خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی استانبول ظالم
در این مطلب از سایت کولاک خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی استانبول ظالم را برای شما کاربران عزیز و علاقمند به سریال های ترکی آماده کرده ایم که در ادامه این پست می خوانید. سریال zalim istanbul در ژانر درام ساخته شده است و بازیگران این سریال عبارتند از؛ بهار شاهین، برکر گوون، سرا کوتلوبی، مینه توگای، دنیز اگور، ادریس نبی تاشکان، فیکرت کوشکان، سیمای بارلاس، اوزان دولونای.
خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی استانبول ظالم
جنک به پدرش می گوید که آنقدر بلند پروازی نکند و به فکر دشمن های خارجی نباشد. زیرا امکان دارد شخصی که به تازگی با او درگیری داشته است، این کارها کرده باشد. آگاه می گوید که هیچ وقت فکرهای کوچک نمیکند و می خواهد تنها باشد، آن روز صبح، در اخبار از دوست دختر جدید جنک کاراچای می گویند و تصاویر ورود جنک و جمره را به اداره پلیس نشان می دهند.
شتیز وقتی در تبلت اش خبر را می بیند. با عصبانیت به اتاق جنگ می رود. جنک با دیدن خبر، خنده اش می گیرد. اما شنیز با عصبانیت تبلت را به دیوار می کوبد و از او می خواهد اینکارها را تمام کند. جنگ با خنده می گوید : تو که اونارو از خونه بیرون کردی، دیگه واسه چی انقدر ناراحتی قیافه شنیز با شنیدن این حرف تغییر می کند و می برند که تو از کجا فهمیدی بیرونشان کرده ام. جنکا می گوید که کار دارد و می خواهد تنها باشد. او روی برگه ی اظهارات جیوان تمرکز می کند و آن را پشت سرهم می خواند. جیوان گفته است که فتحی همیشه کنار ماشین منتظر ایستاده بوده و هیچوقت رفت و آمدش را ندیده است.
فتحی خود را راننده ی دوست داملا معرفی کرده ولی دوست داملا همچین راننده ای ندارد. داملا به همراه دوستش در اتاق نشسته اند و ناخن کار آمده تا ناخن هایشان را درست کند. جنک به اتاق د املا می رود و جریان را به دوست داملا می گوید. از آنجایی که هیچ دوربینی در آن محل از حیوان و فتحی فیلم نگرفته است، از دام و دوستش می پرسد که آیا از آن روز عکسی دارند یا نه. دخترها گوشی هایشان را بیرون می آورد و عکس ها را چک میکنند. در یک عکس سلفی، جیوان و فتحی نیز افتاده اند. اما با دیدن آن مرد می گوید : اینکه فتحی نیست. من اینو میشناسم قبلا برای کرم اپنا کار میکرد. کرم نمیدونه که من این مردو میشناسم، جنک مطمعن می شود که این پایوش کار کرم و پدرش است.
شنیز به اتاق آگاه می رود و از خبر جدیدی که همه جا پخش شده می گوید. او می خواهد که یک متن تکذیب کننده برای شایعاتی که از دوست دختر جنک گفته، بنویسند. آگاه کمی پیش، تماسی داشته مبنی بر اینکه ایتالیا و آلمان قرارداد هایشان را کنسل کرده اند. او با نا امیدی به صندلی اش تکیه می دهد به شنیز می گوید که نام من و شرکتم خراب شده است آن وقت توبه فکر بدنامی پنسرت هستی. نورتن به اتاق ندیم می رود تا صبحانه اش را بدهد. ندیم بخاطر رفتن جمره ناراحت است و لب به غذا نمی زند. نورتن دلش برای ندیم کباب می شود اما کاری از دستش بر نمی آید. او در اتاق را باز می گذارد و می رود. وقتی ندیم در را می بیند با آسانسور به طبقه پایین می رود و به نورتن می فهماند که می خواهد عمویش را ببیند.
در اتاق شنیز و آگاه مشغول صحبت بودند که ندیم وارد میشود. او در حالی که به شنیز اشاره می کند، بریده بریده حرف می زند و میگوید : اون جمره رو بیرون کرد. همشونو بیرون کرد آگاه با تعجب به شنیز نگاه میکند. شنیز در حالی که انکار می کند، جنک وارد اتاق می شود و می گوید :{ بله مامان اونارو بیرون کرده} آگاه به اتاق خواب میرود و از شنیز می خواهد که دنبالش برود. ندیم به جنک نگاه می کند و از او بخاطر تایید حرفش تشکر می کند. جنگ با سر تایید میکند و میرود. شنیز در اتاق، کار خودش را توجیه می کند و عقیده دارد کسانی را بیرون کرده که همسرش را به دردسر انداخته اند.
آگاه می گوید: اینکه آنها را بیرون کردی یا نه مهم نیست. تو به من دروغ گفتی. کسی که ۲۵ ساله زن منه بهم دروغ گفته جمره و مادرش که تا صبح جلوی زندان بوده اند به هتل می روند. جمره از اینکه آن هتل را جنک برایشان گرفته خوشش نمی آید و میخواهد آنجا را ترک کنند جرن و مادربزرگش مطمئن هستند با آن چندرغاز پولی که دارند، هیچ کجا نمی شود رفت.
ناگهان تلویزیون خبر دوست دختر جدید جنک کاراچای را میگوید و فیلم ورود آنها به اداره پلیس را نشان می دهد، جمره تمام اتفاق را برای مادرش توضیح می دهد و می گوید که آن پیشنهاد خوانندگی نقشه ی جنک بوده است. جرن از حسادت با جمره دعوایش می شود. سحر سر دخترهایش داد میزند تا بحث و جدل را تمام کنند. او با وکیل حیوان تلفنی صحبت می کندبلکه بتواند خبری از دادگاه جیوان بگیرد. اما وکیل جواب های سربالا می دهد و زمان دادگاه معلوم نمی شود. جرن پس از مدتی احساس میکند بوی بدی می آید و دوباره حالت تهوع می گیرد و به سرویس می رود. جرن در آینه به خودش نگاه می کند و با شک و تردید پی می برد که حامله شده ولی به همه می گوید که فقط مریض شده است . او به سراغ تقویم اش می رود و روزها را میشمرد..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی استانبول ظالم
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |