سریالسریال خارجی

داستان کامل قسمت ۲۳ سریال ترکی معصومیت

در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی معصومیت Masumiyet را می خوانید، برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. سریال ترکی معصومیت در ژانر درام، جنایی به کارگردانی عمور آتای و تهیه کنندگی فاروک تورگوت ساخته شده است. نویسندگی این سریال ترکیه ای بر عهده سیرما یانیک می باشد‌. بازیگران اصلی سریال معصومیت (Masumiyet) عبارتنداز؛ ایلیدا الیشان در نقش اِلا، سرکای توتونجو در نقش ایلکر، دنیز چاکیر در نقش بهار، دنیز ایشین در نقش ایرم، هولیا اوشار در نقش هاله، مهمت اسلانتوق در نقش هارون و …

اسماعیل عصبانی است. چون به او خبر رسیده بهار برای این که ثابت کند اظهارات الا در دادگاه تحت تاثیر حرف های ایلکر بوده، دروغ بوده او را مقابل هیئت سلامت روانی بنشاند و اگر این ثابت بشود، ایلکر بدجوری توی دردسر می افتد چون تمام مدارک علیه او است. ایلکر این را که می شنود فورا به الا زنگ میزند، الا وقتی متوجه می شود مادرش بدون خبر دادن به او این تصمیم را گرفته ناراحت و عصبانی شده و به بهار می گوید: «کی میخواستی بهم بگی مامان؟ این که همه بفهمن سلامت و روان من مشکل داشته، خیلی خوبه؟ » بهار می گوید: «من واقعیت رو میخوام! »

هاله و بانو با هم صحبت می کنند و در مورد بهار که از پا نمی افتد حرف میزنند. به همین خاطر نقشه ی جدیدی می کشند. وقتی هانده پیش بانو است و به او می گوید که زندایی اش هم مثل الا تیمور را در جوانی به تله انداخته تا ازدواج کند، بانو کنجکاو می شود. او به هانده پیشنهاد ده هزار لیر پول میدهد. هانده هم می گوید: «وقتی داییم دانشجو بوده، زندایی م تو پیش دانشگاهی باهاش آشنا میشه. بعد یه روز حامله میشه و مجبور میشن ازدواج کنن. الا دلیل ازدواج اوناست نه عشق. » بانو که از بهار عقده دارد، برای هاله این قضیه را تعریف می کند اما هاله می گوید: «این موضوع ربطی به ما نداره. به درد نمیخوره. » اما بانو کار خودش را می کند و خبر را در مجازی پخش می کند. وقتی بهار این خبر را می بیند خیلی غصه می خورد و اشک می ریزد.

مرت از مدرسه به خانه می آید اما معلوم است که با کسی دعوا کرده. او می گوید که بچه ها در مدرسه به خاطر این که مادرش در اصل تیمور را به تله انداخته، مسخره اش کرده اند. بهار با عصبانیت سراغ مادر و خواهر تیمور می رود و می گوید: «شماها حق ندارین باعث ناراحتی پسر من بشین! » آنها شروع به بد گفتن از بهار می کنند و مادربزرگ با صدای بلند در راهرو می گوید: «دختره به مامانش رفته که اینجوری آبروی مارو بردن! » الا حرف های او را می شنود و با چشمان پر از اشک به آنها خیره می شود و می گوید: «الان فهمیدم چرا هیچ وقت از مامانم خوشتون نمیومد. چون منو دنیا آورد. » و می رود.

الا با پدرش در پارکی که همیشه در بچگی به آنجا می رفتند قرار می گذارد. او می گوید: «اونی که من تاب بازی میکرد و منو میبرد بالا بابام بود. الان دیگه من دختر تو نیستم. وقتی زمین خوردم پشتم نبودی… »
الا به ایلکر پیام میدهد که باید صحبت کنند. ایلکر در حالی که ایرم در آغوشش است می گوید: «فردا صحبت میکنیم. »
ایلکر روی قایق خصوصی شان با او قرار می گذارد و الا هم به دیدنش می رود. ایلکر دستش را به سمت الا دراز می کند تا برای بالا آمدن از قایق کمکش کند. الا تردید می کند اما بعد خودش را به او میسپارد، ایلکر و الا چند ثانیه در فاصله نزدیک به هم می مانند.

الا از او جدا می شود و می گوید: «ایلکر به مامانت بگو دست از سر مامانم برداره. این خبری که بیرون اومده، درست نیست. دیگه بسه. خانواده من داره از هم میپاشه. » ایلکر بیخیال لبخند میزند و الا که گریه اش گرفته تصمیم می گیرد برود. ایلکر به او می گوید: «مثل بچه هایی. برو پایین تو دستشویی دست و صورتت رو بشور و بعد برو. » الا همین کار را می کند که می فهمد قایق حرکت کرده. او با ترس به سمت ایلکر می رود اما ایلکر قایق را نگه نمیدارد.
بیرجی وسایلش را جمع کرده تا خانه هارون را ترک کند. هارون جا می خورد و بیرجی می گوید: «من خیلی وقته حتی خونه نیومدم اما تو انقدر سرت شلوغه که متوجه نشدی. هارون به خاطر چیزایی که از من پنهون کردی ازت ناراحتم.

بهت گفته بودم به دیدن اون زن نری، به ضررته. بیشتر از همه از این ناراحتم که تو به من اعتماد نکردی اما به اون زن اعتماد کردی. » و می رود. ایرم او را می بیند که با چمدان خانه را ترک می کند. ایرم به سمت پدرش می رود و او را در آغوش می گیرد و می گوید: «بابا تو اشتباه کردی اما من میدونم به خاطر من اینکارو کردی. اون زن هم از تو سو استفاده کرد. باعث شد خودکشی دروغ منو بهش بگی. » هارون وقتی این را می شنود جا می خورد.

داستان کامل قسمت ۲۴ سریال ترکی معصومیت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا