سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی بچه | سریال بچه Cocuk قسمت ۵۳

خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی بچه همچنین سریال بچه قسمت Cocuk قسمت ۵۳ به همراه اطلاعات تکمیلی و جزئیات داستانی سریال ترکی بچه در اینجا. سریال بچه یکی از سریال های پرطرفدار در ترکیه است. ژانر اصلی آن درام و اجتماعی است. در این مجموعه چهار رابطه مادر فرزندی وجود دارد و بسیار زیاد عواطف مادری را نشان می دهد. سریال ترکی بچه Cocuk در سال ۲۰۱۹ تولید شده و پخش آن از اواخر این سال در ترکیه آغاز شده است. این سریال از شبکه استار ترکیه پخش می شده است.

داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی بچه
داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی بچه

علی کمال به اتاق افه میرود تا او را بیدار کند. افه با یاد اوری حرفهای روز گذشته از علی کمال فاصله میگیرد و از اتاق بیرون نمی آید. علی کمال درمانده میشود و با آکچا تماس میگیرد تا بخاطر افه به انجا برود. آکچا نگران میشود و سریع به سمت خانه میرود. وقتی آکچا داخل میشود یک عکس از حسن که بیهوش و با دست و پای بسته است به همراه یک آدرس برای او ارسال میشود. آکچا شکه و نگران میشود و سریع از خانه بیرون میرود.

علی کمال با کنجکاوی ماجرا را از اکچا میپرسد. او اکچا را سوار میکند تا باهم به ادرس مورد نظر بروند. انها به جنگل میروند و یک جنازه روی زمین افتاده و جلو تر یک نفر روی سر حسن که بیهوش است اسلحه گذاشته و قصد شلیک دارد. او با اشاره به حسن میگوید که حسن برادر او را کشته است. آکچا اسلحه ای از روی زمین برمیدارد و قبل از این که آن مرد بخواهد به حسن شلیک کند به او تی میزند. علی کمال جلو میرود و با چک کردن ان مرد میگوید که او مرده است. آکچا شکه و دستپاچه میشود. انها متوجه دوربین مدار بسته هم میشوند .

علی کمال حسن را بغل میکند و داخل ماشین میبرد. در خانه آسیه نگران حسن است چون از صبح بیرون رفته و دیگر خبری از او نشده است. دوستان حسن هم به خانه او رفته اند و نگران هستند. گوشی حسن در صحنه جرم باقی مانده است. اکچا و علی کمال حسن را به بیمارستان میبرند. حسن بخاطر تزریق مواد مخدر یا ارام بخش بیهوش است.

او کمی بعد به هوش می آید و علی کمال از طریق وکیل اش فیلم های دوربین مدار بسته را میگیرد و به اکچا نشان میدهد و میگوید انها را به همراه اسلحه از بین برده و همچنان گوشی حسن را به اکچا میدهد و میرود. اکچا با اسیه تماس میگیرد و خبر میدهد که حالشان خوب است و کمی بعد به خانه می آیند. مشخص میشود که علی کمال برای حسن نقشه کشیده و این افراد علی کمال بوده اند که حسن را دزدیده اند. آنها صحنه قتل ساختگی درست کرده اند و درواقع هیچ کس نمرده است. علی کمال قصد گرفتن انتقام از حسن را داشته است.

وقتی حال حسن بهتر میشود او به همراه آکچا با ماشین بیرون میرود. او اکچا را به رستوران میبرد و همانجا بی مقدمه به او پیشنهاد ازدواج میدهد. اکچا درمقابل ذوق حسن جواب رد به او میدهد و میگوید که نمیتواند با او ازدواج کند و حسن شکه میشود. اکچا به یاد می اورد که علی کمال در مقابل پنهان کردن قتل او از او قول گرفته که از حسن فاصله بگیرد و اگر میخواهد سرپرستی افه را بگیرد باید به خانه انها بیاید و همراه خودشان زندگی کند. اکچا هم به ناچار قبول کرده بود

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا