سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی تردید Hercai (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی تردید همچنین سریال هرجایی Hercai قسمت ۵۲ به همراه جزئیات ماجرای این قسمت از سریال تردید در همین مطلب. «تردید» (هرجایی) Hercai یک سریال عاطفی و درام محصول کشور ترکیه‌ می باشد که در دو فصل ۲۵ قسمتی (هر قسمت در حدود ۱۵۰ دقیقه) تهیه و تولید شده است و هم اکنون در حال پخش است.

داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی تردید
داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی تردید

در عمارت شاداغلو، همه آماده رفتن به خانه مزرعه هستند و پریشان هستند. نصوخ به آنها دلداری می دهد و می گوید: «نگران نباشید به زودی به خانه خودمان برمی گردیم. حتی نوه های شما هم در همینجا زندگی خواهند کرد. » هاندان و یارن، ریان را مقصر می دانند و سرزنشش می کنند. هازار از دخترش حمایت می کند و با جهان بگومگو می کند. نصوخ بین بحث آنها می گوید: «در حالی که سعی می کنم در مقابل دشمن سر خم نکنم. سعی می کنم خانواده ام از هم نپاشد! » همگی سکوت می کنند و به طرف مزرعه حرکت می کنند.

.

در عمارت اصلان بی، سلطان که هرگز دلش نمی خواهد دخترش از میران طلاق بگیرد، جلوی میران را می گیرد و می گوید: «اینطوری می خواستی انتقام بگیری؟ اینطوری که دادخواست طلاق را دست زنت بدهی و با دختر بی آبرویی مثل ریان ازدواج کنی؟ چرا از آزاد که به گونول دست درازی کرده انتقام نمیگیری؟! » میران به الیف نگاهی می اندازد و طبق گفته او می گوید: «کسی که داشت ریان را خفه می کرد گونول بود، کسی که به خودش چاقو زد هم گونول بود. چگونه حرف های او را باور کنم و خون بی گناه را بریزم؟ » عزی ه در جواب سوال اسما که پرسیده چرا مانع میران نمی شوی، می گوید: «بگذار فکر کند هرکار که دلش بخواهد می تواند انجام دهد. به موقعش پاهایش را غل و زنجیر می بندم! »

.

سپس به گونول می گوید: «باید طلاق بگیری! چون همین که ریان از میران دور باشد آتش عشقش هم بیشتر می شود و به انتقام هم فکر نخواهد کرد. ولی همین که با هم ازدواج کنند هم ریان برایش خواهد مرد و هم تو به برادر گم شده ات خواهی رسید. » گونول به همراه مادرش برای امضای دادخواست طلاق به دفتر وکیل می رود. میران که از خانه قهر کرده در دفترش به فیرات می گوید: «هروقت می خواهم به ریان نزدیک بشوم مادربزرگم همه چیز را خراب می کند. دیگر نمی دانم به کی می توانم اعتماد کنم. حتی تو! » فیرات می گوید: «من همیشه کنارت هستم و کمکت خواهم کرد. ولی عزیزه دست از انتقام نخواهد کشید! » میران با جدیت می گوید: «من نه از ریان دست خواهم کشید نه از انتقام.

.

چهره ی واقعی پدرش را نشانش خواهم داد و او را قانع خواهم کرد. » آزاد که هم از میران کینه به دل گرفته و هم عمارتشان را از دست رفته می بیند می رود تا حساب میران را برسد که یکی از افراد عزیزه جلوی او را می گیرد و می گوید: «هم به زن میران، گونول دس درازی می کنی و هم به دفترش حمله می کنی؟ واقعا که آدم بی شرفی هستی! » آزاد که تازه متوجه افترای گونول شده با عصبانیت به طرف عمارت اصلان بی می رود. جانر به ریان خبر می دهد که آزاد قصد رفتن پیش میران را دارد و ریان فورا با رضا به طرف شهر به راه می افتد.

.

آزاد در میدان شهر گونول را می بیند و فریاد می زند: «یا اینجا پیش مردم اعتراف خواهی کرد که چه افترایی به من زدی یا به یک گلوله خلاصم کن و ناموس لکه دار شده ات را پاک کن. » گونول جیغ می زند. به میران خبر می رسد که آزاد در میدان شهر است و او فورا به همراه فیرات به میدان میدیات می آیند و به طرف آزاد هجوم می برد. میران می گوید: «روی زن کی اسلحه می کشی؟ » آزاد می گوید: «من مثل تو نیستم که هم ناموس لکه دار کنم و هم روی زن اسلحه بکشم. » و به شدت با هم درگیر می شوند. آزاد به آرامی می گوید: « هرچه ریان به تو جواب رد داد دیوانه تر شدی! » میران با خشم به صورت او می کوبد و آزاد را نقش زمین می کند.

.

ریان از راه می رسد و انها را از هم جدا می کند و رو به میران فریاد می زند: «آزاد هرگز به ناموس کسی نظر ندارد. زنت باید به خاطر تهمتی که به او زده جواب پس بدهد. » و به سینه او مشت می کوبد. و فریاد می زند: «از ما فاصله بگیرید! » و به همراه ازاد به طرف مزرعه به راه می افتند. میران از دور رفتن آزاد و ریان را کنارهم نظاره می کند و دیوانه تر می شود. عزیزه که مثل همیشه طبق نقشه پیش می رود به حشمت خان، ریش سفید و معتمد شهر خبر می دهد که اصلان بی ها و شاداغلوها در میدان شهر اسلحه کشیده اند


خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تردید Hercai

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا