خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی سیب ممنوعه
در این مطلب از سایت کولاک خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی سیب ممنوعه را برای شما کاربران عزیز و علاقمند به سریال های ترکی آماده کرده ایم که در ادامه این پست می خوانید. این مجموعه پرطرفدار درام و عاشقانه ترکیه ای می باشد که بازیگران اصلی آن؛ شوال سام در نقش اندر آرگون، تالات بولوت در نقش هالیت آرگون، اونور تونا در نقش علیهان، ادا اجه در نقش ییلدیز، سودا ارگنچی در نقش زینب می باشند.
خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی سیب ممنوعه
بیلدیز با خنده و احساس غرور، اندر را حرص می دهد. اندر به شدت عصبانی
است و پیلدیز را تهدید میکند که منتظر نتیجه کارش باشد علیهان، با هاکان تماس گرفته و از او میخواهد پیشش بیاید، علیهان با درماندگی ماجرای ساعت ها را برای هاکان تعریف میکند، او متوجه شده است که تمام این مدت اشتباه می کرده و ساعت مد نظر او، مال شخص دیگری بوده او شدید عذاب وجدان گرفته و به تمام کسانی که باعث دل شکستنشان شده فکر میکند.
هاکان سعی دارد او را آرام کند. صبح ، ییلدیز، گولدن را از استانبول بیرون میفرستد و از او میخواهد شماره اش را عوض کند تا اندر نتواند او را پیدا کند. اندر همه جا دنبال گولدن میگردد اما او ناپدید شده است. اندر حسابی حرصش میگیرد. در خانه امیر و جائر حاضر می شوند تا به شرکت بروند و ماجرا را به علیهان بگویند تا امیر دوباره سر کار برگردد. جانر خیلی از دست اندر عصبانی و پیش امیر شرمنده است، اما امیر او را دلداری میدهد تا جانر ناراحت نباشد در شرکته، علیهان پیش هالیت می رود. او ساعت ها را نیز با خودش می برد و ماجرا را از هالیت می پرسد، هالیت در مورد توتجار و رابطه او با مادر علیهان توضیح میدهد، و میگوید چون خودش از این قضیه خبر داشته، همیشه درمقابل پدر علیهان عذاب وجدان داشته است.
او در مورد ساعت نیز، میگوید که هر دو با اولین حقوقشان این ساعت ها را ست خریده بودند. علیهان از قضاوت زودهنگام خودش شرمنده است و حرفی برای گفتن ندارد. هالیت با اینکه از او ناراحت است اما او را می بخشد و به او حق میدهد که عصبانی شود، و درکش می کند. علیهان در مورد ازدواج سوری اش با اندر برای هالیت توضیح میدهد.او به زودی قصد دارد از اندر طلاق بگیرد اندر با جائر تماس میگیرد و اصرار دارد که او را ببیند. جائر به زور و اکراه قبول میکند. آنها به کافه می روند. او با جاتر حرف می زند و میگوید که این ماجرا توطئه بیلدیز بوده و خودش بی گناه است. جاتر حرف او را باور ندارد، اما اندر حاضر است بخاطر اثبات این قضیه مقابل همه از امیر عذرخواهی کند، آنها به شرکت می روند و اندر علیرغم اینکه این کار را گردن نمیگیرد، از امیر عذرخواهی می کند. أمیر متعجب شده و او را می بخشد.
علیهان پیش زرین می رود و به او توضیح میدهد که مشکلش با هالیت حل
شده و اشتباهش را پذیرفته است. زرین خوشحال می شود و آنها با یکدیگر
آشتی میکنند. هالیت با بیلدیز تماس میگیرد و میگوید که شب همه خانه مهمان آنها هستند.او از بیلدیز میخواهد که زینب را نیز دعوت کند. ییلدیز که میداند زینب جوابش را نمی دهد، به شرکت می رود. او وقتی ماجرای عذرخواهی اندر را می شنود، سعی میکند مانند او از زینب در جمع عذرخواهی کند، اما زینب به او اهمیتی نمی دهد. او به اتاق زینب می رود و اصرار به آشتی دارد. زینب از او میخواهد که با هاکان و ایرم صبحت کند تا با او آشتی کند.
او پیش هاکان می رود و توضیح میدهد که ایرم بی گناه بوده و به اصرار او به خانه کمال رفته است. او هاکان را متقاعد میکند تا با ایرم آشتی کند. وقتی علیهان به شرکت بر میگردد، زینب و امیر و جانر پیش او می روند و
توضیح میدهند که اتهام دزدی از سمت اندر بوده و امیر بی گناه است، امبر
دوباره سر کارش برمیگردد. بیلدیز پیش زینب می آید، و میگوید که مشکل هاکان و ایرم را حل کرده است زینب با او آشتی میکند و قول میگیرد که دیگر از پیلدیز دروغی نشنود. پیلدیز از اینکه زینب دوباره با او خوب شده، خیلی خوشحال می شود و خبر دعوت شام شب را نیز به او میدهد.
امیر به همراه دوست دخترش به کافه می رود. دوست دختر او که برایش نقشه دارد، به او میگوید که مادرش بیمار است و هزینه درمان او را ندارند. امیر ناراحت شده و به فکر می رود. زهرا و اندر به کافه می روند. اندر سعی دارد زهرا را تحریک کند تا آنها دکوراسیون خانه را تغییر دهند و بخاطر این قضیه مدتی به خانه هالیت بروند فکر زهرا مشغول شده و تصمیم می گیرد با کمال صحبت کند.
اندر، پیامی تهدید آمیز به پیلدیز میفرستد و غیر مستقیم به او هشدار میدهد
که خطری برای او در راه است. پیلدیز به شدت از پیام او می ترسد و وقتی به خانه می رود، نگران هر خبر یا بسته یا هرچیزی است که از طرف اندر باشد. شب، علیهان به خانه رفته و میخواهد با اندر صبحت کند. اندر تصور میکند که علیهان بابت تهمت به امیر میخواهد او را ملامت کند. اما علیهان میگوید که با آن مسأله کاری ندارد، و صحبتش چیز دیگریست. او به اندر میگوید:« به ته ماجرا رسیدیم، تمام مشکلاتم رو با هالبت حل کردم. حالا میتونیم طلاق بگیریم.» اندر شوکه و عصبی می شود و از اینکه علیهان بی خبر از او پیش رفته است شاکی می شود. علیهان میگوید که این اتفاق برای همان روز است و بهانه ای برای ادامه این ازدواج نیست. اندر که انتظارش را نداشته، به شدت عصبی شده و به هم می ریزد.
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |