خلاصه داستان قسمت ۱۲۵ سریال ترکی سیب ممنوعه در این مطلب. yasak elma مجموعه پرطرفدار درام و عاشقانه ترکیه ای ست که بازیگران اصلی آن عبارتند از: شوال سام در نقش اندر آرگون، تالات بولوت در نقش هالیت آرگون، اونور تونا در نقش علیهان، ادا اجه در نقش ییلدیز، سودا ارگنچی در نقش زینب هستند.
در خانه زینب و علیهان، آسمان خانم و زرین خانم در مورد چینش وسایل با یکدیگر بحث میکنند . علیهان حاضر شده تا سر کار برود و زینب از اینکه باید با آنها تنها بماند کلافه است. کمی بعد آنها هرکدام به خانه خود می روند.
ییلدیز دوباره به شرکت پیش تولین خانم می رود. او هر بار برای تولین خانم هدیه ای می برد. او سپس سعی میکند در مورد گذشته کایا و اندر از زبان تولین حرف بکشد، اما تولین خانم میگوید که هیچ چیز بین آنها نبوده و این ماجرا حقیقت ندارد. ییلدیز از اینکه او چیزی نمیگوید عصبی شده و بیرون می آید. تولین به اتاق اندر رفته و به او میگوید که طبق قرارشان با ییلدیز حرف زده است. اندر نیز بخاطر این کار تولین، هزینه تحصیل خواهرزاده های او را میدهد. تولین طبق خواسته اندر به اتاق هالیت رفته و از سر زدن های ییلدیز و سوالهایش گلایه میکند.
علیهان با زینب تماس گرفته و خبر میدهد که حال زرین کمی بد شده و پیش او به بیمارستان می رود. زرین بالا رفتن فشارش را بهانه کرده و بعد از بیمارستان به خانه علیهان می آید. او طبق تعارف علیهان قرار است یک شب پیش آنها بماند تا تنها نباشد، اما خدمتکار زرین چند چمدان بزرگ را دم خانه علیهان می آورد. زینب و علیهان از دیدن چمدان ها شوکه می شوند.
مصطفی دم شرکت رفته و جانر را پیدا میکند. او به جانر میگوید که در واقع پدر ییلدیز است و حتما باید اندر را ببیند. جانر شوکه شده و با اندر تماس میگیرد و در خانه با او قرار میگذارد.
هالیت وقتی به خانه می رود، با عصبانیت به ییلدیز میگوید دیگر حق شرکت آمدن ندارد، زیرا مزاحم کارکنان می شود.ییلدیز از اینکه اندر در شرکت مدیر است ، اما خودش اجازه ورود ندارد حرصش میگیرد.
جانر وسوسه شده و با زهرا تماس میگیرد تا خبری از او بگیرد. آنها سپس با یکدیگر قرار قهوه خوردن میگذارند. جانر بعد از تماس با خودش فکر میکند که ناخواسته به سمت زهرا کشیده شده است.
اندر به خانه می رود و مصطفی را میبیند. مصطفی ماجرا را برای او تعریف کرده و به او میگوید که زینب و ییلدیز خواهر تنی نیستند و او پدر زینب را کشته است. او در ازای این خبرها از اندر پول میخواهد. اندر شوکه شده و تصمیم میگیرد از این اخبار استفاده کند. او با ییلدیز تماس میگیرد و قرار میگذارد.
ییلدیز به خانه اندر می رود. اندر به او میگوید که در مقابل تهمتهای ییلدیز برای رابطه بین خودش و کایا، او نیز در مورد گذشته ییلدیز اطلاعاتی دارد که هر دو باید این رازها را بین خودشان نگه دارند. اندر همزمان از مصطفی نیز خواسته که پیش زینب برود و به او نیز در مورد این واقعیت اطلاع بدهد. خود اندر نیز که میداند ییلدیز در مورد پدر زینب چیزی نمیداند، ماجرا را به او میگوید.ییلدیز به شدت شوکه شده و سیلی دم گوش اندر می زند و با آشفتگی بیرون می آید.
مصطفی داخل شرکت به اتاق زینب می رود. او بی مقدمه خودش را به زینب معرفی کرده و میگوید که پدر ییلدیز است و کسی است که پدر زینب را کشته است، و او و ییلدیز خواهر تنی نیستند. زینب شوکه شده و میخواهد او را بیرون کند. مصطفی در شرکت آبروریزی کرده و با دادو بیداد حرفهایش را برای همه تکرار میکند. نگهبانان او را بیرون میکنند. علیهان پیش زینب آمده و سعی دارد او را آرام کند.
ییلدیز دم خانه سراغ مادرش می رود. او در مورد حرفهای مصطفی به آسمان میگوید . آسمان خانم شوکه و ناراحت شده و با شرمندگی حرفهای او را تأیید میکند. ییلدیز با خشم از خانه بیرون می رود.
کمی بعد، زینب نیز دم خانه می رود. او نیز متوجه می شود که حرفهای مصطفی درست بوده است و با بهت زدگی از خانه بیرون می آید. آسمان خانم با گریه و التماس پشت سر او می رود. علیهان او را آرام کرده و از او میخواهد به خانه برگردد و حل این مسأله احتیاج به زمان دارد.
همزمان، اندر در شرکت پیش هالیت رفته و در مورد آمدن مصطفی پیش او و اطلاعاتی که داده صحبت میکند. او میگوید که این حرفها را به ییلدیز گفته است و ییلدیز در جواب به او سیلی زده و به او تهمت زده است که با کایا رابطه داشته است. اندر به عمد با گفتن این حرف میخواهد هالیت را برای حرفهای ییلدیز آماده کند و بگوید که این حرفها تهمت انتقام هستند. هالیت در مورد ماجرای پدر زینب شوکه شده و سپس از اندر میخواهد که برود.او در دلش از سیلی زدن ییلدیز به اندر خوشحال است.