خلاصه داستان قسمت ۸ فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک خلاصه داستان قسمت ۸ فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تیوی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود.
قسمت ۸ فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
ییلدیز واسه خودش یه خانه جدا گرفته و با مادرش آسمان و هالیت جان برای زندگی به آنجا رفتند. ییلدیز تمام مدت گریه میکنه و حال خوبی ندارد ولی تمام سعیشو میکند که کسی از این حالش باخبر نشود، آسمان که میدونه حالش خوب نیست غصه میخورد. چاتای وقتی به خانه اش می رود متوجه میشه که ییلدیز اونجا نیست و حالش گرفته می شود. چاتای که دلش واسه پسرش تنگ شده به اتاقش سر میزند. کومرو و دوعان وقتی به خلنه برمیگردند، دوعان سر کومرو داد میکشد و باهاش دعوا میکند که چرا همچین کاری کرده، کومرو بهش میگه که چاتای منو دوست داره میخواد با من باشه. دوعان سرزنشش میکند و میگه چاتای زنش فقط واسش مهمه و دنبال اونه نه تو. اندر به جانر میگه الان که میونه کومرو و دوعان خراب شده میتونم با این ترفند که میخوام رابطشونو خوب کنم خودمو تو دل دوعان جا کنم و واسش محبوب بشم.
از طرفی هم فکر کنم الان که رابطه ی دوعان و چاتای بد شده به نفع من شده من تو شرکت سود میکنم و اندر به خاطر اینا خیلی خوشحال است. دوعان پیش آرزو رفته. آرزو تلاش میکند تا دوعان را آرام کند و بهش میگوید که تو الان باید طرفدار دخترت باشی پشت اون بایستی که دوعان با عصبانیت میگه من فقط طرف حقو میگیرم و کومرو کارش اشتباه بوده. چاتای که به شدت بهم ریخته ذهنش کومرو را بلاک میکند، از طرفیکومرو هرچی زنگ میزنه به چاتای میبینه که خطش مشعوله. چاتای از سدایی کمک میخواد که او هم قبول میکنه و به دنبال محل زندگی ییلدیز میگردد. فیضا تو خانه اش نشسته و فیلم مراسم را میبیند و از خیانت کومرو و چاتای مطلع می شود و اون موقع تازه میفهمد که دلیل عذرخواهی کردن ییلدیز ازش چی بوده. فردای آن روز سدایی به آسمان زنگ میزند و با اصرار و خواهش ازش میخواد تا آدرس ییلدیزو بهش بده. آرزو سوار ماشین می شود تا به طرف شرکت برود.
او به راننده میگه که باید یه قرارداد سکوت امضاء کنه که مجبور شود تا هرچی میشند به هیچکس نگه. ییلدیز به طرف خانه جدید ییلدیز میره و با کلی اصرار بالاخره موفق میشه تا به داخل خانه اش برود. چاتای تمام تلاششو میکنه تا ییلدیز او را ببخشد. چاتای اظهار پشیمانی می کند که ییلدیز اهمیتی نمیدهد و ازش میخواهد که از خانه اش بیرون برود. اندر پیش دوعان می رود و بهش میگه که نباید نشون بدی که رابطه ات با دخترت بد شده باید به همه نشون بدی که رابطتون خوبه و پشت دخترتی و بگی که یه سوء تفاهم پیش اومده و اصلا اینجوری که ییلدیز برداشت کرده نیست. از طرفی پیش کومرو میرود و آرامش می کند سعی میکند بهش نزدیک شود. راننده آرزو از ماجرای قرارداد سکوت به جانر میگوید، جانر هم سریعا به اندر میگه و اندر مطمئن تر می شود که آرزو داره چیزی را پنهان میکند به خاطر همین به جانر میگه باید برم به خانه آرزو و تو خانه اش شنود کار بزارم.
کورو میفهمد که چاتای شماره اش را بلاک کرده به خاطر همین به شدت عصبی و کلافه می شود و به سرعت به طرف خانه چاتای می رود. وقتی می رسد متوجه می شود که چاتای خانه نیست، به خاطر همین منتظرش می ماند تا بیاد. ییلدیز به ایسل می گوید که با نرمین خدمتکار خانه چاتای زنگ بزند تا بفهمد اوضاع و احوال اونجا چجوریه؟! ییلدیز متوجه می شود که کومرو رفته اونجا به خاطر همین ییلدیز عصبی میشود و فکر میکند که هنوز باهم در ارتباطن. وقتی چاتای به خانه می رود، کومرو به طرفش می رود و باهاش دعوا میکند، چاتای بهش میگه رابطه من و تو از همون اول هم اشتباه بوده و خیلی پشیمانم دیگه هم نمیخوام ببینمت. کومرو به خدمتکارش که هم محله ای ایسل بوده ادرس ییلدیز را گیر می اورد و به انجا می رود. کومرو به ییلدیز میگه چاتای اومد دنبالم و منو چاتای قبلا باهم دوست بودیم سپس عکس های عاشقانه شان را به ییلدیز نشون میدهد، ییلدیز میگه واست متاسفم که با وجود دوستیمون بهم خیانت کردی و کومرو را از خانه اش بیرون میکند.
اندر به یه بهانه آرزو را با خودش به بیرون میبرد و جانر به خانه آرزو می رود و دستگاه شنود را اونجا کار میگذارد. چاتای به رستوران عمر می رود و با عمر درباره ییلدیز و رفتنش درد و دل میکند سپس اصرار دارد تا به خانه ییلدیز برود. چاتای جلوی در خانه ییلدیز میرود و با داد و صدای بلند از ییلدیز خواهش میکند تا ببخشتش ولی ییلدیز اصلا بهش اعتنایی نمیکند. آسمان از بالکن خانه می رود و از چاتای و حرف هایی که میزند فیلم میگیرد. عمر با زور و اصرار بالاخره موفق می شود که چاتای را با خودش ببرد. آسمان فیلمی که گرفته را برای کومرو میفرستد تا بفهمد کسی که چاتای میخواهتش ییلدیزه نه کومرو. کومرو با دیدن اون فیلم کلافه می شود و اعصابش خورد می شود. فردای آن روز دوعان تو شرکت پیش چاتای می رود و بهش میگه که باید سهامتو به من بفروشی و از اینجا بری. چاتای زیر بار این حرف نمی رود و قبول نمیکند که دوعان میگه پشیمانت میکنم.
اندر و جانر با امیر به خانه ییلدیز می روند. ییلدیز بهشون میگه که من تصمیممو گرفتم میخوام از چاتای جدا بشم. اندر آرومش میکند و خودشو صمیمی با ییلدیز نشان میدهد وبهش میگه دوعان یه مهمانی میخواد بگیره که اونجا واقعیتو بگه و اتهامو از رو کومرو برداره. کومرو با دوستاش به رستوران میروند. جانان پیششون میرود و به تحقیر به کومرو میگه که پدرت دوعان خیلی وقته که از رابطه تو با چاتای خبر داره و بهم پول داد تا از این موضوع به کسی چیزی نگم. کومرو با عصبانیت به طرف شرکت میرود و با دوعان دعوا میکند سر این قضیه. دوعان با خونسردی بهش میگه حد خودتو بدون، درست حرف بزن و دروغ های کومرو و پنهان کاری و خیانتشو دوباره به روش میاره. سپس بهش میگه از یه برنامه تلویزیونی واست وقت گرفتم باید بری بگی که همه چی دروغ بوده و سوء تفاهمی بیش نبوده. آرزو تو خانه اش تلفنی صحبت میکنه و میگه که قصد داره دوعان را فریب دهد و سهامشو از چنگش دربیاره، جانر با شنود میشنوه و فایل صوتیش را برای اندر میفرستد.
شب ییلدیز به اندر زنگ میزنه و بهش میگه که بیا پیشم باهم خوش بگذرونیم، اندر که داره میره به مهمانی دوعان، به ییلدیز میگه سردرد دارم باشه واسه یه روز دیگه. خبرنگارها در مهمانی دوعان حاضر شدند و اندر پنهان شده تا توی فیلم نیافتد که ییلدیز او را ببینه. دوعان از دخترش حمایت میکند و به همه میگوید که به کومرو دختر من اتهام خیانت زدند. دوعان چیزهایی که باید کومرو به خبرنگارا بگوید را تو برگه نوشته و بهش داده است. کومرو عصبانی می شود و جلوی خبرنگارا همان حرفارو میزند و میگه که همه چیز دروغ بوده. ییلدیز که فیلم مهمانی و حرف های دوعان و کومرو را میشنود از پررویی و وقاحت آنها به شدت عصبی می شود. اندر به شرکت پیش دوعان می رود و بهش میگه که ارزو میخواد ازت سوء استفاده کنه و فایل صوتی را براش پخش میکنه. دوعان خیلی معمولی بدون اینکه تعجبی بکنه ارزو را صدا میزند. ارزو به اندر میگه که از اومدن جانر به خانه ام و گذاشتن شنود تو خانه ام خبر دارم و فیلم دوربین مدار بسته خانه اش را بهش نشان میدهد.
اندر با دیدن فیلم دست و پاشو گم میکنه و نمیدونه که باید چیکار کنه. سدایی یه پاکت نامه را برای چاتای میبرد و چاتای وقتی بازش میکند با برگه طلاق روبرو میشود و کلافه می شود. کومرو به برنامه تلویزیونی میرود. دوعان برنامه را میبیند و اسمان ییلدیز را صدا میزند تا باهم دیگه برنامه را ببینند. کومرو برخلاف تصور همه تو برنامه اعتراف میکند که حس خوبی بوده و عشق خیلی بزرگی را تجربه کرده و به خاطر انجامش اصلا پشیمان نیست و احساس ندامت نمیکند و هیچ چیزی را انکار نمیکند. دوعان به شدت عصبی میشه جوری که کارد بزنی خونش در نمیاد از طرفی ییلدیز شوکه شده و ماتش برده.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |