سریالسریال‌ایرانی

خلاصه داستان قسمت دهم سریال خانه امن

در این مطلب از پایگاه خبری کولاک نیوز، خلاصه داستان قسمت دهم سریال خانه امن را می خوانید. سریال خانه امن به کارگردانی احمد معظمی روایتگر خنثی سازی عملیات های تروریستی داعش در ایران توسط سربازان گمنام امام زمان است.

قسمت دهم سریال خانه امن

کمال و مامورانش هتل را به دوربین های بیشتری مجهز کرده اند تا بتوانند به صورت کامل آن را پوشش دهند و سر از اتفاقاتی که افتاده است دربیاورند.
مصطفی از پشت دوربین ها در حال شناسایی است تا بتواند سعودی شیخ را به آن ها نشان دهد.
مردی با لباس عربی و وسایلی که یکی‌ از آن ها دوربین است داخل محوطه هتل شده است که وقتی شروع به عکاسی می‌کند یکی از افراد هتل به او اخطار می‌دهد که حق عکس‌برداری ندارد.
او چند شیخ عرب را زیر نظر دارد و تعقیبشان می‌کند و بعد از مستقر شدنشان به داخل هتل بر‌ می‌گردد. مامور های کمال تمام فضا را پوشش می‌دهند.
او به سراغ خبرنگار العربیه می‌رود و با رد و بدل کردن اطلاعاتی به داخل اتاق می‌رود و مصطفی او را از روی فیلم های دوربین تشخیص می‌دهد و کمال به مامورانش دستور می‌دهد که او را بگیرند که طی یک عملیات ۳ نفر از مامورانش او را با تیر می‌زنند و با دست و پای بسته خبرنگار العربیه مواجهه می‌شوند.
همه در خانه پدر زن محسن، پسر کمال جمع هستند و منتظر کمال پدر داماد هستند تا به مجلس برود و تاریخ عروسی را مشخص کنند و که با دیر کردنش و سر عملیات بودنش خانواده اش با تیکه های مادر فرشته عروسش رو به رو می‌شوند و او می‌گوید تا آقا کمال نباشد برای تاریخ عروسی تصمیم نمیگیرند و منتظر او می‌مانند.
کمال به هتل رفته است تا آن فرد را ببیند به داخل اتاقشان می‌رود که خبرنگار العربیه به او می‌گوید که نیاز به دکتر دارد که کمال به او می‌گوید تو نیاز به یک بازجو داری نه دکتر که او می‌گوید تمام ایرانی ها متوهم هستند، اما‌ کمال به او می‌گوید که می‌توانند باهم توافق کنند و در قبالش کمال کمکش می‌کند که زنده بماند.
بازجویی کمال‌ شروع می‌شود و با یکی از مامورانش با حرف‌هایشان سعی دارند او را وادار کنند که سوژه ترور را بگوید که در نهایت موفق می‌شود و می‌گوید که قصد ترور شیخ زاهد را داشته اند.
آن ها در حال بررسی شرایط پیش آمده و علت جویی هستند. کمال از فرمانده اش می‌خواهد که پس از تخلیه اطلاعاتی خالد یوسف کم کم قضیه را رسانه ای کند.
کمال از افشین می‌خواهد که با ثمین هدایت قرار دیدار بگذارد و کمی با او صحبت کند و یکم با شرایط آشنایش کنند که بعد از مدتی افشین عکسی را به او نشان می‌دهد و او می‌گوید که ابوعامر است و قصد ورود به ایران را دارد و باید زودتر از این ها جلویش را بگیرند و از مرز ردش را بزنند.
شهروز در حال کلاهبرداری از یک صراف دیگر است که متوجه زنگ خوردن گوشی پیام می‌شود به سراغ گوشی‌اش رفت تا ببیند کیست که به سرعت از اتاقش بیرون می‌آید و بعد از داخل رفتن پیام یواشکی حرف هایش را گوش می‌دهد.
پیام به سراغ خانم هدایت می‌رود تا امروز را از او مرخصی بگیرد که او به پیام می‌گوید که نیاز به ۱۰ تا شناسنامه و کارت ملی و ماشین دارد و بعد از آن به او می‌گوید که سعی کند یک روز خوب شود.
پیام از مجتمع خارج شد که شهروز نیز به تعقیب او پرداخت و در آخر که با تابان قرار داشت از آن ها عکس هایی گرفت …

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا