سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۵ فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک خلاصه داستان قسمت ۵ فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود.

قسمت ۵ فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

اندر پیش دوعان می رود و درباره ی شراکت با چاتای دوباره بهش پیشنهاد می دهد. دوعان میگه من درباره اش فکر میکنم و تصمیمو گرفتم خودم به چاتای زنگ میزنم و بهش خبر میدم. ییلدیز که با دیدن چاتای و کومرو به شدت شوکه شده با ناراحتی میخواد بره سمت ویلا که پشیمان و منصرف می شود. ییلدیز با گریه و ناراحتی پیش وکیلش می رود و بهش میگه که میخوام از چاتای جدا بشم سپس تمام ماجرارو برایش تعریف میکند. وکیلش بهش میگه فعلا یه مدت کسی چیزی نفهمه و عادی رفتار کن تا مدرک جمع کنیم، ییلدیز هم قبول می کند. ییلدیز به بهانه دیدن کومرو به خانه دوعان می رود که دوعان بهش میگه با دوستاش بیرونه هنوز نیومده. بعد از مدتی کومرو به خانه میاد که ییلدیز برخلاف همیشه، خیلی سرد و با تیکه و طعنه باهاش رفتار میکند و دعوتش میکند به خانه اش برای صرف شام. کومرو بهانه می آورد که کنسل کند ولی پدرش دوعان با کمال میل قبول میکند و میگه خودمم با چاتای کار دارم حتما میایم. ییلدیز وقتی به خانه اش می رود اولین کاری که می کند عکس دونفره اش را با چاتای برمیدارد و بهش خیره می شود و با خودش میگه چقد من احمق بودم. کومرو از پدرش میپرسد که با چاتای چیکار داری؟

دوعان بهش میگه میخوام باهاش شریک بشم، کومرو با شنیدن این حرف کلافه می شود و استرس میگیرد‌. کومرو باهاش حرف می زند و سعی میکند تا از ترکیه برود، دوعان به خاطر اینکه کومرو نمیخواد پیشش تو ترکیه بمونه باهاش دعوا میکنه. کومرو این برداشت دوعان را نمی پذیرد و قبول نمیکنه و بهش میگه تو که اصلا چاتای را نمیشناسی، برای شراکت باهاش اعتماد کافی نداری بهش. چاتای به خانه می رسد که ییلدیز بهش خبر میدهد که کومرو و پدرش برای شام میان اینجا. چاتای عصبی میشه و گلگی میکنه که چرا بدون مشورت با من همچین کاری کردی؟ ییلدیز به کاراش ادامه میده و بهش اهمیتی نمیده. چاتای میره میخوابه که ییلدیز از قصد تو صورتش میزنه. وقتی چاتای به حالت شوکه شده از خواب بیدار میشود، ییلدیز عذرخواهی میکنه و بهش میگه که دستم خورد ببخشید، بگیر بخواب. چاتای متوجه رفتارهای عجیب و غریب ییلدیز شده و کلافه می شود. اندر پیش امیر و جانر به رستوران میرود و بهشون میگه ییلدیز مشکلش حل شده دیگه میتوینم به کار خودمون یعنی نقشه پدر عمر برسیم به خاطر همین آنها به عمر میگن که شروع کنیم. عمر به آنها میگوید که ماجرا تموم شده دیگه عمه ام اومده پیشمون و کارهایی کرده که باعث شده گلناز ساک وسایلشو ببنده بره، تازه درخواست طلاقم داده.

اندر کلافه و عصبی میشه که نتونسته به اون پولی که عمر گفته بود برسه و از کفش رفته بوده. فیضا براب دیدن عمر به رستوران میرود. و وقتی میبینه که عمر با اندر حرف میزنه و باهاش هم کلام شده بحث میکنه و میگه اندر باهام مشکل داره و همش میخواد اذیت کنه. کومرو و پدرش به خانه ییلدیز میرن برای صرف شام. ییلدیز حسابی به خودش رسیده و به صورت پی در پی بهش طعنه میزنه و درباره یه زن که با شوهر دوستش رابطه داره و به دوستش خیانت کرده حرف میزند. دوعان با چاتای به بالکن میرن تا درباره کار باهم حرف بزنند. دوعان بهش میگه من تصمیم گرفتم تو شرکتتون سرمایه گذاری کنم و باهات شریک بشم چاتای از سنیدن همچین حرفی جا میخوره و بهش میگه فردا به شرکت بیاین درباره جزئیات کار باهم صحبت کنیم. کومرو به ییلدیز میگه که با یه شرکت آرایشی بهداشتی شروع به همکاری کردم و درباره کار جدیدش به ییلدیز میگه. چاتای و دوعان وقتی به پذیرایی برمیگردن به انها خبر شراکتشونو میدن. ییلدیز تبریک میگه و رو به کومرو میکنه و میگوید دیگه از حالا به بعد پدرت بالاسرته . کومرو که متوجه منظورش نشده سکوت میکنه و میخنده.

فردای ان روز دوعان به چتین میگه دیشب رفتار و حرفهای ییلدیز خیلی مشکوک بود حس میکنم یه چیزهایی فهمیده. چتین بهش میگه تا جایی که من فهمیدم ییلدیز خیلی حسوده اگه فهمیده یا شک کرده باشه حتما یه چیزی میگه سکوت نمیکنه اصلا امکان نداره. چاتای به اندر زنگ میزنه و خبر شراکتش با دوعان را بهش میده و در ادامه میگه قراره بیاد شرکت تا حرف بزنن که اندر حساب خوشحالم میشه. اندر به اتاق چاتای تو شرکت میره و بهش طعنه میزنه که منو بازی دادی، چاتای میگه اگه میخوای باهات کاری نداشته باشم بهتره که از من و خانواده ام دور بشی. ییلدیز به فیضا زنگ میزنه و میگه بریم بیرون. فیضا اطلس را با خودش به شرکت میبره و به سدایی میگه پرستارش نبود مجبور بودم بیارم امروز اینجا. فیضا به کارش میرسه که متوجه میشه اطلس نیست. استرس میگیره و با نگرانی به دنبالش میگردد که تو اتاق چاتای پیداش میکنه. فیضا به چاتای میگه ییلدیز بهم گفت بریم بیرون چاتای تعجب میکنه و از فیضا میخواد که خودشو به دوعان نزدیک کنه که برای کارهای شرکت خوبه. آسمان به کارها و رفتارهای ییلدیز مشکوک شده به خاطر همین به جانر و امیر میگه که حواسشون به ییلدیز باشه ببینن مشکلش چیه. ییلدیز به بهانه نشان دادن محصول دست ساز خودش که برای تقویت مو هست به همان شرکت آرایشی و بهداشتی که کومرو باهاشون کار میکنه میره که اونجا متوجه محصولات کومرو میشود.

کومرو با دوستاش به رستوران عمر میرن که از کیفیت غذاها همش ایراد میگیره، عمر کلافه میشه و میره سر میزشون و با کومرو بحث میکنه. کومرو هم بهش میگه تو فضای مجازی از رستورانت انقد بد میگم تا تخته کنی درشو و با عصبانیت از اونجا میره. دوعان به شرکت میرسه و به اندر و چاتای جلسه میگذازند و در آخر قرارداد را می بندند. دوعان برای شراکت جدیدش با چاتای همه را به شب به رستوران دعوت میکند. فیضا و ییلدیز تو رستوران عمر قرار میزارن و ییلدیز به خاطر رفتارها و اتفاقات گذشته دوباره معذرت خواهی میکنه و درباره رابطه اش با عمر سوال میکنه. فیضا میگه به خاطر بچه و کارهاش وقت زیادی واسه عمر نمیتونم بزارم و به خاطر همین باهم به مشکل خوردیم. شب یواشکی ییلدیز از گوشی چاتای قسمت صفحه تماس هاش با کومرو و پیج فیک اینستاگرامش عکس میگیره…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا