سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی استانبول ظالم

در این مطلب از سایت کولاک خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی استانبول ظالم را برای شما کاربران عزیز و علاقمند به سریال های ترکی آماده کرده ایم که در ادامه این پست می خوانید. سریال zalim istanbul در ژانر درام ساخته شده است و بازیگران این سریال عبارتند از؛ بهار شاهین، برکر گوون، سرا کوتلوبی، مینه توگای، دنیز اگور، ادریس نبی تاشکان، فیکرت کوشکان، سیمای بارلاس، اوزان دولونای.

سریال ترکی استانبول ظالم

خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی استانبول ظالم

آن شب رئیس به پرسنل خانه استراحت میدهد تا فردا صبح کارشان را شروع کنند. نورتن برای بردن جمره آمده است زیرا آگاه صدایش کرده. جون با مادر بزرگش بخاطر اینکه خدمتکار شده اند بحث میکند و از این شرایط ناراضی است. او به نورتن میگوید که قرار بود عروس آقا آگاه شود و با جنگ ازدواج کند پس چه شد، نورتن از این گفته ها تعجب میکند و می فهمد که نریمان به نوه اش دروغ گفته است. نورتن به جرن می گوید که آن جریان عروس منتفی شده است و آگاه دیگر عروس نمیخواهد. او جمره را به ویلا میفرستد و با نریمان در حیاط صحبت میکند، نریمان دروغ خود را توجیه میکند و توضیح میدهد اگر حقیقت را به جرن میگفت که برای پسر معلول زن میخواهند، عمرا به استانبول نمی آمد.

نورتن میگویند که باید جلوی نوه ات را بگیری تا شر به پا نکند، در اتاق ندیم، دکتر خانوادگی کاراچای آمده تا آزمایش های ندیم را بررسی کند. او هیچگونه ماده ی مشکوکی در برگه ی آزمایش نمیبیند و معلوم است که با شنیز هماهنگ شده تا آگاه را گول بزنند. جمره با اجازه نگاهی به برگه می اندازد و میبیند که آزمایش نرمال است. شنیز با کنایه میگوید چیزی که دکتر متخصص دیده، پرستار هم میتواند ببیند، یعنی پرستار بیشتر از دکتر میفهمد؟ جمرہ میگوید که چندین سال پرستار اورژانس بوده و آزمایش هم چیزی نشان نمی دهد. پس از آنکه دکتر میرود، شنیز میخواهد قرص های ندیم را بدهد.

اما جمره مانع میشود و می گوید از این به بعد قرص ها و برنامه غذایی ندیم را تحت کنترل خواهد داشت و فردا صبح برای خرید دارو به داروخانه خواهد رفت. جمره احتمال می دهد که شنیز قرص های دیگری به ندیم میخوراند و به بهانه ی تاریخ انقضا، میخواهد داروهای جدید بگیرد. شنیز که عصبی شده دست شوهرش را میگیرد تا سر میز شام بروند. آگاه از اینهمه توجه و حساسیت جمره خوشش آمده و باور دارد این پرستار مانند قبلی ها نیست. در سالن طبقه پایین، آگاه و شنیز و جنگ و داملا سر میز شام نشسته اند. شنیز از اینکه خانواده اش بلاخره دور هم جمع شده اند خوشحال است.

آگاه از پسرش میپرسد که آیا به ندیم سلام کرده یا نه؟ جنک از وقتی آمده به دیدن ندیم نرفته است و هروقت صحبت از ندیم میشود، رنگ از رخ اش میپرد، چند لحظه بعد، جمرہ ندیم را که روی ویلچر نشسته با آسانسور به پایین، سر میز شام می آورد. همه از این کار جمره تعجب میکنند اما او میگوید که برای روحیه ندیم بهتر است که کنار خانواده باشد. و شروع میکند به ندیم غذا میدهد. آگاه از اینکار جمره خوشش می آید اما جنگ حالش بد میشود و از سر میز بلند شده و بیرون میرود. شنیز تظاهر به سیر شدن میکند و او نیز آنجا را ترک میکند، داملا نگاه های ترحم انگیز به ندیم میکند و نمیتواند غذا بخورد.

جمره به او تیکه می اندازد و از بیگناهی برادرش می گوید. داملا عصبانی بلند شده و میرود. وقتی غذای ندیم تمام میشود، آگاه به جمره می گوید: از روز اول که دیدمت ازت خوشم اومد. سالهاست که ندیم با ما غذا نخورده و این اشتباه من بوده. (تو واقعا منو به خودم آوردی، ازت ممنونم) اما جمره با سراحت به رئیس میگوید : من هیچاز شما خوشم نیومده آقا آگاه، بخاطر کاری که با خواهر و برادرم کردین ازتون خوشم نمیاد و الانم مجبوری اینجام، اما به ندیم مجبوری رسیدگی نمیکنم از این بابت مطمعن باشید. سپس ندیم را به اتاقش برمیگرداند.

آگاه لبخند میزند و همچنان از این دختر خوشش می آید و عقیده دارد دختری درستکار و دل پاک است. جنک به دیسکو رفته و با دختر های غریبه میرقصد و پشت سر هم مشروبه میخورد و مست میکند. شنیز منتظر پسرش نشسته است. جن در اتاقش بجای خوابیدن، آرایش میکند و منتظر آمدن جنگ است. او پس از اینکه نورتن گفت آگاه دیگر عروس نمیخواهد نقشه ای کشیده تا جنگ را ببیند. جمره وجرن در یک اتاق می مانند و پس از آمدن جمره، جرن خودش را به خواب میزند.

ساعت سه و نیم صبح میشود و هنوز خبری از جنگ نیست تا اینکه صدای ماشین می آید. جرن به استقبال جنگ میرود و خود را معرفی میکند. جنگ که بسیار مست کرده کسی را نمیشناسد و با کمک جرن به اتاقش میرود. همه در خانه خواب هستند و هیچکس متوجه حضور آنها نمیشود. جنگ روی تختش مینشیند و جون به او میگوید من همسر آینده تو هستم. جنگ میخندد و میگوید قبول است. آن شب جرن با جنک میخوابد و وقتی میخواهد آنجا را ترک کند آباژور را زمین می اندازد. از صدای مهیب آباژور، شنیز بیدار میشود و به اتاق جنگ می آید و پتو را روی پسرش میکشد. جرن پشت در قایم شده است و کمی بعد از خانه خارج میشود. جمره از خواب بیدار شده و جای خالی جرن را میبیند.

او در پذیرایی دنبال جون میگشت که با مادرش روبرو میشود. جمره کاری میکند که مادرش بخوابد و از نبود جرن خبردار نشود. جرن با پریشان حالی به خانه می آید و چیزی به خواهرش نمی گوید. او سریعا به حمام میرود و دوش میگیرد. جرن جلوی آینه خود را جرن کاراچای می نامد….

 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی استانبول ظالم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا