داستان کامل قسمت ۱۰۸ سریال ترکی عشق تجملاتی afili ask به همراه جزئیات کامل و عکس همچنین خلاصه ماجرای عشق تجملاتی قسمت ۱۰۸ در این مطلب. سریال عشق تجملاتی یکی از سریال محبوب ترکیه است که داستان عایشه و پسری به نام کرم را روایت می کند. پخش این سریال از سال ۲۰۱۹ آغاز شده و در سال ۲۰۲۰ نیز روی آنتن می رود. کارگردانی این سریال ترکی را دو چهره مشهور و سازنده مجموعه های ترکی به نام های Serdar Gözelekli و Senem Zencir برعهده داشته اند. چاغلار ارطغرل (در نقش کرم) . بورجو اوزبرک (در نقش عایشه) دو بازیگر و ستاره محبوب ترک هستند که در این سریال ایفی نقش می کنند.
قسمت ۱۰۸ سریال ترکی عشق تجملاتی
عایشه برای اینکه مراسم خواستگاری کرم را به هم بریزد دنبال نقشه میگردد. او یاد صبری افتاده و با او تماس میگیرد و قرار میگذارد. صبری مثل همیشه بخاطر دیدن و حرف زدن با عایشه خوشحال است. عایشه از او میخواهد که برای به هم زدن مراسم نامزدی او را همراهی کند. او که حوصله بحث با صبری را ندارد به دروغ میگوید که مراسم خواستگاری خدمتکار خانه محسن است. شب، خانواده جیدا به خانه محسن می روند. محسن که از پدر جیدا خوشش نمی آید، به زور سعی دارد او را تحمل کند. آنها کمی صحبت کرده و سپس محسن میخواهد سر اصل مطلب برود.
.پدر جیدا همان لحظه میگوید که دخترش را میدهد. محسن از اینکه پدر جیدا به رسم و رسوم توجه نکرده و حتی محسن هنوز خواستگاری را انجام نداده اما او دخترش را میدهد، عصبی می شود. عایشه و صبری و ولکان و غنچه در ماشین پشت در خانه محسن هستند. آنها منتظرند تا در فرصت مناسب وارد شوند. کمی بعد، عایشه پیاده شده و بقیه نیز پشت سر او می روند. صبری سریع داخل رفته و سعی دارد خواستگاری را به هم بزند. سپس عایشه وارد شده و ولکان و غنچه می آیند. جیدا با دیدن عایشه عصبی می شود. عایشه رو به کرم میگوید که او اشتباه میکند و باید به صدای قلبش گوش کند..او اصرار دارد تا کرم منصرف شود. کرم به حرفهای عایشه اهمیت نداده و از او و بقیه میخواهد که از خانه بروند. جیدا خیالش راحت شده و خوشحال می شود. عایشه با ناراحتی و دلی شکسته بیرون می رود و بقیه نیز همراه او می روند. بچه ها به خانه غنچه برمیگردند. عایشه ناراحت است و دیگر راهی به ذهنش نمی رسد. کمی بعد، کرم با ولکان تماس گرفته و از او میخواهد که نیم ساعت دیگر در پاتوق همیشگی باشد. ولکان به غنچه اشاره میکند و آنها به عمد، عایشه را به زور حاضر میکنند و به کلوب می برند. سپس خودشان پنهانی از آنجا می روند. وقتی کرم به کلوب می رود، به جای ولکان عایشه را میبیند. او عصبانی می شود و با ولکان تماس میگیرد..ولکان میگوید که از آمدن عایشه خبر ندارد و خودش بخاطر اینکه حال غنچه بد شده نمی‌تواند بیاید. عایشه نیز که از آمدن کرم بی خبر بوده، از دیدن او عصبی می شود و سعی میکند با او رو در رو نشود. عایشه و کرم همانطور که روی تخت هستند، به این فکر میکنند که آیا بینشان اتفاقی افتاده یا نه، اما چیزی به خاطر نمی آورند. یلدا یه اتاق می آید و عایشه سریع پنهان می شود. او پاهای عایشه را میبیند و تصور میکند که کرم دختری را آورده است اما نمی‌داند که او عایشه است. یلدا خانم کرم را سرزنش کرده و بیرون می رود. کمی بعد، جیدا نیز به اتاق می آید..کرم او را نیز دست به سر کرده تا متوجه عایشه نشود. آنها لباسهایشان را داخل آویز دستشویی پیدا میکنند و حدس می زنند که بخاطر باران لباس‌ها را آنجا پهن کرده آند. ۱۲ ساعت قبل، در کلوب آنها با یکدیگر بحث میکنند. عایشه به عمد شروع به مشروب خوردن زیاد کرده و کرم نیز همین کار را میکند. آنها تا آخر شب در کلوب میمانند. کرم عایشه را به زور سوار تاکسی میکند تا به خانه برساند. دم خانه غنچه، رضا ایستاده و کشیک میدهد. عایشه از ترس رضا نمی‌تواند به خانه برود. کرم به راننده میگوید که به سمت خانه آنها برود. عایشه و کرم داخل اتاق می روند..آنها کمی در عالم مستی حرف می زنند و می‌خندند. سپس به یکدیگر نزدیک می شوند…. صبح، عایشه بعد از اینکه لباسهایش را می پوشد،حاضر شده و وقتی کسی حواسش نیست با کرم از خانه بیرون می آید. آنها به یکدیگر با خیال راحت میگویند که اتفاقی بینشان نیفتاده. عایشه سوار تاکسی می شود. او ناگهان یادش می افتد که وقتی به خانه آمده اند، با یکدیگر رابطه داشته اند. عایشه با این یادآوری شوکه می شود.
