خلاصه داستان سریال هندی قلب من مواظب باش Dil Sambhal Jaa Zara + بازیگران و عکس
خلاصه داستان سریال هندی قلب من مواظب باش Dil Sambhal Jaa Zara به همراه معرفی بازیگران و عکس های سریال همچنین اطلاعات تکمیلی در این مطلب. «قلب من مواظب باش» یک سریال تلویزیونی عاطفی- درام است که از اکتبر ۲۰۱۷ تا فوریه ۲۰۱۸ از شبکه استار پلاس تلویزیون هند پخش شد. ویکرام بات، فیلمساز ناماشنای بالیوود این سریال را تولید کرده است. در ابتدا نام «عشق گناه» برای این فیلم در نظر گرفته شده بود. سانجی کاپور، سیمریتی کالرا و آشیم گولاتی بازیگران اصلی این سریال هستند. این سریال در یک فصل ۷۵ قسمتی تهیه و تولید شد و هر قسمت حدود ۲۰ دقیقه نمایش داده میشد. داستان این سریال درمورد یک زوج متاهل به نام آهانا رایچند و آنانت ماتور است که ۲۰ سال فاصله سنی دارند.
ترجمه: سمیرا فیض آبادی
اسامی بازیگران سریال هندی قلب من مواظب باش
سانجی کاپور در نقش آنانت ماتور
سیمریتی کالرا در نقش آهانا رایچند
آشیم گولاتی در نقش ریحان کانا
نیکی آنجا والیا در نقش لیلا رایچند
چشتا باگت در نقش سالونی رایچند
پونیت شرما در نقش تارون گوپتا
خلاصه داستان سریال هندی قلب من مواظب باش
آهانا رایچند یک زن جوان است که همیشه مورد علاقه و محبت پدرش بوده است. مادر آهانا، لیلا رایچند، زنی حیلهگر، جاهطلب و حریص است که به شوهرش خیانت کرده است. پدر آهانا بعد از آنکه متوجه میشود همسرش به شدت به او خیانت کرده شوکه شده و جان خود را از دست میدهد. آهانا شاهد جر و یحثهای پدر و مادرش بود و به همین خاطر از مادرش تنفر پیدا میکند. آهانا بعد از مرگ پدرش از زندگی در آن خانه احساس ناامیدی پیدا میکند و از هم صحبتی با دوست صمیمی پدری، آنانت ماتور؛ مردی که همسرش را از دست داده است، آرامش و تسکین پیدا میکند.
سالونی رایچند، خواهر بزرگتر آهانا، قرار است که مرد مورد علاقهاش، تارون گوپتا ازدواج کند. پدر تارون، مهندرا گوپتا، دوست ندارد پسرش با سالونی ازدواج کند چون از نیت سالونی برای ازدواج با پسرش که به خاطر پول است آگاه است. او از سالونی میخواهد قبل از ازدواج با پسرش یک تعهدنامه را امضا کند. لیلا مادر سالونی که متوجه شده دخنرش چقدر از این مسئله عصبانی شده تصمیم میگیرد این ازدواج را به هم بزند؛ اما وقتی متوجه میشوند که سالونی باردار است ماجرا تغییر می کند. لیلا به شرطی قبول میکند دخترش با تارون ازدواج کند که تارون سه کرور به او بدهد. بالاخره سالونی و تارون با هم ازدواج می کند.
بعد از گذشت این ماجرا، لیلا چشم به آنانت میدوزد و خیال ازدواج با او را درسر میپروراند چراکه آنانت تاجری ثروتمند است و لیلا با ازدواج کردن با او میتواند قرضهایش را بدهد و جایگاه اجتماعی بهتری پیدا کند. اما آنانت به آهانا پیشنهاد ازدواج میدهد و آهانا هم میپذیرد و آنها تصمیم می گیرند با هم ازدواج کنند. آنانت برای خواستگاری از آهانا نزد مادر او، لیلا میرود. لیلا به شدت عصبانی میشود اما با گذاشتن یک شرط برای آنانت با ازدواج آنها موافقت می کند. هر چه داستان چلوتر میرود آنانت و آهانا به خاطر فاصله سنی زیادی که دارند، نگاه اجتماع، حسادت و رقابت و مخالفت خانواده؛ با موانع زیادی برای ازدواج کردن با هم روبرو میشوند اما بالاخره ازدواج میکنند.
ریحان، پسر دوست آنانت که به خانه او آمد و شد دارد کم کم به آهانا علاقه مند میشود و درعین حال متوجه میشود که آهانا فقط به خاطر انتقام گرفتن از مادرش و لجبازی با او با آنانت ازدواج کرده است. آهانا، آنانت را همانند پدرش دوست دارد. ریحان دوست ندارد که آنانت خیانت شود و به همین خاطر به او میگوید که آهانا واقعا او را دوست ندارد درحالیکه واقعیت چیز دیگری و آهانا واقعا آنانت را دوست دارد و انتقام گرفتن از مادرش یک بهانه و امتیاز مضاعف برای او بوده است. با مشخص شدن تمایلات احتمالی آهانا، آنانت نگاه خوبی در ابتدای امر ندارد و همین مسئله باعث میشود که ریحان خانه او را ترک کند.
بعد از مدتی، آنانت در این باره از آهانا سوال می کند و آهانا به او میگوید که درابتدا تنها دلیلش برای ازدواج با او انتقام گرفتن از مادرش بوده و همین واقعیت آنانت را در هم میشکند و سوءتفاهم میان آنها بیشتر میشود. چیزی نمیگذرد که آهانا باردار میشود. او حال و روز خوشی ندارد با این همه سعی میکند موضوع را به آنانت بگوید. به خاطر یک سری سوء تفاهمهای پیش آمده و سرد شدن رابطه آنها؛ آهانا تصمیم میگیرد تا بچهی در شکمش را سقط کند. لیلا توسط مهندرا آسیب میبیند. او دچار سانحه شده است. ریحان متوجه اشتباهش میشود. آنانت بعد از پی بردن به موضوع سقط جنین دوباره از آهانا متنفر میشود. ریحان راغ آهانا میرود و میخواهد که آهانا او را ببخشد.
بالاخره آهانا او را میبخشد و ریحان سعی میکند از آهانا مراقبت کند و تمام حواسش به اوست. او در این دوران سخت از آهانا حمایت میکند و آنها به هم برای مسافرت و تفریح به گوآ میروند. ریحان و آهانا در طی این سفر رابطه نزدیکی با هم پیدا میکنند. درعین حال انانت متوجه اشتباه خود میشود و تصمیم میگیرد به زندگی مشترکشان یک شانس دیگر بدهد. لیلا از بیمارستان مرخص میشود و انانت او را به خانه میاورد. لیلا متوجه رفتار عجیب آهانا میشود و از او دلیل نزدیکیاش به ریحان را جویا میشود. آهانا سعی دارد ریحان را از ذهن خود بیرون کند.
بعد از اینکه مادرش به او به طعنه میگوید که دارد شبیه او میشود، متوجه میشود که در اعماق قلبش ریحان را دوست دارد نه آنانت را. او در کمال ناامیدی سعی دارد از ریحان دوری کند اما بیشتر در دچار دردسر میشود. ریحان رابطهاش با دوست دخترش را به هم میزند و دوست دختر او یک نامه برای آنانت مینویسد و او را در جریان رابطه و نزدیکی آهانا و ریحان قرار میدهد. آنانت این نامه را میخواهد و در کمال عصبانیت سر ریحان و آهان فریاد میزند و از آنها میپرسد که این ادعا حقیقت دارد و در همین جا به طور ناگهانی سریال تمام میشود….
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |