نسیم ادبی، بازیگر و کارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون، متولد ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در تهران، دانش آموخته رشته نمایش با گرایش بازیگری از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز است. او بیش از هفتاد اجرای موفق در صحنه تئاتر داشته و جوایز بسیاری دریافت کرده است. در کارنامه هنری وی می توان به فیلم های پر مخاطب «خوب بد جلف»، «چهارشنبه»، «آشفته گی»، «دوران عاشقی»، «لرد»، «مهمانخانه ماه نو»، «خانه دختر»، «پسرکشی»، مجموعه های تلویزیونی «حلقه سبز»، «دیوار به دیوار»، «عقیق» و «برادرجان»، «سرزده» و همچنین سریال های شبکه خانگی «شهرزاد» و «گلشیفته» اشاره کرد. در این شماره با نسیم ادبی به مناسبت پخش اینترنتی فیلم سینمایی «بی وزنی» گفتگویی مفصل داشته ایم که با هم می خوانیم.
گفتگو: عباسعلی اسکتی
عکس: فائزه سلیمیان
*دهه چهل زندگی چگونه است؟
نمی دانم! طور خاصی نیست! یعنی برای من وقتی وارد چهل سالگی شدم، اینگونه نبود که خیلی دغدغه خاصی داشته باشم. نظر من این است که زندگی هر آدمی از سی سالگی به بعد تازه شروع می شود و به همه می گویم ازبیست تا سی سالگی انگار یک شوخی است و از سی سالگی به بعد تازه زندگی شروع می شود. دهه چهل می تواند زمانی باشد که تمام زحمت هایی که کشیده اید، به ثمر بنشیند و انگار بخواهید نتیجه این زحمت ها را از این به بعد ببینید.
*این زحمت ها برای شما به ثمر نشسته است؟
من واقعا در دهه سی زندگی ام خیلی زیاد کار کرده ام. شاید حتی بیشتر از آن حدی که هر کسی می تواند کار کند و فکر می کنم بله، برای من خیلی خوب بوده است. الان که وارد دهه چهل زندگی ام شده ام، این برای من خیلی قشنگ است و دارم یکسری چیزهایی که کاشته ام را برداشت می کنم.
*پس از آنچه امروز هستید، راضی هستید؟
آدم هیچ وقت نمی تواند بگوید ازآنچه امروز هستم، صد در صد راضی هستم یا راضی نیستم، چون آنقدر در زندگی مشکلات و موارد و مسائل وجود دارد که حتی اگر برای خودتان هم نباشد، برای دیگران است که این باعث می شود شما هیچ وقت احساس رضایت کامل نکنید. اگر بخواهم از نظر شخصی بگویم، بله راضی هستم، به خاطر زحمت هایی که کشیده ام و جایی که الان ایستاده ام. البته به نظر من همیشه آدم می تواند خیلی بهتر و عالی تر از جایی که قرار دارد باشد، ولی من در حال حاضر از جایگاه خودم در شغل خودم راضی هستم.
*شما با سریال «شهرزاد» چهره شدید یا با تئاتر؟
من با تئاتر خیلی شناخته شدم، مخصوصا با نمایش های خیلی خوبی که روی صحنه داشته ام، ولی به قول معروف همیشه تلویزیون و سینما ستاره ساز هستند. تئاتر بستری است که شما بخواهید در جایگاهی که هستید، محکم باشید و درسی را که می خوانید، دائم تمرین کنید و امتحان بدهید تا از آن امتحان خیلی خوب و سربلند بیرون بیایید.
*پس تئاتر خیلی در این راه کمک کننده بوده است؟
در حقیقت تئاتر باعث می شود که یکسری آدم های خاص، چهره های تئاتری و هنرمندان شما را بشناسند و به عنوان بازیگری که خوب هستید، قبول کنند. من به خاطر نمایش های خیلی خوب و عالی که همیشه روی صحنه داشته ام و روی صحنه برده ام و بعد از مدتی چون جوایز متعددی در تئاتر گرفته ام، همچنین به خاطر کارگردان های خیلی خوبی که این افتخار را داشته ام تا با آنها کار کنم، به عنوان یک چهره شناخته شده ام و بعد از آن شروع به کارگردانی کرده ام.
*پس شروع این شهرت با تئاتر بوده است؟
در حقیقت اولین کار تصویر خودم را با آقای حاتمی کیا در حلقه سبز شروع کرده ام. آنجا نقش دو را بازی می کردم و نقش خوبی داشتم که جالب است به شما بگویم آن نقش را با تست قبول شدم، دوستان آمدند و یکسری از بچه های تئاتر را، نه به عنوان بچه های تازه وارد، بلکه به عنوان بچه های خوب تئاتر انتخاب کردند و من و چند نفر از دوستان عزیزم که کاندیدا بودیم، رفتیم و تست دادیم و در نهایت من برای آن نقش انتخاب شدم. با حلقه سبز خیلی ها در آن دوره من را شناختند و در آن دوره خیلی پیشنهاد کار داشتم، ولی چون عاشق تئاتر بودم و تئاتر برای من در اولویت بود، در نتیجه تصویر آنقدرها برای من اهمیت نداشت. حس می کردم تئاتر چیزهایی دارد که من هنوز نشناخته ام و هنوز نقش هایی در تئاتر هستند که من بازی نکرده ام. دلم می خواست همیشه در تئاتر خیلی قدرتمند شوم و بعد وارد تصویر شوم. می گفتم یا باید تبدیل شوم به یک بازیگر تئاتری درجه یک یا یک بازیگر سینمایی و تلویزیونی درجه یک. آدم نمی تواند نصفه نیمه باشد. برای من تئاتر خیلی اهمیت داشت و برای همین سعی می کردم کمتر کار تصویر کنم و ترجیح می دادم اوایل بیشتر تئاتر کار کنم. خیلی خوشحال هستم که همیشه روی پای خودم ایستاده ام.
*چگونه برای نقش حمیرا در سریال شهرزاد انتخاب شدید؟
قبل از سریال شهرزاد من چند فیلم سینمایی کار کرده بودم و آن موقع نمایشی داشتیم به اسم «عامدانه عاشقانه قاتلانه» که من روی صحنه نقش شهلا جاهد را بازی می کردم، آقای فتحی آمدند و آن کار که کار خانم ساناز بیان بود را دیدند و من را برای نقش حمیرا انتخاب کردند.
*این تئاتر چه ویژگی دارد که بازیگران اینگونه با شور و شعف از آن حرف می زنند؟
نمی شود گفت تئاتر چه چیزی دارد. تئاتر برای همه آنهایی که آن را شروع کرده اند، عشق عجبیی دارد. صحنه یک جادوی عجیبی دارد که فقط کسانی که روی صحنه رفته اند، می توانند این را درک کنند. انگار همه کسانی که روی صحنه پا گذاشته اند، خاک صحنه آنها را گرفته است و دیگر نمی توانند از روی صحنه پایین بیایند. واقعا دلتنگ آن می شوند و من در این دوره کرونا از دوری تئاتر دارم دیوانه می شوم. تئاتر جادو می کند.
*تئاتر امروز چقدر در سبد فرهنگی مردم قرار دارد؟
یک دوره جزو سبد فرهنگی بود و ما تماشاچی خیلی زیادی داشتیم. می آمدند و تئاتر می دیدند و حتی آدم های عام که مثلا تا ده سال پیش تئاتر را قبول نداشتند و نمی آمدند و فکر می کردند تئاتر همان بولینگ عبدو است و حتی نمی دانستند که تئاتر شهر و تالار وحدت وجود دارد، اما همان ها هم می آمدند و نمایش را می دیدند. تئاتر در این چند سال خیلی خوب داشت جواب می داد.
*این روزها از فعال ترین بازیگرها هستید، شما سلبریتی هستید؟
نه، من خودم را سلبریتی نمی دانم، من یک بازیگر هستم که کار خودم را بسیار دوست دارم و سعی می کنم در جایگاهی که هستم، خیلی خوب و درست عمل کنم.
*در میان فیلم های ایرانی نقشی بوده که دوست داشته باشید شما آن را بازی کنید؟
همیشه می گویم نقش های خیلی زیادی وجود دارد که آدم ها دوست دارند آنها را تجربه کنند. من تدریس می کنم و همیشه به شاگردانم می گویم به اندازه تک تک آدم هایی که در این دنیا وجود دارند، نقش وجود دارد. ما همه کاراکترهایی هستیم که می شود بازی کرد. هر آدمی کاراکتری است که می شود او را بازی کرد و بازی نشده است. مطمئن هستم سال های سال جا دارد برای اینکه آدم بخواهد نقش های متفاوت را بازی کند.
*در تئاتر چطور؟ آنجا هم نقشی نبوده که دوست داشته باشید بازی کنید؟
در تئاتر بیشتر نقش هایی که دلم می خواسته را بازی کرده ام و بیشتر نقش هایی که بازی کرده ام، خیلی درجه یک بوده است. مثلا نقش فروغ فرخزاد که خیلی ها دوست دارند آن را بازی کنند و این نقش برای من جایگاه ویژه ای دارد، زلیخا را بازی کرده ام، سودابه را بازی کرده ام و حتی شاخه نبات عشق حافظ را هم بازی کرده ام، خیلی نقش ها مثل نقش شهلا جاهد. من حتی نقش ترنس را بازی کرده ام و می توانم به شما بگویم که اولین دختری بوده ام که در تئاتر نقش زنی را بازی کرده ام که تغییر جنسیت داده است. تقریبا تا الان هفتاد نمایش را روی صحنه بازی کرده ام.
*برای دانشجوهایتان که سودای بازیگری دارند، چه حرفی دارید؟
همیشه به آنها می گویم خیلی راه سخت و پر مشقتی را در پیش دارند و برخلاف آنچه در نظر می آید که یک پرده نقره ای خوشگل وجود دارد و می روید بالا و عکستان را می زنند، بازیگری خیلی شغل سختی است، اینکه عکس شما روی جلد مجلات برود و مردم شما را بشناسند زیباست، اما این ها همه ظاهر قضیه است. همیشه باید برای اینها هزینه پرداخت کنید و هزینه آن، تمرین مستمر و زحمت خیلی زیادی است که باید در این حرفه بکشید. بازی کردن کار سختی نیست، ولی بازیگر شدن کار سختی است. بازیگری به نظر من تخصص است، مثل عکاسی که خیلی ها عکس می گیرند، ولی بعضی ها به شکل حرفه ای عکس می گیرند. همیشه به بچه ها می گویم برای آن چیزی که می خواهید بشوید، باید صبر و تلاش کنید و پشتکار داشته باشید.
*سوال اول را حالا می پرسم، چرا از این همه هنر، سمت بازیگری آمده اید؟
من در ابتدا به شدت نویسندگی را دوست داشتم و خیلی دوست داشتم وارد حرفه فیلمنامه نویسی، نمایشنامه نویسی، قصه نویسی و حتی رمان شوم و این را به شدت دوست داشتم و بازیگری شاید برای من در اولویت نبود. من خیلی هنر را دوست داشتم، نقاشی و موسیقی را دوست داشتم و فکر کردم که وارد تئاتر شوم، چون همه هنرها را در بر می گیرد. وقتی کلاس های تئاتر و بازیگری را شرکت کردم، هفت هشت سال به شکل حرفه ای کار حرکت و بدن کردم و اصلا در شروع به فکر بازیگری نبودم. خیلی غیرمستقیم وارد بازیگری شدم و در این حرفه ماندم و بعد درگیر و عاشق آن شدم.
*در مورد کمپین metoo که این روزها به شدت در فضا مجازی وایرال شده، صحبت کنیم؛ بحث حمایت از خانم ها در فضای جامعه هنری. آن را چگونه می بینید؟
نمایشی داشتم که همین چند وقت پیش روی صحنه اجرا رفتیم و اتفاقا قصه اش در مورد همین مسئله بود. قصه زنی بود که در نهایت مورد تعرض قرار می گیرد و کشته می شود. اتفاقا من می خواهم نه از نگاه کمپینی که راه افتاده، بلکه از این باب به این مسئله نگاه کنم. این کمپین حرکت درستی است و به هر حال اتفاقات زیادی سال ها در جامعه ما افتاده و حالا درپوش آن برداشته می شود و مشخص می شود چه اتفاقی واقعی بوده و چه اتفاقی واقعی نیست، اما مسئله این است که ما به عنوان یک هنرمند چه وظیفه ای در این زمینه داریم؟ ما به عنوان سینماگر و کسانی که این ممیزی را قائل شده ایم، باید چکار کنیم؟ یادم می آید زمانی که آن تئاتر را روی صحنه داشتیم و می خواستیم اجرا برویم، اجازه نمی دادند و ما می پرسیدیم چرا به این نمایش اجاره نمی دهید که روی صحنه برود؟ زنی وارد این جامعه شده و این اتفاقات برای او افتاده است. انگار حتی جامعه هم دلش نمی خواست که خیلی راجع به این مسئله بحث شود. در فیلم هایی که ما می بینیم، خیلی ریز به مسئله تجاوز پرداخته شده است؛ زن هایی که در جامعه قربانی می شوند و چنین فیلم هایی همیشه دچار ممیزی هستند. این باعث می شود که حالا یک چیزهایی باز و مشخص شود و ما بگوییم که چرا قبلا راجع به این مسائل صحبت نشده است؟ شاید اگر صحبت می شد، واقعا به اینجا نمی کشید، مثل فیلمی که می گوید «هیس دخترها فریاد نمی زنند» و آن زمان که خانم درخشنده راجع به این موضوع فیلم ساخت، اگر اجازه می دادند همان زمان راجع به خیلی چیزها فیلم ساخته شود، الان زن های ما خیلی راحت تر از این، آزادی بیان داشتند و راحت تر و بدون ترس می توانستند صحبت کنند. من فکر می کنم الان وظیفه ما به عنوان هنرمند، بازیگر و کارگردان این است که خیلی راحت تر بتوانیم راجع به این مسائل در حرفه خودمان حرف بزنیم.
*پس با این کمپین و هدف های آن موافق هستید؟
بله، موافق هستم.
*هنرمند چقدر بر روی جامعه تاثیر دارد؟
هنرمند همیشه تاثیر خیلی زیادی در اذهان عمومی داشته است. هنرمندان و ورزشکاران همیشه تاثیرات زیادی روی جامعه و حتی می توانم بگویم قشر پایین داشته اند و آدم هایی بوده اند که همیشه برای مردم الگو و قهرمان بوده اند، مثل آقای فردین یا مثلا تختی یا بهروز وثوقی که الگوی خیلی از مردهای آن زمان بوده اند. این ها کسانی هستند که الگوهای جامعه ما بوده اند و هر چه می گفتند، مردم قبول می کردند. الان هم همینطور است و ما یکسری هنرمند داریم که الگو هستند و مردم آنها را دوست دارند. به خاطر همین من فکر می کنم هنرمندان باید خیلی حواسشان باشد که چکار می کنند و چه می پوشند و چگونه در جامعه رفتار می کنند. همان اندازه که هنرمندان طرفدار دارند، دشمن هم دارند و کسانی هستند که نمی خواهند هنرمندان از این که هستند، بزرگتر و محبوب تر شوند.
*خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد نقش تاثیر دارد؟
به نظر من بی تاثیر نیست، نمی توانم بگویم تاثیر صددرصدی دارد، چون خدا را شکر الان دیگر سینمای ما به آن شکل نیست که بگوییم فقط آدم های خوشگل باید در این حرفه باشند. زمانی مد شده بود که چشم سبزها و چشم آبی ها خیلی مطرح می شدند، ولی الان می بینیم اینقدر که بازیگری اهمیت دارد و بازیگری در درجه بالایی قرار دارد، چهره تاثیر ندارد. بی تاثیر نیست، چون به هر حال وقتی یک کارگردان می خواهد بازیگری را برای نقشی انتخاب کند، برای او مهم است که چهره و فیزیک داشته باشد، نه صرفا زیبایی، بلکه چهره ای که به آن نقش بخورد. فکر می کنم الان داشتن چهره کاریزماتیک خیلی بهتر از چهره زیباست؛ چهره کاریزماتیک و چهره ای که در تصویر آن داشته باشد.
*مثال می زنید؟
مثل خیلی از بازیگرهایی که ما داشته ایم و داریم که هم چهره خوبی برای خودشان داشته اند و هم به شدت کاریزماتیک بوده اند، مثل آقای انتظامی، آقای نصیریان، خانم ژاله الو، خانم جمیله شیخی و… اینها بازیگرهای بسیار درجه یکی بوده اند که بازی فوق العاده شان تاثیر مستثقیم روی چهره شان هم داشته است. بازیگر زمانی زیبا می شود که از درون زیبا شود و اینقدر ویژگی های جذابی داشته باشد که برای مردم صورت او زیباترین باشد.
*شما جذاب هستید؟
نمی توانم بگویم جذاب هستم یا نیستم، مردم باید نظر بدهند، اما سعی می کنم به عنوان یک بازیگر، درون خودم را خیلی قوی کنم و تبدیل شوم به یک بازیگر خیلی قدرتمند که تماشاچی بیشتر من را به عنوان بازی و ویژگی های من و بعد چهره دوست داشته باشد.
*اگر با خودتان ملاقات کنید، از خودتان خوشتان خواهد آمد؟
من آدم صبوری هستم که خیلی با حوصله به حرف آدم ها گوش می دهم، از این نظر بله.
*مافیا چقدر در تصویر وجود دارد؟
مافیا در همه جا وجود دارد و نمی توانیم بگوییم فقط در تصویر وجود دارد. من وقتی با خیلی از مشاغل برخورد می کنم، مافیا در آن وجود دارد و در شغل ما هم به همان شدت مافیاست. بازیگر باهوش، بازیگری است که کار و تلاش خودش را بکند و خودش را وابسته به هیچ پارتی و مافیایی نکند، سعی کند با پاهای خودش بالا بیاید. ما بازیگرهای زیادی داریم که با پای خودشان بالا آمده اند و بدون هیچ حمایت و هیچ مافیایی الان درجه یک و ماندگار هستند.
*الان بازیگری داریم که ماندگار شود؟
بازیگرهایی که بتوانند ماندگار شوند خیلی ها هستند، مگر اینکه خدایی نکرده اتفاقی در زندگی آنها بیفتد که نتوانند ادامه دهند. ماندگاری خیلی به کاراکتر آن بازیگر بستگی دارد که چقدر بتواند ماندگار بماند یا نماند.
*شما به ماندگاری فکر می کنید؟
تا الان که ماندگار بوده ام، ولی برای بعدها اگر چیزی پیش نیاید، به امید خدا ماندگار می شوم.
*این روزها «بی وزنی» را اکران آنلاین دارید، این فیلم چه حرفی برای گفتن داشت که بازی در آن را پذیرفتید؟
نقش خیلی برای من چالش داشت. نقشی را بازی کردم که سنش خیلی از من بالاتر بود و من کلا نقش هایی که از من دور و متفاوت باشند را دوست دارم، برای اینکه به خاطر آن باید دست و پا بزنم. نقش از نظر سنی شاید حدود بیست سال از من بزرگتر بود. شاید من را در گریم آنقدر پیر نکرده باشند، ولی در بازی سعی کردم این اتفاق بیفتد. من و امیرعلی دانایی خیلی تفاوت سنی نداریم و وقتی قرار شد من نامادری او را بازی کنم، پس باید به شکلی بازی می کردم که قابل باور باشد. در این شکل و مدل تجربه نداشتم و دوست داشتم فیلم سینمایی فرمالیستی را تجربه کنم، به این شکل که دوازده تا پلان سکانس متفاوت داشت و من از نظر بازیگری کارهایی که پلان سکانس هستند را دوست دارم.
*اگر دوباره متولد شوید، چه شغلی را انتخاب می کنید؟
خیلی به آن فکر نکرده ام که چه شغلی داشته باشم، ولی بازیگری را انتخاب نمی کنم، چون واقعا کار سختی است. همانطور که به شاگردهای خودم می گویم بازیگری به شدت کار سختی است، به آن اعتقاد دارم، برای اینکه بازیگری مستقیم با روح و جسم و مغز تو در ارتباط است و شما با بازی کردن نقش های متفاوت یک بخشی از خودتان را جا می گذارید و بخشی از آن نقش را با خودتان همراه می کنید. بعضی وقت ها دچار گم کردگی کاراکتر و شخصیت واقعی خودتان می شوید. ما بازیگرها خیلی نیاز به تراپی داریم و نیاز داریم که هر چند وقت مشاور داشته باشیم و کارهایی کنیم که بتواند ذهن ما را از فضای شلوغی که در آن هستیم، رها کند. شاید اگر دوباره بخواهم شغلی را امتحان کنم، به طور مستقیم به سراغ کارگردانی بروم.
*قبل از مصاحبه که صحبت می کردیم، گفتید اگر اراده کنم، همین الان می توانم بازیگری را کنار بگذارم، واقعا می توانید؟
بله، کنار می گذارم، ولی می روم سراغ کارگردانی. بازیگری را دوست دارم و خیلی برای من جذاب است، ولی اگر بخواهم همین الان آن را کنار بگذارم، می توانم و خیلی برای من سخت نیست، به شرط اینکه سراغ کارگردانی بروم و البته این را هم بگویم که منظور من کنار گذاشتن بازی تئاتر نیست، بازیگری در تصویر منظور من است، چون تئاتر به شدت عشق من است.
*نظر مخاطبانتان چقدر برای شما اهمیت دارد؟
نظر آدم هایی که در رشته و کار خودشان تبحر دارند و وقتی که کار من را نگاه و ارزیابی می کنند به شکل واقعی نظر می دهند، برای من مهم است. سعی می کنم به حرفشان گوش بدهم، ولی در عین حال نظر مردم هم خیلی مهم است، چون آنها با جان و دلشان کار را نگاه می کنند.
*بیشترین دایرکتی که دارید، چه موضوعاتی دارد؟
بیشتر از من می پرسند چطور می توانیم بازیگر شویم؟ خیلی ها دلشان می خواهد بازیگر شوند و می پرسند کلاس های بازیگریتان را کی و کجا برگزار می کنید؟ خیلی دوست دارند برای این موضوع بیایند.
*کامنت جالبی هم داشته اید که در خاطرتان مانده باشد؟
زمانی که شهرزاد پخش می شد و هوشنگ زن گرفته بود، یک کامنت جالب از یک خانم داشتم که نوشته بود حمیرا، چرا نشسسته ای که شوهر شما زن گرفته است و حتی برای آن زن خانه هم گرفته است. من این کامنت را خواندم و جواب ندادم، دوباره آمد کامنت گذاشت که چرا متوجه نیستید چه می گویم؟ شوهرتان زن گرفته و اگر بخواهید من می توانم حتی آدرسش را به شما بدهم که در خانه اش بروید. دفعه بعد در کامنت آدرسی نوشته بود که در سریال شهرزاد است و بغل یک شیرینی فروشی و در نهایت آمد و نوشت که پس هر چه بکشید پای خودتان است و من دیگر دخالت نمی کنم!
*چند نفر که لذت می برید شماره هایشان در گوشی تان است؟
هیچ وقت این حس را نداشته ام، همه شماره های من دوستان من هستند و همه آدم های بزرگی هستند، با تک تک آنها خیلی کیف می کنم، ولی خوشحال هستم که شماره پدر و مادرم هنوز در گوشی من است، زنده هستند و می توانم به آنها زنگ بزنم.
*چهار شخصیت که دوست دارید از نزدیک ببینید؟
دوست دارم فروغ فرخزاد را از نزدیک ببینم و با او حرف بزنم. دلم می خواهد شهلا جاهد را ببینم برای اینکه خیلی سوال ها از او دارم، نقشش را بازی کرده ام و هنوز که هنوز است خیلی گره ها از او در ذهن من وجود دارد. خیلی زیاد دلم می خواهد مادربزرگم را ببینم و از او بپرسم به چه شکل مرد؟ چون مرگ او به این شکل بود که دو سه روز در خانه مانده بود و بعد ما رفتیم و پیدایش کردیم. و دلم می خواهد مریل استریپ را ببینم، چون بازیگر مورد علاقه من است.
*دوست دارید در کنار کدام بازیگرها و با کدام کارگردان کار کنید؟
دوست دارم کنار «مریل استریپ» و «آل پاچینو» و هزاران بازیگر درجه یک دیگر بازی کنم وکارگردان هم «کریستوفر نولان» و هزاران کارگردان درجه یک دیگر.
*شهرت را دوست دارید؟
شهرت چیزی است که هر کسی آن را دوست دارد. خیلی از دوستانی که از من می پرسند چطور می توانیم بازیگر شویم، وقتی می پرسم چرا می خواهند بازیگر شوند، جواب می دهند که عاشق شهرت هستند و دوست دارند دیده شوند. شهرت خیلی قشنگ است، به شرط اینکه اذیت کننده نباشد.
*آن زمان که مشهور نشده بودید، فکر می کردید یک خبرنگار حدود شش ماه پیگیر مصاحبه شما شود؟
(می خندد!) اتفاقا من جزو آن دسته از بازیگرهایی هستم که خیلی ارتباط خوبی با خبرنگارها دارم و هر زمانی که زنگ می زنند، وقت می گذارم، با آنها حرف می زنم و قرار ملاقات می گذارم. از آن دست بازیگرها نیستم که خبرنگارها را می پیچانند، می گویند به شما زنگ می زنیم و زنگ نمی زنند. در ضمن مجله شما مجله خوب و لول بالایی است.
*کلی جایزه در تئاتر گرفته اید. قبل از آن، تمرین جایزه گرفتن می کردید؟
نه، من هیچ وقت تمرین جایزه گرفتن نمی کردم، ولی وقتی در تالار وحدت کار می کردم و زمانی که می رفتم و می نشستم و تمرین بچه ها را می دیدم، خودم را می دیدم که می روم روی سن و جایزه می گیرم. این را در مورد خودم در تالار وحدت خیلی زیاد دیده ام و خدا را شکر برای من پیش آمد که در تئاتر جایزه های زیادی گرفتم. یک جایزه خیلی خوب بین المللی هم دو سال پیش از جشنواره ورونای ایتالیا در فیلم کوتاه گرفته ام که به عنوان بازیگر برگزیده در آن فیلم به کارگردانی عاطفه رحمانی انتخاب شدم.
*نظر شما در مورد پوشش سلبریتی ها مخصوصا در جشنواره ها چیست؟
نظر شخصی نمی توانم بدهم، چون از نظر من لباس پوشیدن یک سلیقه است و هر بازیگر برای خودش سلیقه خاصی دارد، مثلا من یک بازیگر را می شناسم که سلیقه اش این است که لباس ساده بپوشد، ولی مثلا بازیگرانی هستند که دوست دارند رنگی بپوشند، سنتی بپوشند یا حتی کت و شلوار. به نظر من لباس پوشیدن بازیگرها به نوعی نشان دهنده مدل و ویژگی های درون آنهاست، مثلا بازیگرهایی که رنگی می پوشند، شاید بازیگرهای شادتری هستند. من خودم از بازیگرهایی که شکل های متفاوتی لباس می پوشند، خوشم می آید و لذت می برم.
*ویژگی های خاص نسیم ادبی چیست؟
مهمترین ویژگی که از خودم در این سال ها شناخته ام، صبر بوده است. خیلی دختر صبوری هستم و اینقدر صبر من زیاد است که فکر می کنم به هر چیزی دلم می خواسته، رسیده ام یا از این به بعد خواهم رسید.
*موافق هستید تلویزیون ریزش مخاطب داشته است؟
بله، ریزش داشته است، دلایل آن هم کاملا مشخص است، به خاطر یکسری ممیزی های خیلی زیادی که روی فیلم ها و بازیگرها زده می شود. اینکه چرا خیلی از بازیگرها دلشان نمی خواهد در تلویزیون کار کنند، به خاطر این است که شاید آن آزادی عمل را آنجا ندارند. من خودم اینگونه نیستم که بگویم دوست ندارم تلویزیون کار کنم، چون مخاطب با تلویزیون شما را می شناسد. مخاطب های تلویزیون ریزش کرده اند، اما هنوز این رسانه بیشترین مخاطب را دارد. آن آزادی عملی که شاید در سریال های نمایش خانگی وجود دارد، در تلویزیون کمتر است، ولی من معتقد هستم تلویزیون همچنان مخاطبانش حتی از سینما هم بیشتر است.
*با اینکه مدیریت شبکه نمایش خانگی را به تلویزیون بدهند، موافق هستید؟
نه، مخالف هستم، برای اینکه تلویزیون به اندازه کافی سریال های خودش را دارد.
*زندگی را چه رنگی می بینید؟
زندگی را خیلی خوشرنگ می بینم، حتی مواقعی که مشکل دارم و شاید حالم خیلی خوش نباشد، زندگی را با رنگ های روشن می بینم.
*خواننده محبوب دارید؟
آقای شجریان راخیلی دوست دارم.
*خط قرمزهای شما چیست؟
خط قرمز من در زندگی زیر آب زدن است.
*این زیر آب زدن و حسودی چقدر در حرفه شما وجود دارد؟
در حرفه ما خیلی زیاد است و من همیشه تلاش می کنم هیچ وقت راجع به هیچ بازیگری حرف نامربوطی نزنم که خدایی نکرده بخواهد کارش را از دست بدهد. یکی از خط قرمزهای من تحقیر کردن است و حتی با شاگردهای خودم با احترام برخورد می کنم.
*یک سوال از خودتان بپرسید و خودتان هم جواب بدهید.
از اینکه یک روز یکی از دانشجوهای شما اسمش از شما بالاتر برود و از شما معروف تر شود، خوشحال می شوید؟ و جواب می دهم آنقدر خوشحال می شوم که گریه می کنم.
نسیم ادبی ده سال بعد کجاست؟
با توجه به اتفاقاتی که این دوره و زمانه می افتد، آدم از فردای خودش خبر ندارد، ولی امیدوارم که من ده سال بعد در آرامش باشم، مهم نیست کجا و در چه جایگاهی باشم و فقط مهم این است که آرامش داشته باشم.
*و سوال آخر اینکه موافق ساخت سری چهارم شهرزاد هستید؟
خیر!
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |