بهمن خاوری پسری که عاشق رومینا اشرفی بود، کیست؟ + آشنایی بهمن خاوری و رومینا اشرفی
در این مطلب از مجله کولاک، توضیخاتی درباره بهمن خاوری پسری که عاشق رومینا اشرفی بود و همچنین ماجرای آشنایی بهمن خاوری و رومینا اشرفی خواهیم داشت! با ما همراه باشید. روایت بهمن خاوری ، روایت دلدادگی و عشق دختر بچه ای است که از آشوب خانواده به شادی و امنیت مردی دیگر پناه برده است!
بهمن خاوری درباره عشق خود و رومینا اشرفی می گوید:
” از ۹ سالگی عاشقم بود و منو می خواست. یازده ساله که شد با هم حرف زدیم و وابسته شدیم! “
بهمن خاوری ۲۸ ساله بود که در کوچه پس کوچه های روستای حویق برای اولین بار با رومینای ۹ ساله آشنا شد. بهمن ساکن حویق نبود، اما خانه ی او کمتر از یک کیلومتر با حویق فاصله داشت و عصرها که از کارگری خلاص می شد، می توانست قدم زنان خود را به حوالی خانه رومینا برساند. از همان روزهایی که رومینا توانست در دستان کوچک خود گوشی همراه بگیرد، رابطه رومینا و بهمن دور از ید خانواده در فضای مجازی ادامه پیدا کرد.
مادر رومینا از همان روزها از رابطه دختر دوازده ساله ی خود با پسری که فقط یکی، دو سال با همسر خود اختلاف داشت، آگاه بود؛ اما این رابطه را از پدر رومینا مخفی و در خلوت با دختر خود جدل می کرد. مخالفت و اصرار رومینا به رابطه خود، سرانجام به گوش پدر نیز می رسد! بهمن خاوری بارها می گوید که پدر رومینا دست بزن داشت، نه فقط رومینا، بلکه مادر او نیز از سیلی های او نوش جان کرده بودند و بارها رومینا به بهمن شکایت برده بود که پدرش موهای او را می کشد و او را می زند!
پس از اینکه آوازه رابطه رومینا و بهمن به پدر رسید، یک هفته گوشی تلفن از رومینا گرفته شد! بهمن خاوری در این یک هفته مطلقا خبری از رومینا نداشت تا اینکه بالاخره یک روز صبح از گوشی خود پیامی از رومینا دریافت می کند:
” امروز ظهر بیا سرکوچمون و منو با خودت ببر! “
بهمن پاسخ مثبت خود را بدون تعلل می دهد. او پیش از این آدم به خانه رومینا فرستاده بود و از پدر خواستگاری دختر را کرده است، اما پدر به بهمن دختر نداده است، بهمن سنی است و خانواده شیعه رومینا چنین پیوندی را صلاح ندانسته اند! همین مسئله و اصرار رومینا برای فرار از خانه کابوس وار پدری، بهمن را مصمم می کند تا ظهر اردیبهشت ماه رومینا را همراه با کیف کوچکی از وسایل شخصی او به سوی خانه خواهر بزرگ خود ببرد.
بهمن خاوری می گوید که شش، هفت روزی را که فرار کردند، رومینا در خانه خواهر بزرگ او مانده بود و خود نیز در خانه یکی دیگر از خواهران خود! تاکید اوست که در این مدت آن ها جدا از هم بودند و بهمن تلاش کرده است تا لااقل صیغه محرمیت میان آن دو خوانده شود. به رغم تلاش های بهمن برای صیغه کردن رومینا، در این مدت پدر رومینا بارها او را تهدید به مرگ و انتقام کرده است و گفته است:
” تو ناموس ما رو بردی؛ ناموس ما رو لکه دار کردی! “
در این میان رومینا و بهمن تصمیم به انجام کاری می گیرند که سرنوشت تلخ رومینا را رقم می زند. انتشار عکسی دو نفره در اینستاگرام گرچه به زعم بهمن نشان از این دارد که رومینا با خواست خود فرار کرده است و حالا در کنار او احساس خوشبختی می کند، اما انتشار عکس ناموس در اینستاگرام برای پدر و عموهای رومینا بسیار دردناک تر از فرار آن دو نفر از خانواده می شود!
در آخرین روز اقامت رومینا در خانه خواهر بزرگ، بهمن موفق می شود تا با حضور برخی اقوام رومینا و والدین و اقوام خود مراسم صیغه ای تدارک ببیند، مهمانان حاضر می شوند و رومینا نیز در لباس سپیدی کنار بهمن سر سفره عقد می نشیند، روحانی به خانه می آید تا صیغه را بخواند و در لحظه ای که بهمن در دل یک قدم تا وصلت با رومینا فاصله دارد، پلیس ها از میان مهمانان نقاب از چهره بر می دارند و بهمن را دستگیر می کنند.
بهمن خاوری یک شب را در بازداشتگاه می ماند تا فردا روز در دادگاه حاضر شود، با اینکه خطبه صیغه عقد موقت هرگز میان رومینا و بهمن جاری نشد، اما بهمن رومینا را پس از آن روز همسر خود می داند! اما رومینا چطور؟
بهمن خاوری می گوید:
” ما همدیگه رو دوست داشتیم و رومینا به من می گفت که پناه آورده به من. می گفت تا حالا تو عمر خود اینقدر خوشحال نبوده است، اون چند روزی رو که خونه خواهرم بود می گفت تا حالا چنین خونواده خوشحالی ندیده، وقتی می گفت به من پناه آورده یعنی می خواسته زن من بشه! “
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |