سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی گودال | سریال گودال قسمت ۱۱۷ + عکس

داستان کامل قسمت ۱۱۷ سریال ترکی گودال Çukur به همراه جزئیات و خلاصه داستان سریال ترکی چوکور (گودال) قسمت ۱۱۷ را در این مطلب بخوانید. ساخت سریال گودال از سال ۲۰۱۷ آغاز شده است. این سریال در ۳ فصل پخش می شود. بر طبق آنچه برخی از رسانه های هنری ترکیه منتشر کرده اند. سریال گودال محصول Ay Yapim است که از شبکه شو تی وی و شبکه ماه تی وی به زبان فارسی پخش می شود. این سریال محصول سال ۲۰۱۷ کشور ترکیه است و در ژانر درام و اکشن ساخته شده است. از بازیگران شاخص این سریال می توان به آرای بولوت اینملی اشاره کرد که قبلا در سریال روزی روزگاری، نفوذی و حریم سلطان ایفای نقش کرده است.

داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی گودال
داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی گودال

وقتی ادریس آشغال هایشان را دم در می گذارد، سلیم پنهانی انها را برمی دارد. سنا او را می بیند و فقط نگاهش می کند و بعد هم می رود. سلیم با شرمندگی به او چشم می دوزد. ادریس از خانه بیرون می ورد و وقتی می خواهد آشغال ها را بردارد متوجه نبود انها می شود و نگاهش به سلیم می افتد اما او را نادیده می گیرد و به راهش ادامه می دهد. سلیم هم به دنبال او می رود. ادریس به عمو می رسد و عمو هم سلیم را می بیند و کمی عصبانی می شود رو به او می گوید: «چی میخوای حرف بزن دیگه؟ نمیبینی مارو به چه روزی انداختی؟ راه بیفت برو و مارو بیشتر از این تو دردسر ننداز.»

سلیم با شرمندگی حتی نمی تواند به چشمان عمو نگاه کند و سرش را پایین می اندازد اما باز هم دنبال عمو و ادریس می رود! عمو و ادریس در بازار مشغول فروختن میوه هستند که مردی که برای لیموفروش قلدری می کند سر می رسد و می گوید باید صد لیره بدهد وگرنه نمی تواند در این بازار چیزی بفروشد! عمو عصبانی می شود و رو به او می گوید که پول لیمو فروش را می دهد اما او با پررویی می گوید: «اینجوری حسابا به هم میریزه. حساب شما دوتا جداس. هرکدومتون باید ۲۵۰ لیره بدین! »

ادریس که مشخص است چقدر عصبانی است ۲۵۰ تا را روی زمین پرت می کند و انجا را ترک می کند. سلیم شاهد این صحنه است و باز هم ادریس را دنبال می کند.
متین به خواست یاماچ، ماشین بره های سیاه را که قرار است سر قرارشان با کسی که مواد خام تولید می کند می روند را دنبال می کند. علیچو هم همراه اوست و باعث حواس پرتی اش می شود و متین انها را گم می کند. وارتلو و جومالی به خواست یاماچ در مکان ماشین های اوراقی که از قبل تعیین شده منتظر بره های سیاه هستند. ناگهان عده ای مسلح به انها حمله می کنند و می گویند که فقط جومالی را می خواهند.او همان پیرمردی است که جومالی قصد انتقام از او را داشت. او برای این که کار جومالی را تلافی کند از چتو کمک می گیرد…

وارتلو و جومالی به ناچار با انها درگیر می شوند اما کمی بعد گلوله هایشان تمام می شود. در همین لحظه کسی به کمک انها می آید و همه شان را تار و مار می کند. او مدد است. وارتلو با دیدن او با خوشحالی در آغوشش می گیرد. سلیم همچنان دنبال ادریس است. ادریس با خشم به عقب برمی گردد و وقتی او را می بیند سیلی محکمی به او می زند و بعد هم با لگد به جانش می افتد و او را همانجا رها می کند. سلیم دست بردار نیست و باز هم دنبالش می افتد.

سنا با سلطان تنها است و سعی می کند کاری کند او حرف بزند اما تلاشش بی فایده است. نگاه سلطان به جعبه ای است که وقتی سنا متوجهش می شود ان را می اورد و سی دی هایی از گذشته ها و بچه ها درون آنهاست. سنا یکی آنها را برای سلطان می گذارد و سلطان با چشمان پر از اشک به ان ویدیو ضبط شده نگاه می کند. چتو و افرادش شبانه سراغ قرارشان با افغان ها می روند . ناگهان یاماچ به همراه وارتلو و جومالی و مدد و کمال و متین به انها حمله می کنند و مانع بستن قراردادشان می شوند. وارتلو از یاماچ می پرسد: «میدونستی اینا اینجا همدیگرو میبینن پس چرا مارو فرستادی به مکان ماشینای اوراقی؟ »

یاماچ جواب میدهد: «نمیدونم. فقط نخواستم کارمو رو حساب شانس جلو ببرم. » مشخص می شود که از همان اول که انها برای بستن قرارداد رفته بودند یاماچ نزدیک ماشینشان شده و ردیابی زیر آن می گذارد. سنا به دیدن یاماچ می آید و می گوید: «امروز خونه مامانت اینا بودم. هیچ چیزی تغییر نکرده و منم برای همین اومدم. مادرت باید تو و داداشاتو ببینه. یعنی وقتی اینطوریه نمیتونه کاری کنه. برای همینم من و تو الان یه ویدیو ضبط می کنیم.

انگار که هنوزم چیزی عوض نشده و خوشبختیم. » یاماچ قبول می کند. شب، سلیم دم در خانه ادریس نشسته است. ادریس همانجا جلوی در برایش چایی می گذارد. سلیم گریه اش می گیرد و چایی را می خورد. ادریس از پنجره او را نگاه می کند و ناراحت می شود. چتو به سعادت سر می زند و از او حال برادرش را می پرسد. سعادت می گوید: «حالش داره بهتر میشه.. » چتو می گوید: «پس این دفعه رو زنده موندی.. » بعد هم می رود. بعد از رفتن او آن پسر به هوش می آید و سعادت خوشحال می شود.

وقتی یاماچ برای سرکشی مواد خامی که از بره های سیاه کش رفته اند می رود ، متوجه می شود که جای مواد مایع درون بشکه ها را با گرد و خاک پر کرده اند! حتی پول های درون چمدان نیز همگی کاغذ سفید و باطله است… ماحسون قبل از همه انها مواد را از افغان ها گرفته و اورده است. چتو با افتخار به او نگاه می کند و می گوید: «چتو زمین بخوره هم ماحسون بلندش می کنه… ماحسون زمین بخوره هم چتو بلندش میکنه. »

 


همچنین بخوانید:

داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی گودال + معرفی بازیگران و نقش ها

 


⇐ برای خواندن موارد به روز شده بیشتر به لینک برچسب های سریال ترکی عاشقانه ، سریال ترکیه ای ، سریال های در حال پخش ترکیه و سریال ترکی جدید مراجعه کنید.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا