سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تردید | سریال تردید Hercai قسمت ۱۸۹

خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تردید همچنین سریال هرجایی Hercai قسمت ۱۸۹ به همراه جزئیات ماجرای این قسمت از سریال تردید در همین مطلب. «تردید» (هرجایی) Hercai یک سریال عاطفی و درام محصول کشور ترکیه‌ می باشد که در دو فصل ۲۵ قسمتی (هر قسمت در حدود ۱۵۰ دقیقه) تهیه و تولید شده است و هم اکنون در حال پخش است.

 
قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تردید

خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تردید

هاندان تلاش می کند که جهان را راضی به فرستادن یارن و هارون به عمارت اصلان بی کند و یارن هم منتظر جواب پدرش است. اما جهان مردد است در همین حال هازار از راه می رسد و به او خبر می رسد که خانه شان در میدیات توسط فرد ناشناسی به آتش کشیده شده. همه ناراحت می شوند اما جهان می گوید که کار او بوده و درمیان تعجب اهل خانه ادامه می دهد:« آنجا مال ازاد بود ولی پدرم آن را به میران داد. اجازه نمی دهم حق آزاد پایمال شود.» هازار با خشم داد می زند:« تو از حق دفاع نمی کنی. تو حسادت می کنی. هرکاری هم که کنی میران پسر من است و هر کس به فرزندم بی احترامی کند در نظر من هیچ ارزشی ندارد.» میران امانتی مادرش را باز می کند با این تصور که این هم دروغی از طرف عزیزه است اما با نامه ی مادرش رو به رو می شود که نوشته:« به زودی تو را با پدرت آشنا خواهم کرد و مطمئنم که او عاشق تو خواهد شد. از تو می خواهم او را دوست داشته باشی.» میران سوار ماشینش می شود و در شهر می چرخد و به تلخی گریه می کند.

خیلی دلش می خواهد هازار را بغل کند و او را پدر صدا بزند ولی نمی تواند کسی را که تا دیروز به نام دشمن روزگارش را سیاه کرده بود به این راحتی به عنوان پدر بپذیرد پس به خانه برمی گردد و ریحان را در آغوش می گرد و متوجه می شود او به عنوان زن حامله ویار دارد و دلش کباب جگر می خواهد. با اشاره ی او فیرات بساط کباب را در کنار کلبه چوبی آماده می کند ولی در کمال تعجب می بیند که ریحان هرچه می خورد سیر نمی شود. فیرات از تمام شکلات فروشی ها شکلات خریده و به ریحان می دهد و افتخار می کند که برای برادرزاده اش کاری انجام می دهد. نصوح شبانه قبر مادرش را خراب می کند و تا صبح همانجا می ماند. گریه می کند و از خدا می خواهد که مادرش را رحمت نکند و به او آرامش ندهد که باعث از بین رفتن خوشبختی او و عایشه و هازار شده است و می گوید:« حق فرزندی را هرگز حلالت نمی کنم.» عزیزه هم تا صبح برای هازار و میران دعا می کند و برای کسانی که تا دیروز آرزوی مرگشان را داشت سلامتی آرزو می کند. و تصمیم می گیرد که آنچه را سالها از میران و هازار دریغ کرده به آنها پس بدهد شاید که بخشیده شود.

سپس به اسما که از بی توجهی های فیرات دلتنگ و گریان است می گوید:« تنها راه این است که همه چیز را به فیرات توضیح بدهی. به او بگو که شوهرم نهاد به من و تو ظلم کرد. به تو تجاوز کرد و تو او را از بالای ساختمان هل دادی وکشتی. من هم همه چیز را از مردم پنهان کردم. ولی مرگ حق ان مرد نمک نشناس بود.» میران و ریحان به همراه فیرات برای تسلیت به گونول به عمارت اصلان بی می روند ولی سلطان با دیدن آنها داد و بیداد می کند و به سمت میران هجوم برده و به شکم ریحان اشاره می کند و می گوید:« شما قاتل پسر من هستید. از خدا برای شما هم مرگ می خواهم امیدوارم هرگز نتوانید بچه تان را در آغوش بگیرید.» میران سریع ریحان را از آنجا دور می کند و او را به بیرون از شهر می برد تا هوایی عوض کند. خانواده ی اصلان بی در مراسم تشییع اصلان شرکت می کنند.

فسون با دیدن عزیزه می گوید:« تو قاتل خانواده و ریشه ی من هستی ولی طوری تاوان خواهی داد که فرصت آه گفتن نداشته باشی.» عزیزه جواب می دهد:« به زودی گورت را از اینجا گم می کنی چون تو برای ما غریبه ای بیش نیستی.» جهان در مراسم شرکت می کند و به فسون تسلیت می گوید و فسون هم او را دوست خودش خطاب می کند و می گوید:« من و تو فقط یک دشمن داریم و ان هم عزیزه است و جنگ ما با او به زودی شروع خواهد شد.» و جهان که از حرفهای فسون راضی به نظر می رسد با خوشحالی می رود. هازار برای نزدیک تر شدن به میران دخترهای کوچکش گل و بهار را به کلبه ی چوبی می برد و آنها را برای چند ساعت به دست میران و ریحان می سپارد. میران از داشتن دو خواهر زیبا هیجان زده است و از اینکه گل به او داداش بگوید سر از پا نمی شناسد. آنها با هم عکس می گیرند و خوش می گذرانند.

 

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تردید Hercai

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا