سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی تردید | سریال تردید Hercai قسمت ۶۷

خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی تردید همچنین سریال هرجایی Hercai قسمت ۶۷ به همراه جزئیات ماجرای این قسمت از سریال تردید در همین مطلب. «تردید» (هرجایی) Hercai یک سریال عاطفی و درام محصول کشور ترکیه‌ می باشد که در دو فصل ۲۵ قسمتی (هر قسمت در حدود ۱۵۰ دقیقه) تهیه و تولید شده است و هم اکنون در حال پخش است.

داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی تردید
داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی تردید

میران با فریاد به ریان می گوید: «من هرگز به تو اجازه نمی دهم با آزاد ملاقات کنی.» ریان می گوید: «باید به سوال هایش جواب بدهم و بگویم که به خواست خودم در کنارت هستم. » میران عصبی تر داد می زن: «به او مربوط نیست. نمی توانی او را ببینی. » ریان هم با صدای بلند می گوید: «من از تو اجازه نخواستم فقط خواستم خبر داشته باشی. »

میران با نفرت می گوید: «اگر به تو نزدیک شود او را خواهم کشت! » میران بدون توجه به چشمان پر التماس ریان از اتاق خارج می شود و متوجه می شود که اهل خانه دعوای آنها را شنیده اند. الیف به دنبال او می رود و می گوید: « ریان نیت بدی ندارد و تلاش می کند زندگی تان روبراه شود.» ریان که حرف های الیف را شنیده سوار ماشین میران می شود تا دوباره با او صحبت کند. میران به خارج از شهر می رود و هردو از ماشین پیاده می شوند. ریان می گوید: «اگر تو آزاد را بکشی زندگی ما هم نابود خواهد شد.از من انتظار نداشته باش که هم عاشق تو باشم و هم عزای آزاد را بگیرم. این غیرممکن است. من به تو اعتماد کردم و آمدم گفته بودی زندگی ات را با من تقسیم خواهی کرد ولی همه قول هایت را به این زودی فراموش کردی. »

میران دستان او را می گیرد و می گوید: «تو همه چیز من هستی. باشه با آزاد حرف بزن و برای همیشه او را از زندگی ما خارج کن. » ریان در آغوش او آرام می گیرد. ریان وقتی به خانه برمی گردد با آزاد تماس می گیرد و می گوید: «در قهوه خانه وسط شهر منتظر اوست. » عزیزه که از پشت پنجره اتاق قرار آزاد و ریان را فهمیده نقشه ی جدیدی برای کشتن عشق ریان در قلب میران می کشد.او گونول را مامور می کند که با سلطان به بازار بروند و گونول مادرش را از آنجا به قهوه خانه ببرد تا سلطان شاهد دیدار آزاد و ریان باشد.

از آن طرف آزاد و ریان همدیگر را می بینند و آزاد می گوید: « تو در خانه اصلان بی در امان نیستی. من از نگرانی هرروز میمیرم و زنده می شوم…. بیا تا باهم به مزرعه برگردیم. » ریان از او می خواهد آرام باشد و می گوید: «من ازدواج کرده ام و عاشق میران هستم و به خواست خودم با او ازدواج کردم. او از من مراقبت می کند و برای خوشحالی من تمام تلاشش را می کند. تو برادرم هستی و برای همیشه هم برادرم خواهی ماند. من را فراموش کن و به دنبال زندگی خودت برو. » آزاد با قلبی شکسته به او می گوید: «مگر تو توانستی عشقت را فراموش کنی که از من این را می خواهی؟ »

و با بغض ادامه می دهد: «به هرحال هروقت به کمک احتیاج داشتی فقط کافی است به من بگویی… » و با ناامیدی از ریان جدا می شود و در کوچه ها راه می رود و برای عشق از دست رفته اش به تلخی گریه می کند. ریان اشک هایش را پاک می کند و به عمارت برمی گردد و مردم با کنجکاوی به هم می گویند: «اینها تا دیروز با هم نامزد بودند و حالا آزاد با زن شوهردار ملاقات می کند! » حنیفه که از دست بی احترامی های یارن به تنگ آمده به هاندان می گوید: «یا کمکم میکنی با نصوخ ازدواج کنم یا به هازار و زهرا و آزاد خواهم گفت که تو برای حفاظت از جان آزاد ریان را به طرف میران فرستادی. که در آن صورت روزگارت سیاه خواهد شد. »


خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تردید Hercai

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا