سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی گودال | سریال گودال قسمت ۲۰ + عکس

داستان کامل قسمت ۲۰ سریال ترکی گودال Çukur به همراه جزئیات و خلاصه داستان سریال ترکی چوکور (گودال)  قسمت ۲۰ را در این مطلب بخوانید. ساخت سریال گودال از سال ۲۰۱۷ آغاز شده است. این سریال در ۳ فصل پخش می شود. بر طبق آنچه برخی از رسانه های هنری ترکیه منتشر کرده اند. سریال گودال محصول Ay Yapim است که از شبکه شو تی وی و شبکه ماه تی وی به زبان فارسی پخش می شود. این سریال محصول سال ۲۰۱۷ کشور ترکیه است و در ژانر درام و اکشن ساخته شده است. از بازیگران شاخص این سریال می توان به آرای بولوت اینملی اشاره کرد که قبلا در سریال روزی روزگاری، نفوذی و حریم سلطان ایفای نقش کرده است.

خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی گودال

یاماچ باز هم سراغ جهان میرود و جهان وقتی عصبانیت او را میبیند برای ارام کردن او و خلاص کردن خودش میگوید همه اینا تقصیر سعادتینه. جهان ادمه میدهد اون قضیه اوکانم برنامه اون بود. یاماچ بهت زده منتظر میماند تا او همه چیز را بگوید. میدونستیم اوکان مواد مصرف میکنه، مواد ناخالص بهش دادیم تا خونه اش تعقیبش کردیم، بعد از مصرف که بیهوش شد دستور وارتولو این بود که پول هارو برداریمو بریمولی کاش پدرش نمی اومد. وقتی اومد منم زدمش. یاماچ میپرسد از قضیه اوکان چجوری باخبر شدین؟ جخان میگوید باید از وارتولو بپرسین. سلیم سراغ ناظم میرود و میگوید به اقای محترم سلام منو برسون و بگو هر غلطی میخواد با اون عکسا بکنه اگر یه بار دیگه منو تهدید کنه باید دور گودال رو خط بکشه.

و بعد ادرس محل معامله اسلحه را به ناظم میگوید. یاماچ جهان را کمی دورتر از خانه وارتولو از ماشین پیاده میکند و به او میگوید بهت گفتم کسی از افراد من بهت دست نمیزنه، کسی دست زد؟نه حالا از این ماشین پیاده میشی تا ایستگاه تاکسی که اونجاست راه میری اونجا پل صراط توعه اگه بتونی رد بشی میری به بهشت ولی اگه نتونی … جهان پیاده میشود و کمی مانده به خانه به او حمله میشود . وارتولو از پنجره این صحنه را میبیند و اعتنایی به فریاد های او نمیکند و رو به مدد میگوید یکی پوله یکی خون… سهم خونشونو دادیم حالا با خیال راحت میشینیم تو خونه هاشون. وارتولو با تحویل دادن جهان به اهالی محله احترام نسبی پیدا کرده و از این بابت راضیست. یاماچ سراغ عیسی میرود و بادیدن بدن بی جان بی وقفه فریاد میزند. عیسی خودش را کشته و باز هم تلاش های یاماچ بی نتیجه مانده و تنها چیزی که میماند این است که با رفتن عیسی بازی تمام نشده و دست یا دستهای دیگری خنجر بر پشت انها میزند.

باز هم وارتولو کوچک را میبینیم مادرش سراسیمه گردنبندی به گردنش می اویزد و او میگوید اینو به کسی نشون نده، گمش نکن، بابات میاد سراغت اون وقت اینو بهش نشون میدی و اون تو رو از روی این گردنبند میشناسه. بعد سراغ صاحب صدایی میرود که اورا میخواند. مهربان؟مهربان؟ چندبار باید بهت بگم به اون خونه نرو؟ تو بازم رفتی؟ نهربان میگوید میرم بازم میرم این بار بچمو برمیدارم و میرم میگم بگیر این پسرته توام شوهر منی. مرد میگوید شوهر تو منم مهربان. وبعد صدای ضربه ای می اید. پسر کوچک از اتاق بیرون می اید و مادرش را پایین پله ها نقش بر زمین میبیند. مادرش مرده. وارتولو را سوار ماشینی میکنند و از ان خانه میبرند و دختر بچه ای او را بدرقه میکند. وارتولو نیمه شب با این فکر ها در کوچه ها پرسه میزند و به دیواری میرسد که در کودکی با دختر همسایه سادیش درحوالی ان بازی میکردند. و روزی روی سیمان های خیس ان نام خودش و سادیش را نوشته و سادیش او را میبوسید و به او میگفت وقتی بزرگ شدم باهات ازدواج میکنم. وارتولو نام های هک شده بر سیمان را در تاریکی شب پیدا میکند و بر انها دست میکشد و زیر لب میگوید آه سعادت آه. وقتی به نزدیکی خانه میرسد صدایی از ان به گوش میرسد کسی ترانه ی قدیمی و مشهور مهربان را میخواند.

وارتولو باحالی غریب و دیوانه وار انگار که غالب تهی کرده سیلی محکمی به خواننده میزند و به افرادش میگوید اگه یبار دیگه کسی این ترانه رو بخونه میکشمش. در خانه کوچوالی ها سلیم و یاماچ در مورد عیسی حرف میزنند. سلیم میگوید باید یه بکری کرد بعضی چیزا جور در نمیاد. بعضی چیزارو فقط من تو عمو و پاشا میدونستیم. امکان نداشت عیسی باخبر باشه. یاماچ کاملا درمانده شده. سلیم میگوید چند روز دیگه معانله اسلحه است عیسی از این چیزا خبر نداشت. اگه تو تحویل محموله مشکلی پیش بیاد بدون جاسوس یا عمو یا پاشا. یاماچ به عمو و پاشا که در حال صحبت با هدریس هستند نگاه میکند و با ناباوری در انتظار حرفی به سلیم چشم میدوزد. سلیم میگوید هرکاری از دستم بر بیاد برای کمک بهتون میکنم. دوبرادر مثل کودکیشان انگشتشان را به نشانه اشتی در هم گره میزنند و یکدیگر را در اغوش میگیرند.
درحالی که هردو به جایی در فکر های درهمشان چشم دوخته اند. روز تحویل اسلحه فرا میرسد. یاماچ از دور مراقب است و علیچو با یک تک تیر انداز که در کنار اوست. عده ای به محل معامله حمله میکنند و درگیری شروع میشود.


همچنین بخوانید:

داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی گودال + معرفی بازیگران و نقش ها

 


⇐ برای خواندن موارد به روز شده بیشتر به لینک برچسب های سریال ترکی عاشقانه ، سریال ترکیه ای ، سریال های در حال پخش ترکیه و سریال ترکی جدید مراجعه کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا