تحلیل و نقد سریال بچه مهندس ۳ | چرا بچه مهندس ۳ پر مخاطب بود؟
چرا بچه مهندس ۳ پر مخاطب بود؟ تحلیل و نقد سریال بچه مهندس ۳ به همراه بررسی علت پر بیننده بودن سریال بچه مهندس و اطلاعات تکمیلی در این مطلب. اگرچه بر پایه برخی نظرسنجی ها سریال زیر خاکی با بازی پژمان جمشیدی در شب های ماه رمضان پر بیننده ترین سریال سیما بود اما بسیاری معتقدند این نظران به خصوص در ده روز آخر رمضان به نفع فصل سوم سریال بچه مهندس تغییر کرده است.
دو سال پیش که پرورشگاهی به نام “خورشید” دستمایه سریالی رمضانی تلویزیون شد شاید کمتر بینندهای فکر میکرد این ماجرا به سه فصل برسد و “جواد جوادیِ” کنجکاو و بیسرپرست به نخبهای تأثیرگذار و سرنوشتساز تبدیل شود. سریالی که کودکانه آغاز شد و این روزها درباره موضوعات مختلفی در دوره جوانی صحبت میکند. قهرمانش در پرورشگاه بزرگ شده، با مادرش “گلچهره” در فصل قبل روبرو شده اما او را نشناخته و حالا با کولهباری از سختیهای گذشته به دانشگاه امیرکبیر آمده و او را به عنوان نخبهای بزرگ میشناسند. دوران کودکی “جواد جوادی” ما را یادِ داستانهای رمانگونهای چون “بابا لنگدراز” میانداخت که سجاد ابوالحسنی آن را به رشته تحریر درآورد. نویسندهای که او را با سریالهایی همچون “پنج کیلومتر تا بهشت” و “خداحافظ بچه” بیشتر میشناسیم.
قصهای را به دست علی غفاری کارگردان رساند که با انتخاب درست بازیگران کودک، یکی از بهترینهای رمضانی تلویزیون شد. تا جایی نقشها و بازیها درست کنار هم قرار گرفتند و به دل نشستند که بینندگان تلویزیون، “یونا تدیّن” را سوپراستار سریال نامیدند. کودکی از یکسالگی در تیزرهای تبلیغاتی بازی میکرد و بعد از این کار بیشتر در کارها از او استفاده میکنند و حتی در فیلم “قصه شیرین” رضا میرکریمی کاندیدای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره سی و هفتم فیلم فجر شد.
در قسمتهای ابتدایی، “بچهمهندس” نتوانست قلاب داستانش را بیندازد و مخاطب را پای تلویزیون بنشاند اما رفته رفته داستان با حوادثِ معمایی و امنیتی خودش را از این ورطه، نجات داد. اما کماکان معمولی بودن بازیگران در شخصیتپردازی و نقشی که برعهده دارند، نشان میدهد در حوزه بازیگری چه انتخاب و چه هدایت، سریال با ضعف بزرگی روبرو است. حتی “روزبه حصاری” در مقاطعی زیاد درونگرا و زمانهایی بیموقع برونگرا میشود. بازیگری که هنوز در جریان ایفای نقش قهرمان قصه سریال رمضانی شبکه دو سیما، نتوانسته مثل جوادیهای قبلی خودی نشان دهد و بتواند در مدارِ ایفای نقش درست، برای مخاطب جذابیت ایجاد کند.
حضور مأمور امنیتی (کامران تفتی) و فضای دزدی و هکِ سایبری، ما را یادِ داستانهای جذاب و به روزِ سریالهای خارجی میاندازد. بحث تولید و فضای توجه به نیروهای داخلی هم دغدغه دیگری بود که کارگردان در سریال گنجانده تا در بستر فضای نخبگانی و دانشگاهی و حتی عاشقانه به سبکِ درامهای معمول درباره حوزه اشتغال جوانان، استفاده از اندیشه نیروهای داخل به جای ترجیحِ خارجی صحبت شود.
ضعفهایی در شخصیتپردازی، انتخاب بازیگر و بازیگردانی مشهود است و در بازی سه جوانِ قصه (قاسم و جواد و مسعود) به وضوح میبینیم که هنوز نتوانستهاند را در میان فضای دراماتیک نمایشی، بدرخشند و یا به قولی به باورپذیری نقش نزدیک کنند. این ضعف در ایفای نقش حتی مواقعی متوجه بازیگران خوبی همچون “فرهاد قائمیان” هم میشود، مأمور امنیتی (کامران تفتی) که به جای خودش! شخصیتِ داستانی که میتوانست متفاوتتر، جذابتر و متناسب با ریتمِ اکشن و معمایی داستان، جلو برود نه اینکه کماکان در حنیف سریال “برادر جان” بماند!
حلقه مفقوده سریال علاوه بر ضعفِ در افتتاح داستان، ماندگار نشدن شخصیتهای داستان فصل سوم است. شاید کمتر کسی “یونا تدیّن” را با نقش “بچه مهندس” فراموش کند اما بازیگرانِ “بچهمهندس۳” و به خصوص شخصیتهایی همچون قاسم، جواد و مسعود خیلی سخت در ذهنشان بماند. سازندگان “بچهمهندس” در کنار توجه به فیلمنامه، همچون فصل اول و تا حدودی فصل دوم میتوانستند به انتخابهای بهتری برای بازیگرانش برسند. البته که نسیم باقریان بازیگر نقش “الناز مافی” و مهشید جوادی بازیگر نقش “مرضیه” بیش از دیگر بازیگرانِ جوان قصه بازیهای موفقی از خود نشان دادهاند.
از جمله نکات قابل اشاره که با واقعیات جامعه همسانی ندارد، رشته تحصیلی این جوانان است. رشتهای سخت و مورد نیاز کشور که همه دانشجویانش در این مجموعه، رها و بیپشتیبانیاند. در کنار نقش امنیتی، بهتر بود نوعی چتر پنهان حفاظتی هم برای این دانشجویان در داستان طراحی میشد. ما همه میدانیم که رشته خاص هوافضا، چقدر موردنیاز است و آنگاه این دانشجویان، از نخبه تا پخمه، همه رها هستند و مفهومی از ملیّت، حمیت و وفاداری در آنان دیده نمیشود و حتی برخورد امنیتی با نخبگانش را مرتب به رخ میکشند که تا ۲۵ قسمت سریال، نیروی امنیتی، کوادکوپتر (یکی از انواع وسایل پهپاد) اینها را پس نداد. این را باید طعنه سریال به جریان برخورد نادرست با چنین اندیشههایی بدانیم یا چیز دیگر، بعداً معلوم میشود.
اما با این اوصاف شخصیتپردازی بهتر و کاراکترپذیری مناسب میتوانست “بچهمهندس۳” را ماندگارتر کند. مشکلی که سریالهای تلویزیون در کنار مخاطبگریزی با آن مواجهند، شتابزدگی در ساخت است که به شخصیتپردازی لطمه جدّی و اساسی میزند. نکتهای که عمده بازیگران کاربلد هم به آن انتقاد دارند و جالب است که اغلب نمیدانند آینده کاراکتری که بازی میکنند به کجا میرسد. این هم به شتابزدگی در تصویربرداری و هم آماده نبودن فیلمنامه و عجله برای کلید زدن سریالها برمیگردد.
یکی از نقشهایی که تا به این جای کار کمتر توانسته با مخاطب ارتباط بگیرد و یا به قولی بود و نبودش خیلی فرقی نمیکند نقش “بیبیگوهر” است که ثریا قاسمی ایفا میکند؛ درست است که یک درام داستانی برای باورپذیری بیشتر به همه موقعیتها و اتفاقات طبیعی نیازمند است اما پرداختن به خرده داستانها گاهی وقتی کارگردان را برای باز کردن گرههای داستانی گرفتار میکند و در پایان داستان مخاطب را با این عبارت روبرو میکند “چرا اینطور شد؟”
فرهاد قائمیان بازیگری است که معمولاً بارها از پَسِ نقشهای با هیبت و ژانرهای امنیتی و جاسوسی و حتی اکشن و پلیسی برآمده اما آنطوری که انتظار میرفت هنوز در نقش “صادق توفیقی” (رئیس دپارتمان دانشکده هوافضای دانشگاه امیرکبیر) ظاهر نشده است. “بچه مهندس” اشکال دیگری هم دارد و آن ورود ناشیانه به چالشها و حاشیههایی است که هم سریال را از مسیر و خاستگاه اصلیاش دور میکند و هم برای “بچهمهندس” آبی گرم نمیکند.
حاشیه پیشنهاد ازدواج خانم کارخانهدار (فرناز رهنما) به مسعود تابش دردی از سریال دوا نکرد و اتفاقاً نشان داد که دستِ کارگردان خالی بوده که سراغ چنین حاشیه نخنما شدهای رفته است. نباید به سمتی برویم سریالهایمان به این سبک و سیاق در فضای مجازی وایرال شوند! همان اتفاقی که برای برخی سریالها میافتد که سعی میکنند با حاشیهسازی به جایی برسند نه با فیلمنامه، کارگردانی و بازیگری! جالب است که در محافل رسانهای و فرهنگی هم افتخار میکنند که به هر قیمتی دیده میشوند.
خواستگاری دختر از پسر تابوشکنی تلویزیونی نیست؛ چرا که پیش از این نمونههای نمایشیاش را سراغ داریم و نمایش آن در این سریال با این همه داستان و اتفاق چه ضرورتی داشت؟
با همه این اوصاف “بچهمهندس” درسی هم برای برخی دنبالهسازان تلویزیونی داشت که میتوان رفته رفته پخته شد و جلو رفت؛ داستانهای جذابی که در گامهای اولیه سریالهای خوبی شدهاند امّا ناخودآگاه به دلیل فاصلهگرفتن از هدفگذاریهای ساختمان اولیه فرمِ سریال از مسیر درست و اصولیاش خارج شدهاند و در واقع به هدفها و آرمانهایش پشت کردهاند؛ “بچهمهندس” یکی از سریالهای چند فصلی که رفته رفته توانست مسیر رشد و نمو خودش را حفظ کند و از اهدافش فاصله نگیرد. توجه به مضمون، محتوا و قصه داشتن دغدغه سریال بوده و در فصل سوم این دغدغه را پررنگتر نشان داده است و حتی میتوان گفت شخصیت “جواد جوادی” ظرفیت فصلهای بعدی را دارد به شرط آنکه معرفی قهرمان و الگو، در جای خودش درست اتفاق بیفتد.
محمدتقی فهیم منتقد سینما و تلویزیون دیدگاهش نسبت به این سریال تلویزیونی را در اختیار خبرنگار تسنیم قرار داد. او گفت: ما به ساخت سریالهای علمی که به حوزههای نخبگانی و دانشگاهی توجه کند نیاز داریم؛ رویکردهایی که “بچهمهندس” در فصل سوم به آنها توجه کرده است. بر این باورم که قسمت اول ملودرام سوزناک غمناکی بود، اگرچه در بخشهایی هم گرایشهای طنزآمیزی داشت؛ اما در فصل دوم افت کرد و نتوانست به آن توفیقات اولیهاش ادامه دهد. در سری سوم کار جاندارتر شد و با مبنا و تحلیل مخاطب را با خودش همراه میکند. راهبری و استراتژی داشتن اتفاق مهمی است که دستاندرکاران “بچهمهندس” از آن غافل نشدهاند در عین اینکه جاذبههای سرگرمکنندگی و کشمکشهای عاشقانه و عاطفی هم دارد.
در سریالها کمتر به سراغ مقولههای علمی رفتهاند و پیشرفتهای علمی و دستاوردهای دانشمندان نخبهمان، جایی در پرده سینما و یا اثر نمایشی تلویزیونی نداشتهاند. در صورتیکه این حوزه به شدت نیازمندِ خلق آثار دراماتیک نمایشی است، شهید دادهاند و رشد و پیشرفتهای غیرقابل انکاری که باید همگان از پهنا و وسعتش آگاه شوند. جوانانی که همچون جوانانِ “بچهمهندس” خلاق و نوآور و مبتکرند.
در این میان پرداختن به شخصیتی همچون “صادق توفیقی” (رئیس دپارتمان دانشکده هوافضای دانشگاه امیرکبیر) هم توجه به ریشههای دوران دفاع مقدس دارد. مهندسین جوانِ مبتکری که در جنگ، دستاوردهای ارزشمندی را به جای گذاشتند. امروز همان مردان پرافتخار در کنار جوانها با تجربههای بهتری دست به کارهای علمی موثر و مهمی میزنند. “بچه مهندس” به این زمینههای مهم توجه کرده و از این جهت امتیازهای مثبتی را به خودش اختصاص میدهد.
روزهای اول شروعِ داستان، به “بچهمهندس” آسیب وارد شد؛ چون با از هم گسیختگی و نوعی “سکته” داستان را شروع کرد تا مخاطب گرفتارِ قلاب داستان شود زمانبرد. شاید بدترین اتفاق، تغییر یکباره بازیگر نقش جواد جوادی بود که میتوانست این چرخش دوران بهتر اتفاق بیفتد. الان چند قسمتی است سریال راه افتاده و شکل گرفته و داستان در جریانِ ماجراهای معمایی، کارآگاهی و امنیتی قرار گرفته است. معمولی بودن بازیگرها خصوصاً قاسم، مسعود و جواد قدری ضربه زده و هدایتی که میتوانست بازی بهتری از فرهاد قائمیان، کامران تفتی و دیگر بازیگرهای صاحبنامِ سریال بگیرد.
بخشهای پلیسی و امنیتی سریال بسیار جذاب و درستند، زیرا به هر حال دانشجویان همواره با این خطر مواجهند که در مسیر کاریابی آیندهشان دچار لغزش بشوند. امروز دانشگاههای ما دچار لغزش سیاسی است و گروههایی به دنبال انهدام سلامت جامعهاند. از این جهت راجع به دانشجویان و محیطهای دانشگاهی و کرسیهای آزاداندیشی باید کارهای متنوعی تولید کنیم. من امیدوارم در ادامه سریال، اتفاقاتی را مخاطب ببیند که شگفتزده شود و قهرمان داستان با عبور از بحران، به الگویی مناسب تبدیل شود. این داستان ظرفیت ادامه دارد و میتوانیم در فصلهای بعدی هم منتظر “بچهمهندس” باشیم. کاری که در خارج از کشور میکنند و سریالهایشان را پرقسمت در فصلهای متعدد میسازند و لازمه سریالسازی است. / نقد سریال بچه مهندس ۳
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |