سریالسریال‌ایرانی

خلاصه قسمت اول تا آخر سریال بانوی عمارت شبکه سه همراه تصاویر

مجله اینترنتی کولاک : قصه سریال بانوی عمارت از نگاه عاشقانه شاهزاده ثروتمندی به نام ارسلان به دختر زیبا رویی به نام فخرالزمان در هجره پارچه فروشی میرزا اسد شالچی آغاز شد .

شاهزاده ارسلان قصه بانوی عمارت با سختی های زیاد و از میدان به در کردن خواستگار دیگر یار به وصال فخری رسید .

 

پس از عروسی شازده و فخر الزمان مشکلات  زیادی برای این دو ایجاد شد که منشا تمام مشکلات دسیسه های حضرت والا یعنی همان جهانبخش پسر عمویش بود .

 

اولین اتفاق بد مرگ شاه بود که عروسی شازده و فخری به هم خورد  و دست ارسلان از مقام و منصب کوتاه ماند .

سپس میرزا اسد به جرم همکاری با میرزا رضا کرمانی در ماجرای قتل شاه دستگیر شد و به کمک شازده ارسلان نجات پیدا کرد . پس از آرام شدن اوضاع فتنه ای دیگر به پا شد و رجب  علی نوکر شازده بدست شخصی به نام گودرز که آدم حضرت والا بود کشته شد .

 

شازده خواهری به نام طلا داشت که بیماری پوستی لاعلاج داشت و شب ها مخفیانه به خانه اش می رفت ، روزی فخری و بهجت راز فاش نشده طلا را  فهمیدند و اتفاقات پر ماجرایی رخ  داد …

شازده به خونخواهی نوکرش به سراغ سیمون رفت اما دست روزگار همراهش نبود و بدشانسی آورد و خودش گرفتار شد و زیر شکنجه های سنگین بار ها و بارها گفت که من نه شازده ام نه نوکری به اسم رحبعلی نداشتم .

در پایان کار پس از آنکه شازده بعد از ماجرای مخزن شاهی دوباره  به خودش آمد و همان شازده سابق شد به سراغ گودرز رفت و در استبل خانه اش شکنجه اش داد تا قدم به قدم به حضرت والای منفور قصه زندگی اش نزدیک شود .

 

شبی جواهر با نقشه قبی به  خانه شازدهرفت تا فخرالزمان و امیر هوشنگ درون شکمش را بکشد اما شانس همراهش نبود و مجبور به قتل مهری شد و سپس فرار کرد .

 

اما فخری فهمید که حواهر آدم حضرت والا یعنی همان جهانبخش است و این آغازی است برای پایان دسیسه های حضرت والا و قصه های تلخ  زندگی شاهزاده ارسلان و بانو فخرالزمان .

جهانبخش میرزا.حضرت والا

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا