سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۲۱۷ سریال ترکی سیب ممنوعه | داستان سیب ممنوعه قسمت ۲۱۷

خلاصه داستان قسمت ۲۱۷ سریال ترکی سیب ممنوعه به همراه جزئیات و داستان کامل در این مطلب yasak elma مجموعه پرطرفدار درام و عاشقانه ترکیه ای ست که بازیگران اصلی آن عبارتند از: شوال سام در نقش اندر آرگون، تالات بولوت در نقش هالیت آرگون، اونور تونا در نقش علیهان، ادا اجه در نقش ییلدیز، سودا ارگنچی در نقش زینب. این مجموعه به کارگردانی نسلیحان ایسیلیورت و نویسندگی ملیس سیوئلک و زینپ سویا ساخته شده است. سریال سیب ممنوعه توسط شرکت تولید MED YAPIM تولید شده است.

خلاصه داستان قسمت ۲۱۷ سریال ترکی سیب ممنوعه
خلاصه داستان قسمت ۲۱۷ سریال ترکی سیب ممنوعه

هالیت بیشتر وقت خود را در حیاط کوچک خانه صدقی در سکوت می نشیند. یکی از دوستان او تماس گرفته و برای شب از او دعوت میکند تا بیرون بروند. در مدرسه اریم، برگه ای اخطاریه بخاطر عدم پرداخت شهریه به او میدهند و اریم از اینکه مقابل همه ابرویش رفته است، مضطرب و ناراحت می شود. ییلدیز بخاطر رفتن آیسل به خانه هالیت و نوبت دکتر مادرش، مجبور می شود که هالیت جان را بر خلاف قوانین شرکت به آنجا ببرد. امیر و جانر سعی دارند بچه را پنهان کنند تا کسی او را نبیند. وقتی مدیر شرکت به اتاق می آید و بچه را می‌بیند، به ییلدیز تذکر میدهد. اندر و کایا به مدرسه اریم می روند و بعد از پرداخت شهریه و دعوا و شکایت بخاطر نحوه برخورد آنها، از اریم میخواهند که به خانه آنها بیاید .

اریم دو دل است، اما اندر میگوید که هالیت از این بابت ناراحت نخواهد شد . شب، اندر با ییلدیز تماس گرفته و ماجرای نشان دادن عکس به نادر را تعریف میکند. در خانه صدقی، اریم برای زهرا و لیلا ماجرای پرداخت نکردن شهریه و مدرسه اش را تعریف میکند. اما از آنها میخواهد که به هالیت چیزی نگویند. کمی بعد، اندر با هالیت تماس گرفته و خودش ماجرا را به او میگوید و بخاطر عدم رسیدگی به اریم و توجهش، با او بحث کرده و می‌گوید که دنبال اریم می آید و او را پیش خودشان می برد. هالیت پیش اریم آمده و میگوید که بخاطر درگیری های اخیر، شهریه او را فراموش کرده بود ، و سپس از او میخواهد که به خانه اندر برود. اریم سعی دارد طوری برخورد کند که هالیت را ناراحت نکند. شاهیکا شب با نادر تماس گرفته‌ و دوباره بابت کار با او صحبت میکند، اما نادر باز هم او را پس میزند.

شاهیکا عصبی شده و با خودش می‌گوید :« باشه نادر، خودت خواستی.» و سپس با آقا هالوک تماس میگیرد و از او می‌خواهد که وارد عمل بشوند. نادر به خانه ییلدیز می رود و بابت عکس با او صحبت میکند. او با دلخوری به ییلدیز میگوید که بخاطر آن عکس آدم کشته بود، اما بخاطر علاقه اش به ییلیدز به او کاری ندارد. ییلدیز سعی دارد ماجرا را توجیه کند. نادر بعد از گفتن حرفهایش، خداحافظی کرده و با دلخوری از خانه ییلدیز می‌رود. هالیت با دوستانش برای شام بیرون می رود. او به آنها میگوید که به او کار بدهند و دوستانش نیز می‌گویند که در اولین فرصت به او خبر میدهند. هالیت هنگام برگشت از مقابل خانه سابقشان رد می شود و با حسرت و بغض به آن خیره می شود. شاهیکا به همراه یکی از نوچه های نادر، به عکاسی می رود و سپس عکس را به او میدهد تا برایش مدرک جعل کنند. اندر پیش ییلدیز می رود و گوشی او را پس میدهد و سپس در مورد نادر و وضعیت هالیت با او صحبت میکنند. اندر از رفتن شاهیکا از شرکت میگوید و نگران است که او دوباره بازی جدیدی در نیاورد.

 


⇐ برای دیدن مطالب بیشتر به لینک های: سریال ترکیه ای ، سریال ترکی عاشقانه ، سریال ترکی جدید و سریال های در حال پخش ترکیه مراجعه کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا