سریالسریال‌ایرانی

خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال برف بی صدا می بارد

در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک داستان کامل قسمت ۳۴  سریال برف بی صدا می بارد به کارگردانی پوریا آذربایجانی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی از نظرتان می گذرد.

سیمین با عمه اش صحبت می کند و خبر می دهد که قرار است به خانه شان برود که سهیلا به اتاق نسرین می رود تا بهش خبر بدهد و او می گوید عمه که آمد بیا دو تایی با هم از خانه برویم که سهیلا دو هزاری اش می افتد و می فهمد که عمه گوهر می خواهد با سیمین صحبت کند.
احمد و مادرش با هم به خانه آن ها می آیند که اول همگی با هم امروز را بدرقه می کنند و بعد از کلی خداحافظی همه با هم می روند و عمه گوهر و سیمین و دو تا بچه ها در خانه تنها می مانند و از رفتار های نسرین مشخص است که با هم قرار گذاشته اند.
سیمین به گلخانه رفته است و آن جا عینک و دفتر پدرش را می بیند و گریه می کند. سیمین گذشته را به خاطر می آورد که با پدرش درباره احمد صحبت می کند و می گوید که همه چیز را درباره احمد و گذشته اش می داند و از پدرش می خواهد که همه چیز را به نسرین بگوید اما او ازش قول می گیرد که این راز بین خودشان بماند تا زمانی که گوهر تشخیص بدهد و همه چیز را بگوید.
احمد و نسرین به آزمایشگاه رفته اند تا جواب آزمایش ازدواجشان را بگیرد و نسرین با شیطنت می گوید که متاسفانه این بار پسر عمه می تونه شوهر بشه با هم شادی می کنند.
عمه گوهر و سیمین در انباری با هم حرف می زنند. عمه گوهر به سیمین می گوید اگر او بخواهد پادرمیانی می کند تا همه چیز درست شود اما او مقاومت می کند و می گوید که دیگر حتی به ازدواج هم فکر نمی کند.
گوهر خانم و سیمین به خانه می روند و عمه گوهر بحث ازدواج احمد و نسرین را پیش می کشد و سیمین هم باز پای حرفش است و می گوید نسرین باید رازی که آن ها می دانند را بداند که باعث دلخوری عمه گوهر می شود و می گوید همه چیز را به وقتش می فهمد و با ناراحتی از خانه آن ها می رود.
سیمین در خانه نشسته سرش درد می کند قرص می خورد و بچه ها در حیاط شیطونی می کنند که زنگ خانه می خورد و سیمین برای باز کردن در می رود و بچه ها را با داد و بیداد به داخل خانه می فرستد و در را باز می کند که حبیب را پشت در می گوید.
سیمین اول قصد ندارد که او را به خانه راه بدهد که با حرف او جا می خورد و به داخل می روند.
حبیب در خانه به او یک گردنبند می دهد و می گوید که شادباش ازداوجش است و ادامه می دهد که هر چه سریعتر باید از ایران برود تا چک هایش دست طلبکار نیافتد و ممنوع الخروج نشود که باعث تعجب سیمین می شود و می گوید که خسروی فراری شده و بعید می داند که چک هایش پاس شود و شروع به بد گویی از احمد می کند.
سیمین اهمیتی به حرف هایش نمی دهد و با پس دادن کادو اش می گوید ازدواجش کنسل شده و او را به بیرون راهی می کند اما حبیب که دست بردار نیست امروز را هم پیش او خراب می کند و می رود.
حبیب سوار ماشین می شود عکسی که از آرش دارد را مچاله می کند و می رود.
مولایی به لیست بدهکار های خسروی را می دهد و می گوید که از کشور خارج شده است که حال احمد حسابی بهم می ریزد.
نسرین در بیمارستان با همراه یکی از بیماران صحبت می کند و خبر می دهد که جراحی بیمارش خوب پیش رفته است که او را صدا می کنند و به بیرون بیمارستان پیش احمد می رود و ماجرا را تعریف می کند و امیدوار است که سیمین متوجه نشود تا به شهرستان برود و کار و بارش را درست کند و از نسرین می خواهد که به عمه خبر بدهد و سریعا به سمت کرمانشاه راهی می شود.
سیمین و سهیلا و بچه به همراه عالیه خانم در حیاط نشسته اند که سیمین از راه می رسد و با آن ها سلام علیک می کند و به داخل خانه می رود.
سیمین درحال زنگ زدن و خبر دادن به عمه گوهر است که سیمین به آن جا می رود و شروع به داد و بیداد می کند و می گوید که باید حسابش را صاف کند تا زندان نرود و با بالا گرفتن دعوایشان دانیال از ترس به خودش جیش می کند و سهیلا بعد از این که حسابی حالشان را می گیرد می گوید که بس کنند.
نسرین در اتاقش تمام طلاهایش را در می آورد و در کیفش می گذارد.
عمه گوهر پتویی را مروارید دوزی می کند و گذشته را به خاطر می آورد که مردی او را از انجام کاری منع می کند و می گوید دیگر هیچ وقت پرویز را نمی بیند و خاطرات و عکس های گذشته را تماشا می کند.
منصور مشغول ظاهر کردن عکس است که حبیب پیشش می رود و دلیل نبودش را می پرسد که او می گوید برایش دردسر است و ازش دوری کند.
اما حبیب با زبون بازی او را می خواهد به انبار برگرداند اما منصور وا نمی دهد و می گوید از این که با حاجی را دزدیده خبر دارد و حتی حاضر نیست در ازای آن نرگس را بدست بیاورد.
حبیب حالش خراب می شود و می گوید حاج عطا آن ها را بدبخت کرده و اگر درباره چیز هایی که می داند به کسی حرفی بزند بیچاه اش می کند و می رود…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا