سریالسریال‌ایرانی

داستان قسمت هشتم سریال دل درشبکه نمایش خانگی+ لینک دانلود با کیفیت بالا

بسیاری از طرفداران مجموعه های شبکه خانگی به دنبال داستان قسمت هشتم سریال دل هستند. این سریال در هفته های اخیر با استقبال زیادی روبه رو بوده است. بسیاری معتقدند داستان عاشقانه و مهیج این سریال به همراه ستاره هایی که در آن حضور دارند دو عامل مهم در دیده شدن سریال دل هستند.
داستان قسمت هشتم سریال دل
داستان قسمت هشتم سریال دل

برای دانلود قانونی قسمت ۸ سریال دل می توانید به لینک زیر مراجعه کنید:
https://upera.shop/ref/8ODk/bmNAqilk

در قسمت قبل دیدیم که رابی مدتی به ایران و خانه‌ای که در آن بزرگ شده برگشته بود و هر لحظه اشتیاق بیشتری برای دیدار دوباره‌ی آرش پیدا می کرد. اگرچه اتابک در صحبت هایش با رابی به صراحت به او گفت که آرش عاشق او نیست و بهتر است که زودتر به جایی که بوده است برگردد، اما رابی تصمیمش را گرفته بود و برای بدست آوردن آرش هیچ تحقیر و آسیبی نمی‌تواند مانع راهش شود.
توران هم با نقشه کشیدن هایش سعی کرد اوضاع را کنترل کند. او از طرفی نامزد رابی را که به دنبال او می گشت گمراه می‌کند و از طرفی هم سعی می‌کند هر نشانه‌ای که آرش را به یاد رستا می‌اندازد از میان ببرد. همه‌ی کار هایش را نیز در چشم دیگران به گردن شوهرش می‌اندازد تا دیگران را به او بد بین و از او متنفر کند.
سریال منوچهر هادی کماکان به گشت و گذار سلانه سلانه اش در حال و هوای فیلمنامه‌ای به اسم دل، نوشته‌ی بابک و میثم کایدان ادامه می‌دهد. این حد از کندی و بی کنشی در هر قسمت این سریال به شدت تعجب آور است. اکثر تماشاگران این سریال کما اینکه در نظراتشان در جا‌های مختلف نیز پیداست معتقدند که در کل این هفت قسمت به جز به هم خوردن عروسی گویی هیچ اتفاق دیگری نیفتاده است.
سهل انگاری کارگردان این سریال در مسائل مختلف در نوع خودش بسیار تامل برانگیز است. این که دختری در مقابل پسر خاله اش از عاشق بودنش بگوید و نشانه‌هایی از عشقش بدهد که شبیه پسر خاله است و پسر خاله نیز در مقابل به او توصیه کندکه بهتر است این عشق را زودتر به معشوق ابراز کند، می‌تواند ایده‌ی جالبی در ذهن باشد. اما آن چه به تصویر در آمده است چیزی نیست جز عشوه‌های دوست نداشتنی دختر و بلاهت پسری که از بس دو زاری اش کج است هنوز متوجه نشده است که دختر خاله اش عاشق اوست!
در صحنه‌هایی که نوبت به بازیگران آماتور سریال می‌رسد تا آن چه را در کارگاه‌های آموزشی منوچهر هادی آموخته اند به بوته‌ی آزمایش گذارند، خود کارگردان نیز به طرز جالبی آماتور می‌شود.
تحمل لحن و آهنگ بیانی آماتوری این بازیگران، در سریالی که برای حمل اسامی بازیگرانش و همینطور مبالغ هنگفت صرف شده در آن یک تریلی هم کفاف نمی‌دهد، بسیار دشوار است. البته که این بازیگران تازه کار به هیچ وجه تقصیری ندارند اگر شبیه به بازیگران فیلم‌های ایرج ملکی حرف می‌زنند. این نشانه‌ی بی استعدادی آن‌ها نیست. بدون کمک کارگردانی مجرب هر بازیگری با هر سابقه‌ای می‌تواند به این ورطه دچار شود. کما اینکه تا حدی هم شده اند.
در سکانسی از این قسمت ملیکا، دوست رابی در آلمان، وارد خانه‌ای می‌شود حیاط را می‌گذرد تا نزدیکی درب عمارت که سیاوش از آن بیرون می‌آید. سلام می‌کنند. سیاوش از او درباره‌ی این که از رابی خبر دارد یا نه چند سوال می‌پرسد و بعد از پاسخ‌های منفی از هم خداحافظی می‌کنند و دوباره ملیکا طول حیاط را طی می‌کند و خارج می‌شود.
چطور می‌توان باور کرد این میزانسن آماتوری، ساخته‌ی کارگردانی است که هشت فیلم سینمایی و چندین فیلم تلوزیونی و سریال دیگر ساخته است. گفت و گویی به این حد ساده چرا باید رو در رو انجام گیرد؟ چرا پسر او را به داخل خانه دعوت نمی‌کند؟ دختر به درخواست پسر این همه راه را می‌آید و به دو سه سوال او جواب می‌دهد و می‌رود؟ مگر چه بدهی‌ای به پسر دارد؟ آیا همه‌ی این سکانس بر این اساس که در زمان فیلم برداری نور خارجی مناسبی در لوکیشن فیلم برداری موجود بوده است طراحی نشده است؟

همچنین بخوانید:

هر آنچه باید درباره سریال دل بدانید+جزئیات کامل

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا