خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی گودال | سریال گودال قسمت ۱۰۲ + عکس
داستان کامل قسمت ۱۰۲ سریال ترکی گودال Çukur به همراه جزئیات و خلاصه داستان سریال ترکی چوکور (گودال) قسمت ۱۰۲ را در این مطلب بخوانید. ساخت سریال گودال از سال ۲۰۱۷ آغاز شده است. این سریال در ۳ فصل پخش می شود. بر طبق آنچه برخی از رسانه های هنری ترکیه منتشر کرده اند. سریال گودال محصول Ay Yapim است که از شبکه شو تی وی و شبکه ماه تی وی به زبان فارسی پخش می شود. این سریال محصول سال ۲۰۱۷ کشور ترکیه است و در ژانر درام و اکشن ساخته شده است. از بازیگران شاخص این سریال می توان به آرای بولوت اینملی اشاره کرد که قبلا در سریال روزی روزگاری، نفوذی و حریم سلطان ایفای نقش کرده است.
سعادت در خانه است و با اینکه درد می کشد به سنا اجازه نمی دهد تا به بیمارستان بروند چون نگران است که جریان را بقیه هم بفهمند. سنا مدام گریه می کند و سعادت از او می خواهد آرام باشد. از طرفی وارتلو با ناراحتی چشم به در خانه سعادت دوخته و مدد که حال او را می داند می گوید: «داداش یکم دندون رو جیگر بذاری، این کار حل شه سعادتم حل میشه.. »
.
وارتلو با ناامیدی می گوید: «این کار حل شه، حل شدن اون یکی کار غیرممکنه. » ناگهان او سعادت و سنا را می بیند که از در خانه بیرون آمدند و می فهمد که حتما خبری شده و دنبالشان به راه می افتد. وارتلو می بیند که سعادت و سنا وارد بیمارستان شده اند و نگران می شود اما مدد از او می خواهد دست نگه دارد و جلو نرود. از طرفی دکتر وقتی می بیند که سعادت چاقو خورده فورا دست به کار می شود اما سعادت به او می گوید: «ما تو محله مون بیمارستان داریم ولی موضوع یکم حساسه ممکنه من حامله باشم.. » سنا با ناراحتی از او معذرت خواهی می کند و گریه اش می گیرد.
.
دکتر حال سنا را می بیند و به او مشکوک می شود اما سعادت قضیه چاقو خوردنش را جور دیگری تعریف می کند که دکتر حرف او را باور نمی کند. وارتلو طاقت نمی آورد و بالاخره وارد بیمارستان می شود و حال بد سنا را می بیند. اما سعادت از او می خواهد زودتر برود چون مسئله ی شخصی است. وارتلو کلافه از انجا بیرون می رود و همراه مدد به سمت محله می روند. سلیم مست به خانه می رسد و ادریس از او می خواهد به اتاقش بیاید. ادریس وقتی حال او را می بیند دلیلش را می پرسد که سلیم با پررویی جواب می دهد و ادریس سیلی محکمی به او می زند و بعد هم از او می خواهد برود بخوابد تا کسی او را ندیده و به حالش تاسف می خورد.
.
یاماچ با عصبانیت به یک کلوب می رود و بعد از دعوا کردن با نگهبان های آنجا و بهم ریختن آن، به رئیس کلوب عکس امراه، وارتلو و ناظم را نشان می دهد و می پرسد که هرکدام را می شناسد یا نه؟ رئیس تایید میکند که وارتلو و امراه را می شناسد و یاماچ کلافه می شود. از طرفی یاماچ متین و کمال را مامور کرده تا ناظم و امراه را تعقیب کنند و منتظر بمانند تا دستور حمله بدهد. یاماچ خودش هم به خانه می رود و وقتی سلیم را خوابیده در تراس خانه می بیند، رویش پتویی می کشد و با غم به او خیره می شود. بعد هم به متین زنگ می زند و دستور حمله را می دهد. متین هم به کمال خبر می دهد و هردو همزمان به ناظم و امراه حمله می کنند.
.
امراه از دست کمال فرار می کند و کمال هم به دنبال او می رود و هردو در جایی به هم میرسند و شروع به دعوا و کتک کاری می کنند تا زمانی که هردو خسته و بی رمق می شوند و امراه کمال را هل میدهد و سر او به میله ای می خورد و به این ترتیب امراه فرار می کند. متین هم هرچقدر که انبار مورد نظر را می گردد ناظم را پیدا نمی کند. ناظم که در هواکش پنهان شده با تماس تصویری به امراه زنگ می زند و میتن و افرادش را به او نشان می دهد. امراه هم به او پیام میدهد که بی حرکت بماند تا خودش را برساند. دکتر به سعادت و سنا خبر می دهد که زخم سطحی بوده و مشکلی ندارد و بعد هم تایید می کند که پنج هفته است که سعادت حامله است و سعادت با درماندگی گریه می کند. سعادت یادش می افتد که بیبی چکش را گم کرده بود.
.
از سنا می خواهد وقتی به خانه رفت آنجا را خوب بگردد چون نگران است که کسی آن را پیدا کند. سلیم وقتی چشمانش را باز می کند و یاماچ را بالای سر خود می بیند که به او خیره شده کمی جا می خورد. یاماچ به او می گوید بلند شود و سرجایش بخوابد. همان موقع متین به یاماچ زنگ می زند و یاماچ به او می گوید که دیگر برگردند. بعد هم یاماچ به اتاق سنا می رود و وقتی می بیند که نیست سراغ خانه سعادت می رود و سالم به او خبر میدهد که هردو با هم به خانه مادر سنا رفته اند. یاماچ هم قبول می کند.
همچنین بخوانید:
داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی گودال + معرفی بازیگران و نقش ها
⇐ برای خواندن موارد به روز شده بیشتر به لینک برچسب های سریال ترکی عاشقانه ، سریال ترکیه ای ، سریال های در حال پخش ترکیه و سریال ترکی جدید مراجعه کنید.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |