سریالسریال‌ایرانی

خلاصه داستان قسمت ۱ سریال از سرنوشت ۳ + عکس

در این مطلب از پایگاه خبری کولاک نیوز، خلاصه داستان قسمت اول سریال از سرنوشت ۳ را مطالعه می کنید. سریال از سرنوشت به کارگردانی محمدرضا خردمندان و علیرضا بذرافشان و تهیه کنندگی علی اکبر تحویلیان از شبکه دو سیما پخش می شود که هرشب ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه بر روی آنتن این شبکه می رود.

سریال از سرنوشت ۳
قسمت اول سریال از سرنوشت ۳

هاشم به خرید کت و شلوار برای خودش و دوستش سهراب می رود که در مراسم شب بپوشند و بعد از خرید به محل کار سهراب می رود و می گوید دیگه وقتشه بریم که به مراسم شب دیر نرسیم. این مراسم پرورشگاهی برای اینه که سهراب و هاشم به کمک مهندس خاکپور تونسته اند یک کارگاه راه بیاندازند و کارآفرینی بکنند. شب به مراسم می رسند و بعد از خواندن اسمشان بر روی سکو رفته و برای حضار سخنرانی می کنند. سهراب علاوه بر تشکرش از مهندس خاکپور، از آقای ماجدی نیز که در آخر سالن بودن تشکر می کند بدون بردن اسمش چون یه مدت به سرطان مبتلا شده بوده و هزینه درمانش را نداشته و آقای ماجدی تمام هزینه اش را پرداخت می کند. بعد از مراسم به خانه برمی گردند و هاشم میگه که امشب خیلی خوب بود خستگی این چند سال از تنم در رفت که یهراب تایید می کند. فردای آن روز به کارگاه می روند و هاشم به سهراب می گوید نباید فوت و فن دستگاه هارو به آدم های خاکپور می گفتم وگرنه الان خاکپور مشتریمون بود که سهراب جدی نگاش می کند که هاشم میگه شوخی کردم ما خیلی بیشتر از اینا به مهندس مدیونیم.

مینا به شاهرخ ماجدی آدرس یه مکانی را می دهد وقتی به اونجا می رود بهش کلید ویلا را می دهد و می گوید مبارکت باشه. بعد از رفتن آن ها، وردست شاهرخ میاد و بهش میگه چه جای باحالیه می خوای بخری؟ که شاهرخ بهش میگه واسم خریدن  که در جوابش میگه حتما می خواستن از دلت دربیاره که نتونسته مدیریت جدیدو بهت بده، شاهرخ با حرص می خندد و می گوید آره خواسته جبران کنه ویلا داده با ویو ابدی انگار من ویو ندیدم. هاشم و نغمه باهم دست به یکی می کنند که نغمه یکی از دوستاشو برای سهراب بیاورد تا باهم آشنا بشوند به همین خاطر تو یه رستوران قرار می گذارند، قبل از اومدن نغمه و دوستش، هاشم ماجرارو به سهراب می گوید که سهراب عصبی می شود و می گوید الان بابد به من بگی که هاشم میگه چیزی نیست که فوقش از هم خوشتون نمیاد دیگه. با اومدن آن ها موقع سفارش غذا سهراب با دوست نغمه کل کل می کند  و از سهراب می خواهد که غذا پیشنهاد بدهد که سهراب می گوید میرزا قاسمی اما او میگه از بوی میرزا قاسمی بدم میاد و میگه سالاد میگو می خورم بهتون پیشنهاد میدم که امتحان کنین اما سهراب میگوید که من از بوی میگو خوشم نمیاد همون میرزا قاسمیمو می خورم….

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا