خلاصه داستان قسمت ۶ فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک خلاصه داستان قسمت ۶ فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تیوی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود.
قسمت ۶ فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
دوعان با آرزو به شرکت میره، اندر که آرزو را میبینه به اتاق دوعان میره و با طعنه موضوع متاهل بودنشو بهش میگه. دوعان میخنده و به اندر میگه آرزو زنم نیست دوست دختر قبلیم بوده که ۷ سال باهم بودیم ولی الان دیگه ۲ ماهی شده که از هم جدا شدیم ولی خب هنوز دوست با اعتماد منه. اندر میگه ولی رفتارش یجوریه و به خاطر دروغ هایی که فمهمیدم ازش آدم مورد اعتمادی نیست. دوعان باهاش حرف میزنه و آرومش میکنه و دل اندر را نرم میکنه، سپس بهش میگه چاتای بهم گفته برای شرکت من مدیر انتخاب کنم. اندر باهاش حرف میزنه تا او را به عنوان مدیر شرکت انتخاب کنه که دوعان بهش میگه بزار ببینم چی میشه بهت خبر میدم. ییلدیز به خانه کومرو میره و باهاش درباره کرم های پوستش که به تازگی همه جا خبرساز شده حرف میزنه که کومرو میگه موضوع خیلی جدی نیست تقصیر خود شرکته. ییلدیز درباره ارزو با کومرو حرف میزنه که او بهش میگه دوست دختر قبلی پدرمه. یه خبرنگار از طرف شرکت مد و لباس به خانه کومرو می رود تا باهاش مصاحبه کنند به عنوان یه بلاگر. ییلدیز از اینستاگرام برنامه مصاحبه لایو کومرو را میبینه.
کومرو در برنامه زنده اینستاگرامش یه کیف قیمتی و مارکشو نشون میده و میگه تصمیم دارم تو مهمانی بعدی ازش استفاده کنم، ییلدیز یکدفعه یه فکری به سرش میزند. آرزو تو جلسه ای در شرکت حضور پیدا میکند و فیضا از روی رفتار اندر با آرزو متوجه میشه که باهاش مشکل داره به خاطر همین از روی قصد با آرزو گرم میگیره و خوب رفتار میکنه. ییلدیز برای عملی کردن نقشه اش از امیر کمک میخواد و به ناچار ماجرای خیانت کردن چاتای با کومرو را بهش میگه، ییلدیز به امیر میگه بره بازار و یه کیف تقلبی هم شکل کیف کومرو بخرد تا در یه موقعیت کیف هارو باهم جابه جا کند و از این قضیه به کسی چیزی نگه. امیر مدل کیف را پیدا میکنه ولی به خاطر کیفیت و شباهتی که به اصلش داره قیمتش بالاست و ییلدیز تصمیم داره تا به صورت قسطی بخره. فیضا به رستوران پیش عمر میره و بهش میگه دیگه من نمیتونم به این رابطه ادامه بدم باید تموم کنیم و مثل دوتا دوست باشیم چون من به خاطر بچه و کارهای شرکت نمیتونم برات وقت بزارم و باب میلت باشم، عمر نیز قبول میکنه. ییلدیز به خاطر اینکه بنا به گفته وکیل مدرک جمع کنه به بهانه اینکه هالیت میخواد کومرو را ببینه، تو حیاط کومرو را صدا میکند و گوشی را روی ضبط صدا میگذارد و یواشکی تو گلدان کار میزاره و به یه بهانه ای به داخل خانه میره تا چاتای و کومرو تنها شوند.
چاتای از کومرو گلگی میکنه که چرا واسش قیافه میگیره وای کومرو بهش اهمیتی نمیده و ازش خداحافظی میکنه و به خانه میره. فردای آن روز ییلدیز با امیر به خانه کومرو میره. بعد از چند دقیقه ییلدیز به امیر میگه بره اتاق تا به بهانه عوض کردن پوشک هالیت کیف ها را باهم عوض کنه. تو جلسه ای در شرکت دوعان برخلاف میل و چیزی که اندر تصور میکرد، آرزو را به عنوان مدیرعامل انتخاب میکنه و از توانایی هایش تعریف می کند. اندر به شدت عصبی میشه و از طرفی فیضا و چاتای به آرزو تبریک میگن. آرزو همه ی انها را به خانه اش دعوت میکند برای صرف شام. اندر به اتاقش میره که وقتی دوعان میره پیشش، با حرص و عصبانیت ازش گلگی میکنه، دوعان بهش میگه من خودم از قصد انتخابت نکردم که سرت شلوغ نشه بتونیم باهم زیاد وقت بگذرونیم و تفریح کنیم. اندر یخوردا اروم میشه . کومرو با یکی از دوستاش به رستوران میرن و باهم حرف میزنن. دوعان می گوید او به عمد اندر را انتخاب نکرده تا سر او به خاطر کارهای شرکت شلوغ نباشد و بتوانند با همدیگر وقت بگذرانند و به تفریح و سفر بروند. اندر کمی قانع می شود. کومرو به همراه یکی از دوستانش به رستوران می رود. دوستش بهش میگه که تازگیا با یه پسر آشنا شدم و میگه که دعوتش میکنم بیاد اینجا ببینیش.
بعد از چند دقیقه عمر بهشون ملحق میشه که کومرو با دیدنش عصبی میشه و بهم دیگه مدام تیکه و کنایه میزنن. کومرو که از دیدن عمر کلافه ست برای دوستش ماجرارو تعریف میکنه و میره. از شرکت لوازم ارایشی بهداشتی به ییلدیز زنگ میزنن و میگن که از محصول دست سازش استقبال شده و برای تولید تایید شده و ازش میخواد که به آنجا برود. ییلدیز با امیر پیش یه عکاس میرن و بهش میگن که حواسشون به چاتای و کومرو باشه و وقتی به ویلا میرن ازشون عکس بگیره. ییلدیز پیش وکیل میره و صدای ضبط شده و عکس هارا بهش نشان میدهد و وکیل بهش میگه اونا پیش هگ نیستن خیلی راحت میتونن انکارش کنن به خاطر همین به مدرک های بهتر و بیشتری نیاز داریم. کومرو برای یه مراسم به عنوان بلاگر به یک فروشگاه لباس میره، ییلدیز هم به اونجا میره. کومرو وقتی کیفشو برمیداره همه از کیفش تعریف و تمجید میکنند که ییلدیز از قصد ابمیوه میریزه رو کیفش. صاحب فروشگاه کیف را میبرد تا تمیز کند و وقتی برمیگرده رو به کومرو میکنه و میگه کارشناس فروشگاه کیفو بررسی کردن این کیف اصل نیست قلابیه. کومرو به شدت عصبی میشه و داد و بیداد میکنه و قلابی بودن کیفو انکار میکنه. همه کسایی که اونجان از کومرو فیلم میگیرن، ییلدیز از دور لبخند موفق آمیزی میزنه و میره.
ییلدیز به امیر میگه یه کلیدساز پیدا کند تا در نبود چاتای به ویلا بره و یه جا کار بزاره تا از انها فیلم بگیره. اندر به خانه دوعان میره که کومرو هنوز هنوز عصبانیه. اندر پیش کومرو میره تا آرومش کنه و به خودش نزدیک کنه و بهش میگه اتفاق هایی که قبلا افتاده اصلا تصادفی نمیتونه باشه و کسی از قصد این کارو انجام میده و به کومرو میگه خیلی دقت کن تا دشمنتو پیدا کنی هرجا هم که کمک خواستی نگران نباش من هستم به من بگو، کومرو تشکر میکنه. اندر موقع رفتنش حرف های دوعان به چتین را میشنود و متوجه می شود که دوعان قصد دارد برای آرزو راننده شخصی بگیره. اندر به جانر میگه یه راننده برای آرزو پیدا کند تا از طریق اون سر از کار ارزو دربیاره. فردای ان روز چاتای به ویلا میره و همونجا منتظر کومرو مینشیند. یه نفر به داخل ویلا میاد و از اونجایی که چاتای توقع داشت کومرو باشه با دیدنش شوکه میشه. همان موقع کومرو به خانه ییلدیز میره و بهش میگه باید حرف بزنیم…
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |