داستان کامل قسمت ۵۵ سریال ترکی لروکس

در شرکت، بوراک وقتی متوجه می شود که دمیر، مشتری او را کتک زده، تظاهر به عصبانیت کرده و این موضوع را مقابل همه مطرح میکند. دمیر و لروکس در راه شرکت هستند. دمیر از لروکس که عصبانی است معذرت خواهی میکند. آنها داخل می روند. افرادی برای مصاحبه با دمیر آمده و منتظر او هستند . دمیر برای مصاحبه‌ آماده می شود و از او فیلمبرداری می کنند‌. لروکس گوشه ای ایستاده و با افتخار و عشق به دمیر نگاه میکند.

.

بعد از تمام شدن کارها، آنها بیرون می روند تا برای شب برای ودات چیزی بخرند و آماده شوند. آنها شب به خانه ودات می روند و مشغول درست کردن غذا می شوند. ودات ماهی میپزد و لروکس سالاد درست میکند. آنها مدام سر به سر یکدیگر می گذرانند و شب خوبی را می سازند. ایبو به کافه می رود. او گوشه ای ایستاده و با موبایل صحبت میکند. آیدا به او شک کرده و وقتی نزدیک ایبو می رود او خداحافظی کرده و تماس را قطع میکند. آیدا از این رفتارهای او به ستوه آمده و تصور میکند که ایبو با دختر دیگری نیز دوست است و همزمان با اوست. برای همین نمیخواهد کسی از رابطه آنها با خبر شود.

.

ایبو از این تفکرات آیدا متعجب می شود و برای اینکه رفع ابهام کند برایش توضیح میدهد که با بنیامین، دوست روانشناس خودش در مورد دمیر و لروکس حرف می زده و قصد کمک داشته است. آیدا شوکه شده و خوشحال می شود. ایبو میگوید که اخلاق آیدا به او نیز سرایت کرده است. او همچنین میگوید که بنیامین برای خودشان نیز تمرین داده تا بیشتر و بهتر یکدیگر را بشناسند. در گلخانه ودات، هنگامی که لروکس می رود تا قهوه درست کند، ودات به دمیر میگوید که ایلول را در شهر دیده و او به استانبول برگشته است. افکار دمیر به هم می‌ریزد و میگوید که این مسأله هیچ اهمیتی برایش ندارد.

.

شب وقتی لروکس و دمیر به خانه می روند، لروکس از دمیر میخواهد که بیشتر با یکدیگر وقت بگذارنند و مانند دوست دختر و پسر برخورد کنند. صبح، لروکس برای دمیر آب سبزیجات محبوبش را آماده کرده و خودش زودتر رفته تا قهوه بخرد و به سمت شرکت برود. دمیر زودتر به شرکت می رسد.تو دم در بوراک را می‌بیند. بوراک از اینکه امروز قرار است زندگی دمیر به هم بریزد خوشحال است.

.

دمیر به اتاقش رفته و مشغول بررسی نقشه ها می شود. ایلول وارد شرکت می شود و به سمت اتاق دمیر می رود. در اتاق دریم باز است. او دمیر را مشغول بررسی و بازی کردن با خودکارش می بیند. او یادش می آید که قدیم نیز عاشق این حرکت دمیر بود. او نزدیک می رود و دمیر از دیدن او شوکه می شود. دمیر از او می‌پرسد که برای چه آمده است. ایلول میگوید که دلش برای دمیر تنگ شده و پیغام او را، که سهام شرکت را خریده گرفته است و پیشش آمده. دمیر میگوید دیگر هیچ چیزی برای او اهمیت ندارد و نمیخواهد ایلول را ببیند و همه چیز در زندگی او تغییر کرده است. ایلول به او میگوید که سهامش را از پدرش گرفته، و از این به بعد مسئول امور مالی شرکت است و هر روز او را خواهد دید. همان لحظه لروکس با قهوه به اتاق دمیر می آید.