا نقش خانم ماهور الوند در فیلم ملی و راه های نرفته اش.

*جلوی آینه تمرین جایزه گرفتن می کنید؟

نه! فعلا نه، من تازه کوچولوی سینما هستم و تا ببینیم بعد چه می شود.

*فکر می کنید ده سال بعد کجا باشید؟

آدم مغروری نیستم ولی فکر می کنم خیلی بالاتر از این که الان هستم باشم.

*به قول آقای مدیری، تا حالا عاشق شده اید؟

عاشق شدن در سریال، بله! ولی در واقعیت نه، عاشق نشده ام.

*خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد نقش تاثیر دارد؟

سوال های سخت نپرسید! به نظر من در سینمای ایران خیلی تاثیر دارد.

*شما خوش چهره هستید؟

از نظر خودم بله، البته نمی شود آدم ازخودش تعریف کند.اعتماد به نفس من بالاست.

*چقدر اهل موسیقی هستید؟

موزیک گوش می دهم ولی بلد نیستم، تازه کلاس گیتار می روم و شروع کرده ام، موسیقی خیلی گوش می دهم، صبح ها که از خواب بلند می شوم موزیک می شنوم همینطور وقتی می خواهم بخوابم.

*خواننده های محبوبت؟

رضا بهرام، محسن یگانه و سالار عقیلی.

*دوست های صمیمی ات سینمایی هستند؟

دوست صمیمی دارم ولی درحرفه هنر سعی می کنم زیاد با کسی صمیمی نشوم، دوست صمیمی دارم که پنج سال است با هم دوست هستیم.

*نظر مخاطبانتان چقدر برای شما مهم است؟

خیلی، خیلی برای من مهم است، کامنتهایشان را می خوانم و جواب هم می دهم.

*حسادت در بین بازیگرها وجود دارد؟

به نظر من نه می شود گفت خیلی و نه کم اما یخیلی بیشتر است.

*تفریحات و علاقه مندی هایتان؟

فیلم می بینم، کلا بیشتر اوقات دارم فیلم می بینم و کتاب می خوانم، همین.

هدف و آرمانشهر شما؟

هدف من این است که بتوانم در ذهن مردم مثل یک خاطره بمانم.

*فعالیت های پیش رو؟

کار جدید آقای فرح بخش به نام زن ها فرشته اند ۲ کلید خورده و از هفته بعد بازی من شروع می شود، فیلم سینمایی زن ها فرشته اند که سحر قریشی، نیوشا ضیغمی، محمدرضا شریفی نیا، بهرنگ علوی، نسرین مقانلو و آیدا نوری در آن حضور دارند و تئاتر روی زمین که فعلا داریم تمرین می کنیم و احتمالا تا دو ماه آینده اجرا می رود.

*و در پایان یک شعر یلدایی؟

شب یلدا ز راه آمد دوباره

بگیر ای دوست از غم ها کناره

شب شادی و شور و مهربانی ست

زمان هم دلی و هم زبانی ست

**********************************************

همراز اکبری: دوست دارم «سوپراستار» بشوم!

 

همراز اکبری، متولد بیست و نه آذر هشتاد و نه، تهران، کلاس دوم، از فعالیت های هنری او می توان به سریال محکومین، شکلاتی، در میان امواج و عاشقانه اشاره کرد، به همراز اکبری تولدش را تبریک می گوییم و با او به بهانه پخش سریال حکایت های کمال گفتگویی کوتاه داشته ایم که با هم می خوانیم.

*چه شد که بازیگر شدید؟

یک روز از خودم فیلمی گرفتم که دستم خورد و آن فیلم همه جا پخش شد، مدتی بعد از آن خانم رکسانا خلوتی با مادر من تماس گرفتند و گفتند من فیلم دختر شما را دیده ام و اگر می شود دخترتان را به آموزشگاه من بیاورید، آموزشگاه پانیذ، من رفتم و آنجا چند ماه دوره دیدم و بعد از آن خانم خلوتی من را معرفی کردن به سریال عاشقانه که کارگردان این سریال آقای منوچهر هادی بودند، از آنجا بازیگری برای من شروع شد.

*بازیگری را دوست دارید؟

بله، خیلی دوست دارم.

*در مدرسه عکس العم دوستانتان چگونه است؟

کلاس اول که بودم خیلی اطراف من می آمدند، جشن ها را به من می دادند اجرا کنم، با بچه ها تمرین کنم و کارهایشان را انجام بدهم ولی از کلسا دوم و سوم که الان هستم نیمنمی شود گفت دیگر برای آنها خیلی مهم نیست ولی عادی شده است.

*دوست دارید با چه کسانی همبازی بشوید؟

خدا را شکر در سریال عاشقانه که بازی کردم با خیلی از سوپراستارها همبازی شدم، با آقای گلزار، خانم مهناز افشار، آقای حسین یاری، خانم پانته آ بهرام یا همین سریال حکایت های کمال با خیلی از استادان عزیزهمبازی شدم، مثل سرکار خانم شهره لرستانی، جناب آقای محمود پاک نیت و انشالله در یفلم های دیگر اگر حضور داشته باشم خیلی دوست دارم با استادهای دیگر بازی کنم و از آنها چیزهای زیادی یاد بگیرم.

*دوست دارید خودتان هم سوپراستار بشوید؟

بله!

*اولین بار که تصویر خودتان را در تلویزیون دیدید چه احساسی داشتید؟

خیلی احساس خوبی داشتم، اول از همه مدیون خدا هستم که به من اینقدر کمک کرد که به اینجا برسم، از دعا و همراهی پدر ومادرم هم تشکر می کنم که به اینجا رسیده ام، اولین بار که خودم را دیدم خیلی احساس خوبی داشتم .

*یک خاطره از یلدا؟

خیلی یلدا را دوست دارم، تولد من شب یلدا است.

*یک شعر در پایان؟

چون چند وقت پیش روز کتاب بود دوست دارم این شعر را بخوانم، من یار مهربانم، دانا و خوش بیانم، گویم سخن فراوان، با آنکه بی زبانم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا