سریالسریال خارجی

داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی کلاغ سیاه + جزئیات

داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی کلاغ سیاه kuzgun در این مطلب. بازیگرانی که در این سریال بازی می کنند عبارتند از: باریش اردوچ، بورجو بیریجیک، ستار تانریوجن، هتیجه اصلان، سنار شاهین، اشن ارگولو، آیتک سایان، ایپک ادرم، دریا بسرلر، آمینا کارمان، نورای شرف اوغلو، لونت اولگن،هنده دیلان هنچی، سو بورجو کوشن، آیکوت ییلماز که از مهمترین هنرمندان و بازیگران سریال ترکی کلاغ سیاه هستند.

داستان قسمت 42 سریال ترکی کلاغ سیاه
داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی کلاغ سیاه
مریم به اتاق می‌رود و در گنجه را باز می‌کند. وسایل های قدیمی یوسف و لنگه کفشی از کوزگون آنجاست. کوزگون با دیدن آنها یاد ایام گذشته می‌افتد. مریم نامه ای که یوسف زمانی برای درویش نوشته بود را نشان می‌دهد. کوزگون در پی علت مرگ پدرش است اما هنوز نتوانسته چیزی پیدا کند. او موقع ترک خانه به مادرش می‌گوید که حتما آگهی فروش خانه را بردارند.
.
دیلا به دیدن سلجوق می‌رود تا با کمیسر صحبت کند. مردی از طرف شرمین، دیلا را تعقیب کرده و عکس هایی از او می‌گیرد. سلجوق که از این قضیه اطلاع دارد، به دیلا می‌گوید که طبیعی رفتار کند. عکاس عکس هارا به شرمین می‌فرستد و میرود. دیلا و کمیسر یکدیگر را در جنگل ملاقات میکنند. دیلا از رفتار های عجیب کوزگون پس از بازگشتش به خانه می‌گوید. دیلا سعی دارد که به کمیسر بگوید که کوزگون آدم خوبی ست و می‌شود برایش امیدوار بود. اما کمیسر می‌گوید: « فکر کردی برای چی اومدم پیش تو؟ چون تو نمیخواستی تو دنیای خلاف باشی اما کوزگون میخواد. اگه میخوای بابات زودتر آزاد بشه، باید بهرام آدی وار و بوسیله کوزگون دست من بدی. یکاری کن بهت اعتماد کنه.»
.
دیلا به انبار برای دیدن کوزگون می‌رود. او متوجه می‌شود که کوزگون قصد انجام کاری را دارد. برای همین به بهانه کمک کردن اصرار میکند تا حرف بزند. کوزگون می‌گوید که مدارک مربوط به مرگ پدرش را می‌خواهد. دیلا می‌گوید که تا شب آنها را حاضر می‌کند. او پنهانی با کمیسر تماس می‌گیرد و خبرچینی کوزگون را میکند و از او کمک میخواهد . کمیسر می‌گوید‌: « حتما از علت اینکارش باخبر شو. ممکنه ربطی به بهرام داشته باشه»
آن شب، سلجوق مدارک را به دست دیلا می‌رساند و میرود. اهالی خانه همچنان خیال میکنند که سلجوق دستیار دیلاست. کوزگون با دیدن او حساس و غیرتی می‌شود. دیلا اهمیتی نمی‌دهد و در عوض برگه ها را تحویل میدهد.
او سعی می‌کند هدف کوزگون را از اینکار بداند. اما کوزگون می‌گوید که بهتر است بیلیارد بازی کنند. اگر دیلا ببازد یعنی جواب سؤالش را نمی‌گیرد و اگر برنده شود همه چیز را می‌فهمد. دیلا قبول می‌کند ولی بازی کمس از یادش رفته است. کوزگون به او نحوه ی صحیح گرفتن چوب بیلیارد را آموزش می‌دهد. در آخر دیلا موفق شده و شرط را می‌برد. کوزگون از شک و شبه هایش نسبت به مرگ پدرش می‌گوید. دیلا نام چهار نفر که در مدارک آمده سرچ می‌کند. دونفر از آنها مرده اند و دو نفر دیگر آدرس مشخصی ندارند. دیلا اتفاقی ساعت کوزگون را که روی میز بود می‌شکند و قول می‌دهد که تعمیرش کند. زیرا از یوسف به جا مانده است و برای کوزگون اهمیت دارد.
.
صبح روز بعد ، رأفت از زندان به دیلا زنگ می‌زند. پس از احوالپرسی، دیلا به پدرش قول می‌دهد که زود آزادش کند و برای او جانش را هم می‌دهد. کوزگون حرف های دیلا را می‌شنود و هنگام ترک خانه با خود می‌گوید: « یادت نره اون دختر رأفت بیلگینه» رأفت به دخترش می‌سپارد که هیچوقت به کوزگون اعتماد نکند.
.
فسون دافنه را برای مدرسه حاضر می‌کند. علی از حضور او در کنار دخترش راضیست. صدا هر روز دافنه را به مدرسه می‌برد. علی به فسون می‌گوید: « تو هم مثل من هستی. اگه کسی پا روی دم ما بزاره جوابشو میدیم»

⇐ برای دیدن مطالب بیشتر به لینک های: سریال ترکیه ای، سریال های در حال پخش ترکیه ، سریال ترکی عاشقانه و سریال ترکی جدید مراجعه کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا