داستان کامل قسمت ۴۰ سریال ترکی استانبول ظالم
در این مطلب از سایت کولاک خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی استانبول ظالم را برای شما کاربران عزیز و علاقمند به سریال های ترکی آماده کرده ایم که در ادامه این پست می خوانید. سریال zalim istanbul در ژانر درام ساخته شده است و بازیگران این سریال عبارتند از؛ بهار شاهین، برکر گوون، سرا کوتلوبی، مینه توگای، دنیز اگور، ادریس نبی تاشکان، فیکرت کوشکان، سیمای بارلاس، اوزان دولونای.
نریمان برای اینکه ندیم پیدا بشود، خبر دزدیده شدن ندیم توسط جمره را به رسانه ها خبر داده است. اینک خبرنگارها پشت در هستند و این خبر همه جا پخش شده. شنیز بخاطر این موضوع ناراحت است اما آگاه میگوید: « اینجوری بهتر شد، زودتر پیداشون میکنیم» شنیز کفری شده و به اتاق جرن میرود. او به نریمان خط و نشان میکشد و در مورد پخش خبر به او شک دارد.
نریمان خود را به ندانستن میزند و میگوید: « من چرا بخوام آبروی خودمو ببرم و نوه ی خودم رو خراب کنم» شنیز سمت جرن میرود تا از او حرف بکشد اما جرن از پنجره داملا را نشان میدهد که جلوی خبرنگار ها ایستاده..داملا جلوی عکاسها ژست میگیرد و به سوال هایشان پاسخ میدهد. آگاه که منتظر وکیل هایش است تا پاسخی به خبرنگاران دهد با دیدن داملا عصبانی میشود و به جنک میگوید که خواهرش را بیاورد. جنک جلو رفته و داملا را میآورد. جرن و نریمان نیز پایین میآیند تا با خبرنگار حرف بزنند. اما آگاه اجازه نمیدهد.
سحر به آشنایانش در روستا زنگ میزند که اگر جمره آنجا رفته باشد خبرش کنند. او با دیدن خبرنگارها به سمتشان میدود و جلوی دوربین خطاب به جمره میگوید که هرجا هست بازگردد. جمره در کافه همه کارها را انجام میدهد و ندیم از پنجره ی اتاق او را تماشا میکند. خدیجه پشت دخل نشسته که پسرش می آید و با دیدن جمره به مادرش عصبانی میشود زیرا پول کافی برای دادن حقوق ندارند. خدیجه میگوید که در ازای کارکردن به جمره اتاق داده است. جمره ظرف های کثیف را می آورد و بعد از کمی صحبت با خدیجه، چشمش به تلویزیون میافتد که سحر را نشان میدهد. تلویزیون صدا ندارد از این رو خدیجه چیزی نمیشنود. جمره با عجله به اتاق رفته و به همراه ندیم، مادرش را در اخبار تماشا میکند.
او التماس های سحر را میبیند و احساساتی شده و گریه میکند. اما کمی بعد، میگوید: « مادرم منو توی اتاق زندانی کرد و من از اون موقع باهاش قهرم. اون حرف های بقیه رو باور کرد.کاش میتونسم بهش بگم حالم خوبه» ندیم سمت تلفن میرود و با اشاره میفهماند که با سحر تماس بگیرد. جمره تلفن را برمیدارد اما قطع میکند زیرا میداند که تلفن توسط پلیس شنود خواهد شد.
.
صبح روز بعد، جمره در حال نظافت است که ندیم برای کمک میآید. جمره میترسد کسی ندیم را ببیند و اورا شناسایی کند. ناگهان پسر بچه ای جمره را صدا میکند و جمره میترسد. پسربچه روزنامه های خدیجه را تحویل داده و میرود. جمره به ندیم میگوید: « از این به بعد هیچ جا امنیت نداریم. نمیتونیم راحت بریم بیرون. بهتره یه مدت توی اتاق بمونی» ندیم به روزنامه ها اشاره میکند و جمره میبیند که در تمام صفحات عکس جمره و ندیم را زده اند. جمره روزنامه هارا زیر تخت قایم میکند. او دیگر مطمئن شده که دیگر معروف شده اند و بزودی شناسایی میشوند. او فکری دارد تا سر فرصت با قایق به جزیره بروند.
مردی که در ساحل بود حضور جمره و ندیم را به شاهین خبر میدهد. جنک از صحبت های شاهین میفهمد که جمره به آنتاکیا رفته. او سریعا دستور میدهد تا هواپیما را آماده کنند. آن روز نامه ای به عمارت فرستاده شده که نوشته: « یا ده میلیون لیر بده یا ندیم رو فراموش کن» جیوان نیز به همدستی با خواهرش متهم شده اما او از هیچ چیز خبر ندارد. این نیز نقشه ی شنیز است تا از شر خانواده سحر خلاص شود.. . آگاه عصبانیست و به جمره ناسزا میگوید.
سحر از دخترش دفاع میکند و میگوید که مطمئن است جمره پول پرست نیست و همچین کاری نمیکند. اما آگاه میگوید : « دختری که میگی دزدی نمیکنه، برادرزاده منو دزدیده. من بهش اعتماد کرده بودم» پلیس ها سر میرسند و جرن به پلیس ها میگوید که سحر با دختری که شوهرش را دزدیده همدست است. بخاطر این حرف جرن، پلیسها جیوان و سحر را با خود می برند. جیوان فریاد میزند: « برات متاسفم. خدا لعنتت کنه. تو دیگه خواهر من نیستی» جرن با رفتن آنها بدحال شده و غش میکند.
خدیجه لیستی به جمره میدهد تا برای کافه خرید کند. جمره قبول میکند و قبل رفتن عینک دودی او را قرض میگیرد.
پسر خدیجه، در اخبار جمره را که تحت تعقیب است میبیند و ندیم کاراچای را میشناسد. جنک به آنتاکیا رفته و در کوچه ها و خیابان ها برای پیدا کردن جمره قدم میزند. کمی بعد جمره و جنک با هم روبرو میشوند. خرید های جمره از دستانش زمین می افتند.
آگاه که به شاهین شک کرده بود، به یکی از افرادش سپرده تا او را زیر نظر بگیرد. آن روز به آگاه خبر میدهد که شاهین در حال انجام چهکاریست. آگاه به حیاط نگاه میکند. او شنیز را میبیند که با شاهین در حال صحبت است. / داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی استانبول ظالم را خواندید.
همچنین بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی استانبول ظالم
سریال ترکی استانبول ظالم چند قسمت است؟
معرفی سریال ترکی استانبول ظالم+ بیوگرافی بازیگران
⇐ مطالب بیشتر در لینک های سریال ترکی جدید، سریال ترکیه ای، سریال های در حال پخش ترکیه
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |