سریالسریال‌ایرانی

خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال بچه مهندس ۳ از شبکه دو + عکس

در این مطلب خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال بچه مهندس ۳ را که از شبکه ۲ سیما پخش می شود، مطالعه می فرمایید. نقش کودکی جواد جوادی (فصل اول) را یونا تدین ایفا کرد، مانی رحمانی نقش نوجوانی جواد جوادی (فصل دوم) را ایفا کرد و در فصل سوم سریال بچه مهندس، روزبه حصاری نقش جوانی جواد جوادی را بر عهده گرفت.

سریال بچه مهندس ۳
سریال بچه مهندس ۳

خلاصه داستان فصل سوم سریال بچه مهندس

«جواد جوادی» در این فصل پا به دانشگاه امیر کبیر می گذارد. در همان بدو ورود طی اتفاق غیر مترقبه ای با مسعود و سپس قاسم که از اهالی بیرجند است آشنا می شود. گرچه دوستی جواد با این دو کمی با چاشنی چالش بوده اما رفته رفته ، رفیق و غمخوار یکدیگر می شوند. هر سه دوست با هم پیمان می بندند که با سخت کوشی و تحصیل ، نخبه ای شده و به راحتی جذب دانشگاه پورتلند آمریکا که محل سکونت مژگان عباسی است بشوند. آنها در مقطع فوق لیسانس برای آزمایش پروژه خود وارد حریم ممنوعه امنیتی شده و برایشان مشکلات عدیده ای پیش می آورد. مشکلاتی که موجب می شود جواد به آینده اش و رسیدن به پورتلند نگران شوند.در ادامه دامنه خطرهای زیادتری دامن جواد و مسعود و قاسم را میگیرد.

آنها در این فصل برای رهایی از موانع به نوبه خود اقدام میکنند. تیم جهت برای رسیدن به هدف بزرگشلن در چند جبهه میجنگند . جنگ با رقبای دانشگاه ، درگیری با بازار کار و تبعیض ها ، جنگ برای اثبات خود به مدیران و مسئولین و صاحب صنایع ، مرافعه با رییس سخت گیر و مقرراتی دانشگاه آقای توفیقی ، تلاش برای بر طرف کردن سوئ ظنی که سرگرد خوشنام به آنها دارد باعث شده تا این فصل با فراز و فرودهای دیدنی مواجه شود . بخصوص در میانه نبرد هر سه دوست در گیر مسئل عاطفی هستند و یا می شوند که راه را برایرسیدن به پورتلند دشوار تر می کند…

قسمت سی ام سریال بچه مهندس ۳

جواد و مسعود و قاسم بالاخره به زمان ارائه پایان نامه میرسند و این دوره را با گرفتن نمره بیست با موفقیت میگذرانند، بعد از ارائه پایان نامه به سمت خانه مهر می روند و آنجا یه جشن میگیرند قاسم با عطیه همسرش در این جشن شرکت کردند و بعد از تمام شدن مراسم به سمت بیرجند می روند. جواد و مسعود در حیاط خانه مهر مینشینند و با هم صحبت میکنن، مسعود میگه چند وقتیه دیگه تب و تاب رفتن نداری جواد میگه آره مردد شدم تو رفتن تو فکر کسی هستم که بعد از این همه سال حتی یک پیامک نداد حتی دریغ از یه ایمیل. جواد به مسعود میگه برو خونتون دیگه زندگی کن رابطتت با پدرت که دیگه خوب شده برو به زندگیت برس به کارخانه برو. مسعود هم واسه رفتن به پرتلند ۲دل شده است و دیگه خیلی تاب رفتن ندارد. مسعود به جواد میگه نمره را واسشون ارسال کنیم ببینیم چه جوابی میاد جواد هم استقبال میکند.

مهندس داور پناه پول های کارخانه را برمیدارد و میرود تینا از مسافرت برمیگردد و تینوش را به زندان میاندازد و به مسعود میگوید که به کارخانه برگردد و تولید را دوباره استارت بزنن. جواد با گروه دکتر توفیقی به تست کوادکوپتر میروند حین تست متوجه می شوند که کنترل کوادکوپتر از دستشون خارج شده و هک کردند توسط سیگنال گوشی دکتر توفیقی که به سمت گوشی دکتر که دوستش هست برود و منفجر شود که جواد میفهمد و گوشی را به یک سمتی پرتاب میکند. با چک کردن فیلم ها توسط افراد حفاظتی میفهمند که همکار دکتر توفیقی هنگام آماده کردن کوادکوپتر بمبی روی آن نصب میکند. این کارها و هک توسط سینا ماهر دانشجویی که همه فکر میکنند مرده انجام می شود که با تروریست داره همکاری میکنه. آن همکار دکتر توفیقی با تروریست قرار میذارد و میگوید من آدم تو نیستم من اهل آدم کشی نیستم نگفته بودی که قرار است دکتررو بکشی و موقع رفتن توسط آن تروریست کشته می شود. ( تهدیدش کرده بود که خانواده اش را اذیت میکند )

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا